زبانها قربانی ناسیونالیسم زبانی اند Les langues victimes du nationalisme linguistique
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۵:۰۷
امروز زبان فارسی در درجۀ نخست نیازمند روشنی هرچه بیشتر و جملههای بقاعده است و کسانی که خود را دلسوز این زبان میدانند، بهتر است در این راه بکوشند. زبان عرصۀ تاخت و تاز قومی نیست و به آن باید با دیدی یکسره زبانشناختی نگریست. باید پذیرفت که بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی که از گذشتههای دور در این زبان جا خوش کردهاند، معادلهای آشنا و خوش ساخت فارسی دارند.
شنوندگان عزیز، سلام!
Chers auditeurs bonsoir
برنامۀ دوزبانۀ هفتۀ پیش زیر عنوان «پاکی و ناپاکی زبانها» واکنشهایی در میان شنوندگان و خوانندگان برانگیخت. یکی از آنها نکتهگیری هوشمندانۀ آقای محمد رجبپور در فیسبوک رادیو بود که جا دارد اشارهای به آن بکنم. این شنونده، که پیداست خوانندۀ کنجکاو متن برنامه نیز بوده، دو نکته بسیار مهم مطرح کرده است. نخست اینکه نابگرایی زبانی و استفادۀ افراطی از واژگان بیگانه هردو به یک اندازه ناپسندند. دیگر اینکه ایدئولوژی حاکم بر جامعه همیشه به تغییرات زبانی دامن میزند. این دو نکته اگرچه به ظاهر بدیهی مینمایند، اما نیازمند توضیح یا روشنگری اند. «نابگرایی زبانی» یعنی سره سازی زبان و سره نویسی اگر حد و مرزی داشته باشد، کار بسیار خوبی است و بیگمان بر زایندگی زبان میافزاید. اما اگر بی حد و مرز و بیقاعده باشد، زبان را ناتوان و سرانجام نازا میکند. بیشتر وقتها انگیزۀ سره نویسی و سره سازی عصبیت قومی یا ملی است.
Une langue perd sa fonction identitaire lorsqu’elle s’approprie trop de mots étrangers. C’est l’idée motrice du nationalisme linguistique qui n’est qu’une facette du nationalisme tout court. Ceux qui possèdent les mots et la langue possèdent également la pensée et en possédant la pensée on possède tout le reste. Cette idée anime aujourd’hui tous ceux qui s’insurgent contre la domination de l’anglais dans le monde et s’efforcent d’épurer leur langue des mots qui en sont issus, mais qui oublient qu’il est lui-même une langue mixte. Le nationalisme linguistique apparaît en général chez les locuteurs des langues subordonnées. Mais parmi les locuteurs des langues dominantes y compris les anglophones, nombreux sont ceux qui vantent les attributs singuliers de leur langue en prétendant qu’elle se distingue par sa richesse lexicale, sa clarté et sa beauté qui l’ont prédestinée à jouer le rôle de moyen de communication mondial. Cette prétention relève, selon les nationalistes linguistiques, de l’impérialisme linguistique
از سره نویسی و سره سازی زبان زیر عنوان ناسیونالیسم زبانی نیز نام میبرند. ناسیونالیسم زبانی، وجهی از ناسیونالیسم سیاسی و، درواقع، زاییده و پروریدۀ آن است. این جنبش نخستین بار در کشورهای اروپایی پدیدار شد. سرهنویسی و سره سازی زبان تا زمانی که در خدمت جنبش بازسازی زبانی باشد، کاری سودمند و ضروری شمرده میشود. هر دولت – ملتی باید زبانی روشن، بسامان و گویا برای آموزش سراسری و ارتباط همگانی داشته باشد و آن را به زبان رسمی کشور تبدیل کند. برای این منظور، ناگزیر است زبانشناسان، ادیبان و عالمان را در مجمعی گرد آورد تا همگام و همآهنگ به بازسازی زبانی بپردازند. یعنی زبان را از نظر واژگان پُرمایه و از نظر دستوری بسامان کنند. این جنبش در میان برخی ملتهای مسلمانِ غیرعرب به جنبشی برضد واژههای عربی تبدیل شد. زیرا در گذشته، نویسندگان و دیوانیانِ آن ملتها که زبان نوشتاری در انحصار آنان بود، در به کار بردن واژهها و حتی صرف و نحو عربی در زبان راه افراط پیموده بودند.
