دسترسی به محتوای اصلی
مقالۀ ویژه

بُرقَع از روی برفِکَن تا جان // پای کوبان کنم نثارِ تو من (عطار)

به گمانِ بعضی ها، کلمهء بُرقَع تلفظِ عربیِ کلمهء «پورده» در زبان اُردو است که با واژهء «پَرده» در فارسی همریشه است. به هر حال، این سنت هر خاستگاهی داشته باشد، مسلم این است که امروز در میانِ محافظه کارترین و متعصب ترین محافلِ اسلامی در کشورهای مسلمان جایگیر شده و به صورت یکی از نشانه هایِ آشکارِ وابستگی دینی درآمده است.

تبلیغ بازرگانی

علیرضا مناف زاده
علیرضا مناف زاده

بیست سالِ پیش درچهارم اکتبر۱۹۸۹، فرانسویان، که جشنِ دویستمین سالگردِ انقلابشان را تازه پُشتِ سر گذاشته بودند، با مشکلی به نام «روسَریِ دخترانِ مسلمان» روبه رو شدند. سه دخترِ دانش آموز را به سببِ آنکه نمی خواستند روسریِ خود را در کلاسِ درس از سر بردارند، در یکی از شهرهایِ شمالِ فرانسه از مدرسه بیرون کرده بودند. این موضوع، بحثِ گسترده ای را در جامعه دامن زده بود و کم و بیش همهء گروه هایِ اجتماعی را درگیر کرده بود. نه تنها نخبگانِ سیاسی و فرهنگی، بلکه مردم عادی نیز در بارهء آن بحث می کردند. در خانواده ها، در گردهمایی هایِ سیاسی و سندیکایی، در روزنامه ها و مجله ها، در رادیو و تلویزیون و حتّا در کافه ها روسَریِ دخترانِ مسلمان به موضوعِ داغِ گُفت و گوها تبدیل شده بود. هرکسی از دیدگاهِ خاصی مخالف یا موافقِ بیرون کردنِ این سه دختر مسلمان از مدرسه بود. مدیر و آموزگارانِ مدرسه، پس از بحث و گفت و گو به این نتیجه رسیده بودند که روسری به سر کردن در مدرسه، زیر پا گذاشتنِ آشکارِ اصل لائیسیته است که فرانسویان آن را یکی از پایه هایِ استوارِهوّیتِِ ملّیِِ خود می دانند.
خانواده هایِ این سه دخترِ جوان و مسئولانِ مدرسه پس از یک هفته مذاکره سرانجام توافق کردند که سه دخترِ جوان روسری هاشان را در همه جا حتا در حیاط مدرسه نگه دارند، امّا در کلاس درس از سر بردارند.
اخراجِ این سه دخترِ مسلمان از مدرسه، سرآغازِ بحث هایِ دامنه داری در بارهء جایگاه اسلام در فضای عمومیِ فرانسه شد که هنوز هم ادامه دارد. از آن زمان تاکنون، روزبه روز بر ترسِ مردم از جایگیر شدن اسلام در شهرهایِ فرانسه افزوده شده است و احزاب راست، به ویژه حزبِ راست افراطی به نامِ جبههء ملّی، بیشترین استفادهء سیاسی را از آن کرده اند.
جالب اینکه این موضوع، از همان آغاز، موضوع هایِ دیگری را نیز به طور جدّی و در سطحی گسترده مطرح کرد، مانند لائیسیته و دولت، آموزش اجباری، مشکلاتِ ویژهء حومه هایِ شهری، مهاجران و جایگیر شدن شان در جامعهء فرانسوی، جایگاه زن در جامعه و جز این ها.
در دوّم نوامبر ۱۹۸۹ نامه ای با امضای پنج فیلسوف در مجلّهء نوول اُبزرواتور خطاب به وزیرِ آموزش و پرورش چاپ شد. امضا کنندگانِ نامه از آموزگاران مدرسه خواسته بودند که به دخترانِ روسری به سر اجازهء حضور در کلاس هایِ درس ندهند.
آنان، عقب نشینیِ مقام های دولتی فرانسه را در برابرِ این دختران با عقب نشینی دیپلماتیکِ کشورهای دموکراتیکِ غربی در برابرِهیتلر در۳۰ سپتامبر سال ۱۹۳۸ در مونیخ مقایسه کرده بودند. در همین ماه، شورایِ دولتیِ فرانسه، به درخواست لیونِل ژوسپَن، وزیر وقتِ آموزش و پرورش، پس از بررسیِ مسئله و رایزنی در بارهء آن، اعلام کرد که روسری به سرکردنِ این دختران با لائیسیته ناسازگار نیست. با این حال، در ماه دسامبر همان سال، وزیر آموزش و پرورش، زیر فشار افکار عمومی و سر سختیِ بخشی از روشنفکرانِ مخالفِ حجاب، با انتشار بخشنامه ای مسئولیتِ پذیرفتن یا نپذیرفتن دخترانِ روسری به سر را در کلاس هایِ درس به عهدهء خود معلمان گذاشت. بدین سان، در هرمدرسه ای با دختران روسری به سر، رفتاری متناسب با عقاید آموزگاران، ناظمان و مدیرانِ مدرسه، و برداشتِ آنان از لائیسیته در پیش گرفتند. در نتیجه، در شهرهای فرانسه اخراج دخترانِ روسری به سر از مدارس همچنان ادامه یافت و بازارِ بحث و جَدل در بارهء حجاب روزبه روز داغ تر شد.

در سپتامبر ۱۹۹۴، فرانسوا بَی رو، وزیر آموزش و پرورشِ وقت، بخشنامه ای صادر کرد که بنابرآن، مسئولان مدارس می بایست میانِ نشانه هایِ آشکار و پوشیدهء مذهبی فرق بگذارند. مؤسسه های دولتی می بایست از پذیرفتنِ کسانی که حاملِ نشانه های آشکار مذهبی بودند، خودداری کنند. از ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۳ حدود ۱۰۰ دانش آموز روسری به سر را از مدارس فرانسه بیرون کردند. دادگاه ها نیمی از این اخراج ها راغیر قانونی تشخیص دادند تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۳، ژاک شیراک تصمیم گرفت که به نام لائیسیته، قانونی برای منع نشانه های آشکار مذهبی از مجلس بگذراند.
بدینسان، هیأتی به مدیریت برنارد ستازی برای تهیهء این قانون تشکیل شد. این قانون در ۱۵ مارس ۲۰۰۴ از مجلس گذشت. مخاطبِ آن، پیروانِ هرسه دینِ ابراهیمیِ حاضر در فرانسه یعنی ادیان مسیحی و اسلامی و یهودی است. پیروانِ این ادیان پس از تصویب این قانون دیگر نمی توانند تعلق دینی خود را در دبستان ها و دبیرستان های فرانسه به نمایش بگذارند.
امّا این قانون، مشکلاتی را که حضورِ مسلمانان در چند دههء گذشته در این کشور به وجود آورده است، حل نکرد. اسلام به پیشروی خود در این کشور ادامه داد و اکنون دولت و مردم فرانسه درگیرِ مشکلی به نام بُرقَع یا حجاب کاملِ برخی زنان مسلمان اند. درست است که تعداد زنانِ بُرقَع پوش در این کشور چندان زیاد نیست (حداکثر ۲۰۰۰ زن)، امّا بحثِ دامنه داری در بارهء این نوع حجاب در گرفته است و قرار است به زودی قانونی از مجلس بگذرانند و با آن، حضور زنان بُرقَع پوش را در فضای عمومی فرانسه تا می توانند محدود کنند.
در بارهء ضرورتِ گذراندنِ چنین قانونی، هم در میان احزابِ راست گرا و هم در میان احزابِ چپ گرا اختلاف نظرهای جدّی وجود دارد. پیش از آنکه به جزئیات این اختلاف نظرها بپردازیم، بجاست چند کلمه ای در بارهء خاستگاه بُرقَع بگوییم. به عقیدهء مورخان و اسلام شناسان، بُرقَع ربطی به دین اسلام ندارد. به گفتهء بسیاری از پژوهشگران، این سنّت اساساً سنّتی افغانی است. برخی از این پژوهشگران حتّا حجاب را نیز با تکیه بر نوشته های پلوتارک (۴۹ یا ۵۰ م - ۱۲۵م)، زندگی نگار، اخلاق شناس و فیلسوف یونانی، سنّتی می دانند که در افغانستان و ایرانِ باستان رایج بوده و از آنجا به اسلام راه یافته است. به گمانِ بعضی ها، کلمهء بُرقَع تلفظِ عربیِ کلمهء «پورده» در زبان اُردو است که با واژهء «پَرده» در فارسی همریشه است. به هر حال، این سنت