دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

هنرمندان ایرانی شگفتی می آفرینند

نتشر شده در:

چند روزیست که نمایشگاهی به نام "جایزه جمیل" در انستیتوی جهان عربی در پاریس برگزار شده و تا روز 26 فوریه ادامه خواهد داشت.

تبلیغ بازرگانی

این جایزه که توسط "محمد عبدل لطیف جمیل" به وجود آمده که با کمک مالی خود سالن هنرهای اسلامی موزه "ویکتوریا و آلبرت" لندن را ترمیم کرد، هر دوسال یکبار به هنرمندانی داده می شود که از جهان اسلام می آیند و با آثارشان گونه گونی تاریخی و فرهنگی این جهان را بیان می کنند.

برای هر برگزاری، از روسای موزه ها، طراحان، هنرمندان و چهره های مهم هنر جهان دعوت می شود تا کاندیداها را بر گزینند. این بار نیز خیل بزرگی از هنرمندان کشورهای مسلمان کاندیدای این جایزه 25.000 یوروئی بودند که از میان آنها 10 تن به مرحله فینال یا نهائی رسیدند.

04:07

گفتگو با لیلی گلستان

گرچه رشید قریشی، هنرمند الجزایری مقیم فرانسه جایزه اول را ربود اما در میان این ده هنرمند، پنج نفر آنها ایرانی بودند که این شگفتی برانگیز است.
این هنرمندان عبارتند از خانم ها، منیر شاهرودی فرمانفرمائیان، بیتا قزل ایاق، حادیه شفیع، سودی شریفی و آقای بابک گلکار.
باز هم می بینیم که اکثر این هنرمندان ایرانی زن هستند !

از لیلی گلستان، گالری دار و هنر شناس که سالها از هنر نو و هنرمندان جوان در ایران پشتیبانی کرده، علل چنین موفقیت و موفقیت های دیگر هنرمندان ایرانی را پرسیدم.

 

سینمای یونان در ماتم "تئو آنگلوپولوس"

بدون شک خبر درگذشت دردناک "تئو آنگلوپولوس"، کارگردان بسیار مهم سینمای یونان را شنیده اید که در نزدیکی آتن با یک موتور تصادف کرد و خونریزی داخلی این سینماگر بزرگ را از جهان سینما گرفت.
"تئو آنگلوپولوس"، سینما گر انسان گرا، که در سال 1998 نخل طلای فستیوال کن را برای فیلم "ابدیت و یک روز" ربود و 77 سال داشت، در حال ساختن آخرین فیلمش "دریای دیگر" بود. کسی که اورا از پا درآورد پلیسی بود که خارج از ساعت کارش بر روی شاهراهی که "آنگلوپولوس" و گروهش در حال فیلمبرداری بودند، موتور سواری می کرد.
رسانه های یونانی صحبت از رسیدن با تأخیر آمبولانس به محل تصادف می کنند و سرویس های اورژانس اعلام کرده اند که این مطلب را پی گیری خواهند کرد.
یکی از اعضای سندیکای رانندگان آمبولانس، کمبود پرسنل و نبود رسیدگی به آمبولانس ها را گناهکار می داند و می گوید یکی از آمبولانس هائی که از مرکز شهر به محل تصادف فرستاده شده بود دچار نقص فنی گردید، دومین آمبولانس هم نا کارا از آب در آمد و سرانجام سومین آمبولانس به مقصد رسید.
گفتنی است که یونان رکوردار تصادفات اتومبیل در اروپاست چرا که اهالی این کشور چندان مقررات راهنمائی و رانندگی را رعایت نمی کنند و پلیس یونان هم در برابر خلاف ها چندان سختگیری از خود نشان نمی دهد.
"تئو آنگلو پولوس" که حدود 15 فیلم بلند ساخته، همواره با فیلم هایش مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. یکی از شاهکارهای او "اسکندر بزرگ" است که در سال 1980، شیر طلائی فستیوال ونیز را برایش به ارمغان آورد. فیلمی که در آن خود کامگی را از ورای تراژدی های یونان باستان متهم می کند. این خود کامگی و پیامد هایش در فیلم های دیگر او "گام اولنگون لک لک" و "نگاه اولیس" نیز به شکلی نهفته دیده می شد. فیلم های او که از کندی خاصی برخوردارند خسته نمی کنند و مانند یک پارتیشن موسیقی به پیش می روند. پلان های طولانی وی در عین حال دربرگیرنده گونه ای زیبائی شناختی ویژه و تجربی هستند که او به سینما وارد کرده بود.
"تئو آنگلوپولوس" که تاریخ را بسیار دوست می داشت، در فیلم آخرش"دریای دیگر"، بحران اقتصادی کنونی یونان، ورشکستگی اروپا و درهم فروپاشیدن سریع رویای اروپائی را می پروراند که مرگ مهلتش نداد.

"باز ماندگان" جرج کلونی دیگری را به ما نشان می دهد

پس از 7 سال غیبت، "الکساندر پین"، کارگردان آمریکائی، که از او از جمله شاهکاری چون "آقای اشمیت" (2002) و "راههای فرعی" (2004) را به یاد داریم، با فیلم "بازماندگان" به روی پرده سینما ها باز می گردد.
در فیلم هائی که ازشان یاد شد، "الکساندر پین" سفر درونی را با سفر بیرونی همراه می کرد و به اصطلاح "رود مووی" و یا "فیلم درجاده " می ساخت. در حالیکه با "بازماندگان" گر چه سفر های کوتاهی در آن انجام می شود امااین سفر ها بدون حرکت هستند و تماشاگر را به یک سفر درونی هدایت می کنند.
در این فیلم که برگرفته است از کتابی نوشته "کاوئی هارت همینگز"، ما با مردی روبرو می شویم که دنیای درونش به دلیل درام های خانوادگی در هم ریخته. "مت کینگ"، که نقش او را "جرج کلونی" بازی می کند، یکی از بازماندگان مالکان هاوائی است که از همه سو زیر فشار قرار گرفته: همسرش در یک تصادف کشتی تفریحی در کما فرو رفته، از پس دو دخترش بر نمی آید و پسر ودختر عموها یش می خواهند زمین های آبا و اجدادی را بفروشند تا مقاطعه کاران آنها را تبدیل به یک مجتمع مدرن و مرکز خرید کنند. از همه بدتر این که او در می یابد همسرش با یک آدم بی ارزش رابطه داشته و پیش از تصادف می خواسته او را ترک کند..
در این فیلم، الکساندر پین" باز هم همه دلمشغولی های خود را مطرح می کند که در فیلم های دیگرش دیدیم : طنز غمناک، دید خاصی از پوچی زندگی و طعم تلخ شکست.
اما بر خلاف "آقای اشمیت" که از همان صحنه اول آغازین، بسیار استادانه و بایک زوم دوربین، دنیای بزرگ بیرون را به دنیای بسیار بسته "آثای اشمیت" کاهش می داد که همه عمرش را در اداره ای کار کرده و به بازنشستگی رسیده بود، فیلم "بازماندگان" علیرغم جهانی بودن داستانش، آن تآثیری را که "آقای اشمیت" می گذاشت، نمی گذارد. برعکس این فیلم بهترین نقش "جرج کلونی" را به او اهدا می کند که همواره با همان ژست های "پلی بوی" وار یا کسی که به جذابیت خود آگاه است، در اکثر فیلم ها حاضر شده بود. در این فیلم، "جرج کلونی" به خوبی در غالب این پدر در هم شکسته فرو می رود و در عین حال توانائی هایش را هم در ایفای نقش های کمدی از یاد نمی برد. از این روست که "جرج کلونی" نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده و با "ژان دوژاردن" فرانسوی برای بازی در فیلم صامت "هنرمند" ، در رقابت خواهد بود.
به هر حال فیلم "بازماندگان" از این جهت موفق است که تماشاگر را تا حدودی بر سر دوراهی این که آیا فیلم یکی کمدی و یا یک تراژدی است قرار می دهد. در عین حال "الکساندر پین" "جرج کلونی" خوش تیپ را مخالف تصویری که از او داریم و در نقش یک شکست خورده قرار می دهد. کارگردان بدین ترتیب می رساند که گزینش انسانها بیش از آن که تابع زیبائی های بیرونی و معیار های سطحی باشد، از نیاز های پیچیده تر پیروی می کند. این فیلم در رده بهترین کارگردانی هم نامزد جوایز اسکار امسال است که در روز 26 فوریه داده خواهد شد.