L’idée de pureté de la langue est un avatar de l’idée de pureté de la race. Eric Hobsbawm, historien britannique, voit une analogie entre l’insistance des racistes sur l’importance de la pureté raciale et l’obstination des nationalistes linguistiques au sujet de la nécessité de purger une langue nationale de ses éléments étrangers. Le lien entre le nationalisme linguistique et le racisme est évident. Dans les années 1930, les linguistes allemands luttaient contre les mots juifs dans leur langue, qui étaient des emprunts lexicaux au yiddish. Cette lutte relevait évidemment du racisme. Mais auparavant, c’était du français que venait le danger. La motivation des nationalistes allemands dans ce deuxième cas était le nationalisme. Il faut bien avoir à l’esprit que « la défense de la langue » est une chose et « le nationalisme linguistique » en est une autre. Il est tout à fait légitime de vouloir défendre sa langue contre les langues qui ont tendance à la marginaliser voire à l’étouffer, mais s’engager obstinément dans un processus de purification linguistique est une pathologie nationaliste
نازیهای آلمان، یهودیان را پدید آورنده و پرورانندۀ انواع ایدئولوژیهای تباه کننده و فساد آور میدانستند. در سالهای دهۀ 30 قرن گذشته، زبانشناسان آلمانی زیر تأثیر ایدئولوژی حاکم بر جامعه، به مبارزهای بیامان با واژههای «یهودی» در زبان آلمانی برخاستند. این واژهها از زبان ییدیش یهودیان به آلمانی راه یافته بودند. پیش از آن، ناسیونالیستهای آلمانی با زبان فرانسه درافتاده بودند و میخواستند انبوه واژههای فرانسوی را از زبانشان بیرون کنند. پاکسازی زبانی هنگامی که به افراط میگراید به پاکسازی قومی میماند. دشمنی بعضی از سرهنویسان ایرانی با واژههای عربی بی ارتباط با دشمنی قومی ایرانیان با عربان نیست. اما این دو پدیده را باید از هم جدا کرد. زبان عرصۀ تاخت و تاز قومی نیست و به آن باید با دیدی یکسره زبانشناختی نگریست. باید پذیرفت که بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی که از گذشتههای دور در این زبان جا خوش کردهاند، معادلهای آشنا و خوش ساخت فارسی دارند. اما همۀ واژههای عربی معادل دقیق فارسی ندارند. همین واژۀ «دقیق» را در نظر بگیرید. چه واژۀ آشنا و خوش ساختی میتوان به جای آن گذاشت؟ آیا واژۀ «باریک» معادل درخوری برای آن است؟
Le nationalisme linguistique se renforce en temps de guerre et de tension interethnique. C’est alors que se révèle son caractère intolérant. Le purisme linguistique d’inspiration politique est par nature hostile au multilinguisme au sein d’un pays où coexistent différentes ethnies. Il est évident que la diversité linguistique dans un pays multiethnique ne va pas de pair avec le nationalisme linguistique. C’est la raison pour laquelle certains préfèrent parler de jacobinisme. Défendre exagérément une langue contre les mots étrangers sur un territoire donné conduit parfois ses défenseurs à refuser le droit de cité à d’autres langues : par exemple les nationalistes linguistiques en France s’opposent aux panneaux bilingues des villes bretonnes. On nous dit qu’une langue disparaît toutes les deux semaines dans le monde, dans ce cas ne faudrait-il pas que les défenseurs des langues nationales prennent en considération la protection de toutes les langues minoritaires contre les langues dominantes