هر خاستگاهی داشته باشد، مسلم این است که امروز در میانِ محافظه کارترین و متعصب ترین محافلِ اسلامی در کشورهای مسلمان جایگیر شده و به صورت یکی از نشانه هایِ آشکارِ وابستگی دینی درآمده است. بعضی از اسلام شناسان آن را نشانهء نوعی بیماری و به طور کلی انحراف از دین می دانند و معتقدند که نتیجه ای جز بی اعتبار کردنِ اسلام و مسلمانان در چشمِ جهانیان ندارد.
بسیاری ازمردمِ کشورهای اروپایی آن را نشانهء عقب ماندگیِ مسلمانان و حقارتِ زن در فرهنگِ اسلامی می دانند. در فرانسه از آن زیر عنوانِ «زندانِ سیّار» نام می برند. کوششِ روشنفکرانِ مسلمان در زدودنِ این فکرِ نادرست که گویا بُرقَع در اسلام حکمِ شرعی و اصلِ ایمانی است، چندان اثربخش نبوده است. این روشنفکران می کوشند تا نشان دهند که بُرقَع در ابعاد کنونی اش پدیده ای نوپیدا در جهان اسلام است. به عقیدهء آنان، زنانِ بُرقع پوش در جامعه هایِ غربی دیواری میانِ خود و دیگران برمی افرازند وبه نوعی خویشتن را زندانی می کنند. در این جامعه ها پوشاندنِ چهره به معنایِ انکارِ فردیّتِِ آدمی است، زیرا فردیّتِِ «من» در رویارویی با غیریّتِِ «دیگری» است که آشکار می شود و معنا پیدا می کند.
بعضی ها معتقدند که اگر در گذشته فرانسویان نسبت به روسری آن همه حساسیّت نشان نمی دادند، اکنون مجبور نبودند با مشکلی به نام بُرقَع درگیر شوند. زنانِ روسری به سر یا باحجاب، دست کم چهرهء خود را نمی پوشانند و، در نتیجه، میانِ «خود» و «دیگری» دیوار نمی کشند. بعضی از زنانِ باحجاب که میانسال و سالمندند، و پیداست که زاده و پروردهء فرانسه نیستند، بیش از هر چیز به سببِ پایبندی به سنّتِِ کشورِ خود روسری به سر می کنند. امّا روسری به سر کردنِ دخترانی که در این کشور پرورش یافته اند و آموزش دیده اند، علت هایِ گوناگون دارد. بعضی از آنان می گویند که نمی خواهند در فضای عمومی به آنان هَوَسمندانه نگاه کنند و روسری را برایِ پاسداری از وقار و حیثیّت خویش در مقامِ انسان به سر می کنند.
ولی چگونه می توان با چنین استدلالی حجاب را عنصر ایمانی و حکمی شرعی شمرد؟ حقیقت این است که مسئلهء کام پرستی و شهوت انگیزی در فرهنگ هایِ اسلامی اهمیتی بیش ازفرهنگ هایِ مسیحی دارد. می توان گفت که این موضوع یکی از وسوسه هایِ اصلیِ این فرهنگ هاست. کافی است به ادبیاتِ کُهن فارسی نظری بیفکنیم تا متوجه این حقیقت بشویم. فراموش نکنیم که در فرهنگ هایِ مسیحی، شهوت پرستی و شکل افراطیِ آن، پورنوگرافی، پدیده هایِ کم و بیش نوپیدایی هستند.

