دسترسی به محتوای اصلی
پژواک جامعه

در جنگلهای حاشیه شهر کاله در فرانسه ، سرما، بی پناهی و آینده نامعلوم هزاران پناهجوی آواره را محاصره کرده اند

نتشر شده در:

یکی از این پناهجویان میکوید برای خروج از کشور ابتدا سی میلیون تومان خرج کرده تا ویزای یکی از کشورهای اروپائی را بگیرد. سپس چند میلیون هم هزینه سفرش به اروپا تا رسیدن به شهر کاله شده است. قاچاقچی از او دو هزار و پانصد پاوند پول در خواست کرده که باید ابتدا پرداخت کند تا بیایند و او را به انگستان برسانند

گروهی از پناهجویان که در اطراف شهر کاله با پلاستیک پناهگاه ساخته اند
گروهی از پناهجویان که در اطراف شهر کاله با پلاستیک پناهگاه ساخته اند Adriana Moysés/RFI
تبلیغ بازرگانی

وقتی کسانی پا به عرصه پناهجوئی می گذارند و در تحقق آن خود را به دستان طمع کار قاچاقچیان انسان می سپارند، در حقیقت پا از عرصه جهان معمولی و قانونی بیرون گذارده و به وادی قانون گریزی و بی پناهی قدم گذاشته اند.
در این فضای پر از ابهام گر چه قانونمندی دنیای واقعی وجود ندارد اما جهان بیرحمی بر پاست که کمترین تردیدی در استحکام قواعد پر صلابتش وجود ندارد.
در این جهان مجازی حتی زبان نیز دگرگون می شود و واژگان جدیدی مناسبات درونی آدم های شبح گونه را توصیف یا بازتعریف می کند.
" انداخت کردن" فعل اعجاب انگیزی است که در میان ایرانیان آواره رواج زیادی دارد و همه ایرانیهای ساکن جنگل شهر کاله هیچ واژه دیگری را بجای آن بکار نمی برند. این فعل مجعول به پروسه ای گفته می شود که در آن یک پناهجو با هویت کمرنگی که به شماره تلفن همراه اش گره خورده است ، کامیون بخت خود را در میان سیاهی هولناک شب های سرد و تیره شهر کاله در یکی از پارکینگ های منطقه می یابد ، برای اندام نحیف خود در یکی از قسمت های کامیون جای کوچکی تعبیه می کند – یا برایش تعبیه می کنند – و کامیون بی هیچ حادثه ای مرزهای فرانسه را بسوی انگلستان می پیماید و از طریق تونل زیر دریائی مانش خود را به آنسوی دریا می رساند.
به این پروسه کوتاه ولی پر ماجرا " انداخت کردن " می گویند.
در حاشیه های شهر کاله وقتی با چند نفر از این پناهجویان حرف می زنید باید بدانید که شاید این دیدار آخرین دیدار باشد. با هر کس که برای فردا قرار میگذارید ، با تردید پر از اشتیاق و امیدی می گوید اگر امشب انداخت نکردم ، فردا شاید شما را ببینم.
در این دنیای پر ابهام ،همین بلا بر سر اعداد هم آمده است. براستی چند پناهجو در این شهر آواره اند؟ بطور قطع کسی از میزان دقیق این ارقام خبری ندارد.
کسانی از مقامات شهر ، از جمله فرمانداری کاله می گویند هم اکنون در این شهر دو هزار و دویست تا دوهزار و سیصد پناهجو در انتظار یافتن راهی برای رفتن بسوی سرنوشت هستند. این رقمی است که در تابستان گذشته 1500 نفر بر اورد شده بود. یعنی تعداد پناهجویان در این فاصله بسرعت افزایش یافته است.
در روزهائی که این گزارش تهیه می شد ،در میان این خیل پناهجویان تنها چند نفر ایرانی قابل شناسائی بودند. معلوم نیست که تعداد واقعی آنها در این مقطع زمانی معین چند نفر بوده است. بما گفته شد که در شهر دانکرک هفتاد نفر ایرانی حضور دارند. اما پناه جو کسی است که بی سر و صدا می اید و به ارامی می رود. به این ترتیب ارقام هم سیال اند و به سهولت پس و پیش می شوند.

 

براستی این پناهجویان که سنشان از هفده- هجده سال شروع می شود و حداکثر به حدود سی – چهل سال میرسد برای چه به انگلستان می روند؟ چه هدف هائی دارند؟ و چگونه به اهدافشان دست می یابند؟
آیا کسانی که دست به این سفر پر ماجرا می زنند از آینده خود خبر دارند؟ وقتی اینجا به مسئولان دولتی کشورهای اروپائی برخورد می کنند می دانند چه باید بگویند و چگونه مهاجرت خود را توجیه کنند؟
برای این پناهجویان مهم ترین نکته یافتن کسی است که متعهد شود تا آنها را از ایران خارج کند و به اروپا برساند. یکی از این پناهجویان می گفت برای خروج از کشور ابتدا سی میلیون تومان خرج کرده تا ویزای یکی از کشورهای اروپائی را بگیرد. سپس چند میلیون هم هزینه سفرش به اروپا تا رسیدن به شهر کاله شده است. او می گفت برای رفتن به انگلستان قاچاقچی از او دو هزار و پانصد پاوند پول در خواست کرده که باید ابتدا پرداخت کند تا بیایند و او را به انگستان برسانند.
این پناهجو همراه با هزاران جوان دیگر ایرانی ، اینگونه برای آینده خود سرمایه گذاری می کنند. آینده ای که بارقه های امید آن چندان نوری ندارد و لااقل نورش قادر نیست بر سیاهی فرو افتاده بر جنگل های شهر کاله فائق آید.

در شهر کاله یک انجمن انساندوستانه وجود دارد که نام رنگین کمان را برای خود برگزیده است. دو ایرانی بنام عباس سپهری و کوروش مهرابی این نهاد را بر پا کرده و به وضعیت پناه جویان ایرانی رسیدگی می کنند. در گفتگوئی با این دو نفر که خود پناهنده هستند و در سالهای پیش به همین شهر آمده و سپس در همینجا ساکن شده اند، آنان درباره وضعیت غم انگیز ایرانیان پناهجو حرف می زنند. این دو نفر همراه با یک خانم فرانسوی – که همسر یکی از انهاست -سازمان مردم نهاد رنگین کمان را تاسیس کرده اند تا ایرانیانی را که می خواهند در فرانسه پناهندگی بگیرند یاری کنند. آنها البته به اقتضای خصلت انساندوستانه انجمن خود نسبت به دیگر پناهجویان ایرانی هم که نمی خواهند در فرانسه بمانند و بقصد عبور از دریای مانش و رفتن به انگلستان به این شهر می ایند بی تفاوت نیستند و کمک های انساندوستانه به انها را نیز در فعالیت های خود گنجانده اند.
عباس سپهری که همراه با همسرش در این انجمن فعال است ، درباره این پناهجویان می گوید بسیاری از انها سیاسی نیستند و وقتی اینجا می رسند بسته به گذشته ای که در ایران داشته اند پرونده ای برای خود تدارک می بینند تا بتوانند خود را بعنوان پناهنده معرفی کنند.

کوروش مهرابی که خود پناهندگی از فرانسه گرفته و در شهر کاله سکونت داردو در طول این سالها شاهد عبور هزاران پناهنده ایرانی از این شهر به آنسوی دریای مانش بوده است، در مجموع اعتقاد ندارد که این موج وسیع و متنوع مهاجرت لزوماً اهداف روشنی در مقابل خود داردو همه مهاجرین نقشه اگاهانه ای برای سفر پر ماجرای خود کشیده اند. او عقیده دارد که بسیاری از آنها هیچ مهارتی ندارند و در انگلستان باید به کارهای ارزان قیمت روی آورند.
به این گفتگو که در شهر کاله با مسئولان انجمن رنگین کمان انجام شده است گوش کنید.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.