سره نویسیِ بیمارگونه همان اندازه به زبان آسیب میرساند که به کار بردن بی حد و مرز واژههای بیگانه. در فارسی بسیاری از واژههای بسیط عربی برای تندرستی و زایندگی زبان ضروری اند. برای مثال، اسم مرکب «خدمتکار» را در نظر بگیرید که آن را از «خدمت» عربی و «کار» فارسی ساخته اند. اگر به جای این واژه، واژۀ ناب فارسیِ «پرستار» را بگذارید، زبان را فقیرتر کردهاید. یا واژۀ «خیر» عربی را در نظر بگیرید که معنایی بسیار وسیعتر و ژرفتر از «نیک» و «نیکی» دارد. در فارسی از آن ترکیبهایی مانند «خیرخواه» و «خیراندیش» ساخته اند. اما از «خیر» برخی از مشتقهای این واژه میتوان گذشت، مانند «خَیّر» به معنای «نیکوکار» یا «مُخَیّر» که آن را نیز به معنای نیکوکار به کار میبرند. سره نویسی بیمارگونه، زبان را بازیچه میانگارد. معناهای نهقته در واژهها ناگهان پدید نیامدهاند، بلکه در طی زمان بر آنها بار شده اند. هر واژهای در زبان تاریخی دارد. تاریخ یک ملت با تاریخ زبان آن در آمیخته است. این بیت سعدی را در نظر بگیرید: آن که هلاک من همی خواهد و من سلامتش/ هرچه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش. اگر این چهار واژۀ عربی را از این بیت بردارید و واژههای ناب فارسی به جای آنها بگذارید، درواقع، تاریخی را به دست فراموشی سپردهاید.
Les puristes ont souvent une culture linguistique rudimentaire. Ils ignorent que dans une région donnée, plusieurs langues d’origine différente peuvent converger au fil du temps, aussi bien dans leur vocabulaire que dans leur morphologie, leur syntaxe et leur phonologie. Par conséquent, quoi que l’on fasse, on n’arrivera jamais à purifier complètement une langue. Les langues interagissent entre elles tout en continuant à exister individuellement. Ceci est encore plus vrai dans les régions où se sont succédé pendant des siècles plusieurs empires, occasionnant ainsi des brassages sans frontières. La langue comme entité biologique autonome est une illusion. Elle est en réalité un objet matériel et comme tout autre outil, elle est maniée et manipulée par des êtres humains
زبان فارسی نیازمند واژههای نو برای بیان واقعیتها، ایدهها و ابژههای تازه است. بنابراین، واژه سازی در آن کاری ضروری است. این کار را حتی خود مردم نیز میکنند. واژههایی مانند میل- لنگ، سگ- دست، دنده، فرمان، قالپاق، یاتاقان و سپر را نخستین مکانیسینهای اتومبیل در ایران ساختند. اگر واژهای خوش ساخت و بقاعده باشد، جایِ خود را در زبان باز میکند. واژههایِ ناجور را طبیعتِ زبان و صرافتِ طبعِ مردم در درازمدت پس میزنند. برای مثال، در گذشته سره سازان به جای مثلت، سه پهلو، به جای دایره، گِردک و به جای زاویه، گوشه گذاشتند، اما هنوز مثلث و دایره و زاویه به حیات خود در زبان ادامه میدهند. اما واژۀ خوش ساخت «ساختمان»، واژۀ عربی «عمارت» را به حاشیه راند. سخن آخر اینکه، امروز زبان فارسی در درجۀ نخست نیازمند روشنی هرچه بیشتر و جملههای بقاعده است و کسانی که خود را دلسوز این زبان میدانند، بهتر است در این راه بکوشند.
La langue en tant qu’objet matériel obéit aux mêmes règles sociales que les autres objets matériels produits et manipulés par une société donnée. Ferdinand de Saussure avait une conscience aigüe de cette vérité lorsqu’il écrivait : «Chez les primitifs, la langue est une habitude, une coutume analogue à celle du costume ou de l’armement». Mais au-delà de la nécessité de sa fonction, une partie de sa forme et de son décor se joue, comme le dit Jean-Paul Demoule, entre l’affirmation de l’identité collective et celle de l’identité individuelle
شاد و خرم باشید!
Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید