دسترسی به محتوای اصلی
خبر نوشتاری

دیِگو مارادونا، از درخشش بر زمین فوتبال تا لغزش در میدان زندگی

دیِگو مارادونا، که وی را بزرگترین بازیکن فوتبال تاریخ آرژانتین می‌دانند، روز چهارشنبه ٢۵ نوامبر بر اثر ایست قلبی درگذشت. مارادونا که از سوی مجلۀ تایمز به هنوان بهترین بازیکن تاریخ جام جهانی و برتر از پله و بیکن بائر برگزیده شده و گل او در بازی یک چهارم نهائی جام جهانی ١٩٨۶، از سوی فیفا زیباترین گل قرن بیستم توصیف شده بود، در سال‌های اخیر در دام الکل و مواد مخدر فرسوده شد و سرانجام این چنین جان خود را نیز از دست داد. او ۶٠ سال داشت. در پی مرگ او، دولت آرژانتین سه روز عزای عمومی اعلام کرد.

دیِگو مارادوما، اسطورۀ فوتبال آرژانتین ـ ٢٠٠٨
دیِگو مارادوما، اسطورۀ فوتبال آرژانتین ـ ٢٠٠٨ AFP - JOSEP LAGO
تبلیغ بازرگانی

دیگو مارادونا، قهرمان فوتبال آرژانتین هنگامی که هنوز تنها دوازده ساله بود و پای بر توپ می‌کوبید، بگفتۀ خود دو رویا داشت. نخست اینکه در بازی‌های جام جهانی شرکت کند و دوم آنکه در این بازی‌ها پیروز شود». او این دو رویا را در جام جهانی ١٩٨۶ در مکزیک برآورده کرد. او در این بازی‌ها با ۵ گل و ۵ پاس سرنوشت ساز، نام خود را بر تابلوی نام آوران فوتبال جهان نوشت و برتر از آن، بر بستر تنش‌های شدید بر سر جزایر ملوئین میان کشور خود و بریتانیا، گل افسانه‌ای خود را که شانزده سال بعد از سوی فیفا «زیباترین گل قرن بیستم» نام گرفت وارد دروازۀ انگلستان کرد. او در این بازی نخستین گل خود را  با دست به دروازه حریف انداخت و سپس کلیۀ بازیکنان تیم رقیب را با دریبل‌های پیاپی پشت سر گذاشت تا گل دیگری را به سر منزل مقصود برساند. اسطورۀ دیگو مارادونا این چنین زاده شد.

دیگو مارادونا در ٩١ بازی بین‌المللی، ٣٤ بار دوازۀ رقبای خود را گشود و در رقابت‌های باشگاهی، هر بار قلب طرفدارانِ باشگاه خود را ربود. او در سال‌های ١٩٨٢ تا ١٩٨٤ برای تیم بارسلون توپ زد و بهترین بازیکن «لیگا» شناخته شد. هنگامی که در تابستان ١٩٨٤ به بهای ٧٫۵ میلیون دلار، که در آن هنگام به این منظور رقمی نجومی تلقی می‌شد، به باشگاه ناپل منتقل شد، ٧۵ هزار تن برای استقبال از او به ورزشگاه سان پائولو هجوم آوردند. او در سال‌های ١٩٨٧ تا ١٩٩٠ همزمان و یا پی در پی جام قهرمانی و جام باشگاه‌ها را بدست آورد، به عنوان بهترین گل زن سری «آ» در سال ١٩٨٨ برگزیده شد. دیگو مارادونا در سال های ١٩٩٢ و ١٩٩٣ در باشگاه سویل نیز در بازی‌های گوناگون، هنر خود را به نمایش گذاشت.

دیگو مارادونا، اما چهرۀ دیگری نیز داشت. «خدای فوتبال»، چنانکه رسانه‌ها از او یاد می‌کنند، از سال‌ها پیش از «کودک طلائی» به مردی معتاد به الکل و کوکائین بدل شده و درگیر ماجراهائی بود که دست مافیا نیز در آن‌ها دیده می‌شد. او در این اواخر بیش از آنکه قهرمان باشد، بیمار غیرقابل درمان بود. او هر چند یک بازیکن نابغه و فراموش نشدنی برای هموطنان آرژانتینی خود و بدون تردید فوتبال دوستان در جهان بود، اما هرگز نمونۀ هوشمندی و پرهیزکاری نبود، اما به رغم کج روی‌ها و لغزش‌ها و فروافتادن‌های پی در پی تا پایان در قلب دوستداران خود پایدار ماند.