باری، درفرهنگ هایِ اسلامی به نحوهء حضورِ هوسناکِ آدمی در فضایِ عمومی و به داوریِ جامعه در این باره بیش از اندازه اهمیّت داده اند و می دهند. در نتیجه، بعضی از جامعه شناسان معتقدند که استدلالِ این دخترانِ مسلمان بیش تر بر احساسِ شخصیِ خودِ آنان استوار است و علّت آن را در تربیتِ خانوادگیِ آنان باید جُست، نه درنوعِ نگاهِ دیگران. دختران و زنانِ مسلمانِ دیگری که روسری به سر نمی کنند و تعدادشان به مراتب بیش از دخترانِ باحجاب است، بی شک چنین احساسی ندارند. آنان حجاب و صد البته بُرقَع را ابزار چیرگی و سَروَری مرد بر زن می شمارند و برهان آوریِ زنان و دخترانِ با حجاب و بُرقَع پوش را بهانه ای بیش برایِ فرمانرواییِ مردان بر زنان نمی دانند . این زنان آشکارا می گویند که مسلمان اند و فرایض دینی خود را به جا می آورند، اما نمی خواهند ایمانِ دینی شان را به ابزاری برای ایجاد تنش و کشاکشِ اجتماعی و سیاسی در جامعه هایِ غربی تبدیل کنند. به هر حال، چنان که می بینیم، در میانِ زنانِ مسلمان دیدگاه هایِ گوناگون نسبت به حجاب وجود دارد. اما مشکل کنونی جامعهء فرانسه، حجاب به معنایِ رایجِ آن نیست، بلکه شکلِ افراطیِ حجاب یعنی بُرقَع یا حجاب کامل است که به گُفتهء بعضی از رهبرانِ سیاسی نه تنها اصلِ لائیسیتهء را در این کشور زیر پا می گذارد، بلکه امنّیتِِ کشور را نیز به خطر می اندازد. زیرا معلوم نیست در پسِ حجاب کامل، که از پشت آن دو چشم پدیداراست و بس، چه کسی پنهان شده است.
البته استدلال هایی از این گونه را کسانی، چه درمیان راست گرایان و چه در میان چپ گرایان، رد می کنند.
در حال حاضر، هیچ گونه همرایی در میانِ احزابِ سیاسی کشور در بارهء گذراندنِ قانونِ منعِ بُرقَع وجود ندارد. مخالفانِ تصویبِ چنین قانونی می گویند که این قانون، زنانی را که زیر فشارِ خانواده یا شوهر به پوشیدن بُرقَع تن داده اند، به کل از جامعه بیرون خواهد کرد. با چنین قانونی، این زنان برایِ همیشه از فضایِ عمومی کشور ناپدید خواهند شد. بیشتر آنان در محلّه هایِ فقیرنشین زندگی می کنند و دوست دارند مانند همه در خیابان ها ظاهر شوند و به خرید و گردش بپردازند. در نتیجه، چنین قانونی در حکمِ مجازاتِ دوچندانِ آنان خواهد بود. از سویِ دیگر، ممنوعیّتِ کاملِ بُرقَع ممکن است به برخوردهایِ خشونت آمیز میانِ پلیس و جوانانِ مسلمان در حومه هایِ شهری بینجامد. صحنه ای را مجسّم کنید که در آن، مأمورِ پلیس می خواهد زنی یا دختری بُرقَع پوش را در یکی ازمحلّه هایِ حسّاس جریمه یا بازداشت کند. در این محّله ها مردم به طور کلّی، به ویژه جوانان، حضورِ سادهء پلیس را برنمی تابند، چه رسد به اینکه بخواهند شاهدِ کشمکشِ مأمور پلیس با زنی یا دختری بُرقَع پوش باشند.
حقیقت این است که در دهه هایِ گذشته چه احزاب چپ گرا و چه احزابِ راست گرا در حلِِّ جدّیِِ مشکلاتِ محله هایِ فقیرنشینِ حومه هایِ شهری کوتاهی کرده اند.
آنان نتوانسته اند برایِ جایگیر شدنِ واقعی ِجوانانِ این محّله ها در سیستم اقتصادی، آموزشی و سیاسی کشور، سیاستِ عملیِ پایدار و دوراندیشانه ای طرحریزی کنند. این جوانان برای جایگیر شدنِ شرافتمندانه درجامعهء فرانسوی با عواملِ بازدارندهء بسیاری روبه رو هستند. پناه بردنِ بیشترِ آنان به هویّتِ اسلامی چه بسا واکنشی است در برابرِ خودداریِ جامعهء فرانسوی از پذیرشِ آنان به عنوانِ شهروندانِ عادّی و واقعیِ این کشور. نیازی نیست که این جوانان همگون و همرنگِ فرانسویان بشوند، چیزی که امکان پذیرهم نیست. بسیاری از فرانسویان باید این واقعیت را، حتّا اگر برایِ خیلی از آنان تلخ باشد، بپذیرند که امروز کشورشان بیش از هر زمانِ دیگری در گذشته، رنگارنگ و گونه گون است. آنان باید آرمانِ یکدستیِ دینی و فرهنگی و خویشاوندیِ قومی و نژادی را برای همیشه به خاک بسپارند. شاید اگر این کار را به واقع انجام می دادند، چه بسا مجبور نمی شدند هرچندگاه قانونی برای منع و نهی و نفی وضع کنند.
باری، هنوز معلوم نیست قانونِ منعِ بُرقَع چه مضمونی خواهد داشت و چگونه به اجرا در خواهد آمد. روز سه شنبه ۱۱ ماه می، نمایندگانِ جناحِ اکثریت قطعنامه ای را به مجلس بردند که در آن، حجاب کامل یا بُرقَع در تضاد با ارزش هایِ جمهوری فرانسه توصیف شده بود. سوسیالیست ها به این پیشنهاد رأیِ موافق دادند. کمونیست ها، جز یکی از نمایندگانشان، کشاکشِ سیاسی دربارهء بُرقَع را به طور کلی مانُور سیاسی می دانند و، در نتیجه، مخالف این قطعنامه بودند.
روز چهارشنبه ۱۹ ماه می، دولت، لایحهء قانونِ منع بُرقَع را به شورایِ وزیران تقدیم خواهد کرد. در متنِ لایحه آمده است که هیچ کس حق ندارد در فضایِ عمومی، جامه ای بپوشد که چهرهء او را از دیگران پنهان کند. هرکس بخواهد با چنین جامه ای در اماکن و گذرگاه های عمومی اعم از خیابان و اتوبوس و قطار و مترو ظاهر شود، باید ۱۵۰ یورو جریمه بپردازد.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.