 "نانی مورتی" رئیس هیأت داوران فستیوال کن

فستیوال کن، رئیس هیات داوران 65 امین برگزاری خود را برگزید و او "نانی مورتی"، کارگردان 58 ساله ایتالیائی است که درسال 2001، نخل طلای این فستیوال را برای "اتاق پسر" ربود.
او که در 25 سالگی ، در سال 1978، توانسته بود با "این یک بمب است" به بخش مسابقه ای این فستیوال راه یابد، سه سال بعد جایزه بزرگ ژوری فستیوال ونیز را برای "رویای طلائی" (1981) و سپس خرس طلائی فستیوال برلن را برای " نیایش به پایان رسید" (1986) ربود. باز هم در سال 2011، "نانی مورتی" با فیلم خوش فکر اما بسیار اغراق شده خود "ما پاپمان را داریم" به بخش مسابقه ای فستیوال کن بازگشت و "پاپی" را نشان داد که به هنگام برگزیده شدن به توانائی و یا حتا باور خود شک می کند و ناپدید می شود.
فیلم های "نانی مورتی" همواره توأم هستند با نگاهی انتقادی و طنز آمیز به دنیای سیاست. از این روست که سینمای او تبدیل به یک سینمای مدرن می شود که در پیوند تنگاتنگ با زمان و جامعه امروز رشد می کند.

"استفان هسل" و جایزه "میشکین"

استفان هسل، دیپلمات پیشین ونویسنده ای که در 94 سالگی با کتاب کوچکی به نام "ابراز انزجار کنید" به بهای 3 یورو ، بدون تبلیغ، گوی سبقت را از همه کتابهای دیگر ربود، به 30 زبان ترجمه شد و جنبشی را به همین نام در جهان به وجود آورد، چند روز پیش جایزه "میشکین" را برای همه آثارش دریافت کرد. این جایزه که به تازگی به وجود آمده به نویسندگان و متفکرانی داده می شود که "با اثر خود به برقراری جو دوستانه و بخشنده کردن انسانها کمک می کنند". "استفان هسل" که یکی از نگارندگان منشور سازمان ملل متحداست ، با انتشار این کتاب به اکثر برنامه های رادیوئی و تلویزیونی دعوت شد و با لحنی پر از محبت و منطقی انسان دوستانه افکاری را مد روز کردکه به فراموشی سپرده شده بودند. فراخوان او به همه جای دنیا رسید و باعث شد ، به ویژه جوانان، همواره پس ازبر ملا شدن ماجراهای مالی و سیاسی بحث برانگیز و در اعتراض به وضعی که نهادهای مالی و سیاستمداران برایشان به وجود آورده اند، به شکلی خود جوش در خیابانهای شهر های مختلف جهان و در برابر ساختمانهائی که سمبل ورشکست و بدبخت کردن مردم جهان هستند، دست به تظاهرات بزنند.
این جایزه تازه همراه با جوایز دیگر "میشکین" که از جمله به یک روانکاو ایتالیائی، به نام "گایتانو بنه دتی" برای تلاش یک عمر در راه درک و معالجه بیماری اسکیزوفرنی یا مالیخولیا داده شد، دو شنبه شب در مراسم باشکوهی در تاتر "اودئون" پاریس به برندگان داده خواهد شد.