دیگو مارادونا به رغم یا به یُمن این تضادها و تناقض‌ها چنان جایگاهی یافته بود که سینماگر سرشناس بوسنیائی اِمیر کوستوریچا در مستندی به نام «مارادونا» به وی پرداخت، مانو چائو، خوانندۀ فرانسوی اسپانیائی تبار، ترانۀ «سانتا مارادونا» را در تمجید از او سرود و خواند، نویسندۀ آرژانتینی الیسیا دوخن اورتیز، رمانِ «مارادونا منم» را به او اختصاص داد و گروه‌های گوناگون رُک هنر و نبوغ او را سرودند و گروه «لُس پیوخُس» در یکی از مهمترین ترانه‌های خود از او اینگونه یاد کرد که «اگر دیِگو فردا در آسمان بازی کند، آنها برای تماشای بازی او حاضرند بمیرند».

زندگی دیگو مارادونا با این حال شاید به داستان هزاران زندگانی پیش افتاده دیگر بماند که در جائی از آنها یاد نخواهد شد. زندگی‌هائی بافته از شکوه و سرنگونی، پیروزی و سرافکندگی، نبوغ و درماندگی. او که در ٣٠ اکتبر ١٩۶٠ در خانوادۀ فقیری در محلۀ «ویلا فیوریتو» در حاشیۀ بوئنوس ایرس زاده شده بود، خود در کتابی به نام «من، دیگو» می‌گوید «اگر بخواهم در یک کلمه این محله را تعریف کنم، خواهم گفت مبارزه، زیرا در آنجا اگر چیزی برای خوردن بود، می‌خوریم، و اگر نبود، نمی‌خوردیم». در اطاقکی که او با هفت خواهر و برادر خود در آن می‌زیست، نه آب وجود داشت و نه برق. او از سه سالگی با دیگر بچه‌های محله در زمین‌های خاکی فوتبال بازی می‌کرد. او نخست وارد تیم فوتبال محلۀ خود شد، خیلی زود به تیم نوجوانان کشور پیوست. هنگامی که ١٨ سال داشت، مسابقات جام جهانی ١٩٧٨ در کشور او برگزار شد، اما مربی تیم ملی آرژانتین او را در تیم خود نپذیرفت و مارادونا او را از این بابت هرگز نبخشید. او برای جبران این «شکست»، تلاش خود را چند برابر کرد و یکسال بعد در تیم نوجوانان کشور خود در توکیو به مقام قهرمانی رسید. او همان سال وارد تیم ملی کشور خود شد و نخستین گل خود را در لباس آبی و سفید این تیم در رویاروئی با تیم اسکاتلند در گلاسکو به ثمر رساند. زندگی حرفه‌ای او از همان هنگام رو به اوج گذاشت.

دو دهه بعد در سال ١٩٩١ نام او این بار نه به سبب هنر بازی ویف بلکه به دلیل دست داشتن در قاچاق مواد مخدر میان فرانسه و جنوب ایتالیا بر روزنامه‌ها نقش بست. شنودهای تلفنی قضائی حاکی از آن بود که او از گروه‌های بزهکار محلی تقاضای «مواد و زن» کرده است. مناسبات او با لوئیجی جولیانو، رهبر مافیای کامورا که به خشونت شهره بود، بر شهرت ورزشی وی سایه افکند. از آن پس زندگی او بیشتر رو به سقوط گذاشت و به رغم چند سال دیگر بازی به راه دیگری افتاده بود. او در ٣٩ سالگی به دلیل مصرف بیش از حد کوکائین دچار سکتۀ قلبی شده بود. بگفتۀ پزشک معالج، قلب او ۶٢ درصد کارآئی خود را از دست داده بود. مارادونا در ٤٠ سالگی دیگر شباهتی به آن بازیکن چابک و هنرمند که در میدان بازی تحسین همگان را برمی‌انگیخت، نداشت. آن بازیکن همان هنگام مرده بود و آنچه مانده بود، مارادونائی بود با جثه‌ای بادکرده، صورتی بی حالت، راه رفتنی با تردید و آینده‌ای که بدون تردید رو به نابودی داشت. او از آن پس چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفت، خبر مرگ وی بارها بر سر زبان ها افتاد و در اوایل ماه جاری یکبار دیگر به سبب ورم و خونریزی مغزی در بیمارستان بستری شد، اما این بار دیگر نیروی زندگی با او همراهی نکرد.

دولت آرژانتین به یاد مارادونای جوان که در سال‌های سخت و دشوار برای این کشور بر زمین فوتبال، برای هموطنان خود پیروزی‌های بین‌المللی می‌آفرید، سه روز عزای عمومی اعلام کرد.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.