بازگشت کله های "مائوری" به میهنشان

در مراسمی که در روز 23 ژانویه در محل موزه هنرهای اولیه "که برانلی" در پاریس برگزار شد 20 کله افراد قبیله "مائوری" در زلاند نو به هیأتی که از این کشور 24 ساعت در سفر بودند، سپرده شد.
بازپس دادن این سرها، پس از بحث های بسیار و دراز در پارلمان فرانسه و دادن اجازه این پارلمان در ماه مه سال 2010 ممکن شد. این سرهای مومیائی شده که در قرن نوزدهم توسط کاشفان و ملوانان غربی به فرانسه آورده شده بود به عنوان اشیائی از یک کلکسیون به موزه "ته پاپا" در زلاند نو باز نمی گردند بلکه در محلی مقدس قرار داده خواهند شد.
از این رو و پیش از استرداد آنها به هیأت یاد شده، "درک لاردلی" پیر "مائوری" ها مراسم آئینی خاصی به جا آورد. او خطاب به این سرها گفت : "ای اجداد ما، شما نفس زندگی هستید. شما ار سالهای دراز پیش در فرانسه بودید و اینک ما شمارا با خود به سرزمینمان، "آراته آ اورا" یا سرزمین ابر سفید بلند (نام مائوری زلاند نو) باز می گردانیم. امروز اجدادمان که به ما امکان دادند شما را بازگردانیم، به ما لبخند می زنند واین که چگونه شما به این سرزمین رسیدید دیگر اهمیتی ندارد. " او سپس از کشور فرانسه سپاسگذاری نمود.
در روز 26 ژانویه نیز مراسم بسیار بزرگی به مناسبت رسیدن این سرها به مقصد توسط پادشاه "توهی تیا پاکی" در موزه "ته پاپا" در ولینگتن استرالیا برپا شد.
"مائوری ها" مانند شمار دیگری از قبیله های اقیانوسیه، سر خشک شده مردگان خود را به دقت نگه می داشتند و گاه نیز سر دشمنان بلند پایه خود را می بریدند و به عنوان غنائم جنگی برای خود نگه می داشتند.
توانائی آنها در مومیائی کردن این سرها و خالکوبی هائی که مائوری ها بر صورت داشتند بسیار مورد توجه کاشفانی واقع شد که به زلاند نو سفر می کردند. این خالکوبی ها پر معنا بودند و هر کدام رویدادهای زندگی شخص خالکوبی شده را نشان می دادند.
در گذشته در غرب این کله ها به عنوان باقی مانده های اجساد به شمار نمی آمدند که می بایست مورد احترام قرار گیرند، بلکه به آنها به عنوان اثر هنری نگاه می شد. این کله ها مدتهای مدید به عنوان کالا داد وستد می شد و برای عرضه آنها قاچاقچیان در سالهای آغازین استعمار در اقیانوسیه در قرن هژدهم، بسیاری را از پا در می آوردند. این داد وستد سود آور در سال 1831 توسط دولت انگلیس در زلاند نو و استرالیا ممنوع اعلام شد اما باز هم به شکل غیر قانونی این خرید و فروش ادامه یافت.
دولت زلاند نو از سال 1980 از همه موزه های دنیا خواسته تا حدود 500 سر مائوری موجود در کلکسیون های خود را به این کشور باز گردانند. تاکنون 322 سر "مائوری" به سرزمینشان بازگشت داده شده اند.

درگذشت "اتا جیمز"،یکی از چهره های موسیقی"سول"

اتا جیمز، که صدایش برای کسانی که به موسیقی "سول"، جاز و "ریتم اند بلوز" علاقمند هستند، صدائی کاملأ مناسب و گرم به شمار می آمد، در روز 24 ژانویه یک روز پیش ازسالروز تولدش در روز 25 ژانویه، به دنبال سرطان خون درگذشت.
او که نام واقعی اش "جیمستا هاوکینز" بود، در سال 1938 از مادری 14 ساله به دنیا آمد، صدائی بی نهایت قوی داشت..
"اتا جیمز" که مانند دیگر خوانندگان سیاهپوست از جوانی میخواند و در چهارده سالگی همراه با گروهی به نام "پیچز"، به دادن دوره کنسرتهائی پرداخت ، با آلبومی به نام "سرانجام" به شهرت رسید که در سال 1961،به بازار آورد. پس از آن ترانه هائی که به سبک "سول" میخواند از وی خواننده ای موفق ساخت که گل سر سبد "اٍرا کلوب" نشویل بود. متأسفانه وابستگی او به مواد مخدر وی را از دوره کنسرتها و کار با استودیو های بزرگ محروم کرد.
ترانه های او به کرات توسط شماری دیگراز خوانندگان اجرا شده اند و از جمله آنها "بیونسه" هست که نه تنها نقش وی را در فیلم "کادیلاک" در سال 2008 ایفا کرد، بلکه ترانه "سرانجام" را در مراسم تحلیف ریاست جمهوری "باراک اوباما" اجرا نمود.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.