دسترسی به محتوای اصلی
زمینه ها و دیدگاه ها

چگونه می توان از "جنگ آب" در ایران جلوگیری کرد؟

نتشر شده در:

 ایران وارد مرحلۀ خطر جنگ و درگیری های ناحیه ای در نتیجۀ بحران آب شده است. این اعتراف علنی مسئولان جمهوری اسلامی است که از نزدیک با ابعاد این بحران و پی آمدهای آن روبرو هستند.  ترکیبی از خشکسالی پایدار، برداشت بی رویه، آشوب در مدیریت آب طی ۳۷ سال گذشته باعث کاهش ۵۵ درصدی ذخایر آب ایران شده است. به گفتۀ محمدتقی توکلی، ذخایر آب ایران از ۹۴ میلیارد متر مکعب به ۴۵ میلیارد متر مکعب سقوط کرده، به طوری که تأمین آب شرب نیز از این پس به معضلی بزرگ برای کشور تبدیل شده است.

تبلیغ بازرگانی

 قاسم شعله سعدی، حقوقدان و فعال حوزۀ کشاورزی در ایران، نه فقط خطر وقوع درگیری های منطقه ای در نتیجۀ بحران آب را جدّی می داند، بلکه سه عامل اصلی این بحران را سدسازی های بیهوده توسط سپاه پاسداران در دورۀ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، خشکسالی های طولانی مدت و ساختار سنتی یک کشاورزی ناکارآمد می داند که در اصل تلف کنندۀ اصلی ذخایر آب در ایران است ...

قاسم شعله سعدی می گوید : بلافاصله پس از پایان جنگ هشت ساله با عراق، سدسازی در ایران رونق گرفت. سدهای ساخته شده، برغم هزینه های گزاف شان، بعضاً نه فقط کارآیی نداشته اند، بلکه به شور شدن منابع آب ایران نیز دامن زده اند. مجریان طرح های سدسازی در ایران نیز غالباً قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران ایران بوده که به دلیل نقش شان در کاهش منابع آب کشور از طریق سدسازی ها هدف انتقاد هستند. این سدسازی ها که همگی در دورۀ علی اکبر هاشمی رفسنجانی ("سردار سازندگی") صورت گرفت بدون ملاحظۀ اصول اولیه زیست محیطی و صیانت از زیست بوم ایران عملی شدند. خشکیدن بسیاری از تالاب ها و دریاچه های ایران از جمله ثمرات همین سدسازی ها است. به این ترتیب، بحران آب در ایران عمدتاً ریشه در سه عامل مهم دارد، یکی سدسازی های بی رویه، دیگری خشکسالی های پی در پی و بالاخرۀ نظام سنتی و ناکارآمد آبیاری در کشاورزی که ۹۰ درصد منابع آب ایران را مصرف یا در واقع تلف می کند. زیرا، روش های نوین آبیاری در کشاورزی ایران اجرا نمی شود و روش غرقابی همچنان شیوۀ رایج آبیاری در کشاورزی ایران است. چه در اصلاحات ارضی دورۀ قبل از انقلاب و چه در اعطای زمین های کشاورزی به دهقانان در دورۀ پس از انقلاب تقسیم زمین های کشاورزی به قطعات کوچک عامل دیگری در تشدید کاهش شدید ذخایر آب در ایران بوده است. زیرا، این ویژگی ذخایر محدود آب را بین صاحبان زمین های کوچک کشاورزی تقسیم کرده و همین نه فقط نقش مهمی در تلف شدن ذخایر آب داشته، بلکه درگیری های متعددی میان خود کشاورزان نیز به بار آورده است. هم اکنون تعداد قابل ملاحظه ای از پرونده های محاکم دادگستری مربوط به درگیری هایی است که بر سر آب شکل گرفته اند. این درگیری ها همچنین شامل شهرها و نواحی می شود که از طریق رودخانه ها باید آب شرب شان تأمین می شده است. 
 
از نظر علی کشتگر، فعال سیاسی و مهندس کشاورزی، "جنگ آب" در ایران آغاز شده است، هر چند این جنگ هنوز ابعاد وسیعی به خود نگرفته است ...
او گفته است : برای نمونه، هم اکنون خوزستانی ها از این بابت ناراضی هستند که ذخایر آب آنها به سمت دشت های مرکزی و از جمله قم سرازیر می شود. مردم یزد و اصفهان می دانند که کم آبی در یزد و بی آبی زاینده رود ناشی از مصرف آب در زمین های کشاورزی بالادستی است. بنابراین، جنگ آب در ایران نه فقط اجتناب ناپذیر است، بلکه مستعد تبدیل شدن به جنگ های قومی و محلی است. 

باری بی دلیل نیست که مقامات ایران اجباراً در خصوص بحران آب در این کشور این روزها بسیار فاش گو شده اند و همانند معاون وزیر نیرو، رحیم میدانی، هشدار می دهند که بحران آب خطر وقوع جنگ و درگیری را در ایران تشدید کرده است. پیشتر عیسی کلانتری، مشاور رییس جمهوری ایران در امور آب و کشاورزی، در اظهاراتی مشابه گفته بود که با تشدید بحران آب "اغتشاشات و بی نظمی های اجتماعی ناشی از آن به معضلی امنیتی بدل خواهد شد."
 
اما، آنچه به گمان ناصر کرمی، استاد اقلیم شناسی در نروژ، بحران آب را به بستر جنگ تبدیل می کند عموماً شکنندگی ساختار قدرت و نارضایتی های قومی و مذهبی است که درجۀ شدت شان در ایران اتفاقاً بسیار بالا است...  
او گفته است : در بخش ها و نواحی از ایران بستر تبدیل شدن منازعات ناحیه ای بر سر آب به جنگ های قومی جدّی است. یکی از بحران هایی که ایران را در سال های پیش رو تهدید می کند همین درگیری های نواحی و منطقه ای در نتیجۀ تشدید بحران آب و یا بی آبی است. می توان حتا گفت که کل سرزمین ایران تحت الشعاع پدیدۀ خشکیدگی سرزمین قرار خواهد گرفت. زیرا، هیچ نشانه ای مبنی بر تغییر یا برگشت پذیری وضعیت فعلی در دورنمای دو، سه دهۀ آینده وجود ندارد. در این دورنما، کل سرزمین ایران حتا در نواحی ای مانند گیلان و مازندران، آذربایجان غربی و شرقی و کردستان، با بیست درصد کاهش بارندگی روبرو خواهد شد. اما، مناطقی که بیش از همه تحت الشعاع خشکیدگی قرار خواهند گرفت، جنوب البرز و شرق زاگرس است که تا خلیج فارس و سپس مناطق مرزی ایران با افغانستان و پاکستان امتداد می یابد و روی هم بیش از دو سوم خاک ایران را دربرمی گیرد. یعنی بیش از دو سوم خاک ایران در معرض پدیدۀ "مرگ سرزمین" قرار خواهد گرفت. مصداق کنونی نبردهای محلی بر سر مسئلۀ آب، دعوایی است که میان زاگرس مرتفع، یعنی کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال بختیاری، از یک طرف، و مناطق پایین دست به خصوص اصفهان، از طرف دیگر، در جریان است. این دعوای بزرگ میان ییلاق نشینان زاگرس و قشلاق نشینان دشت های زاگرس قابلیت سرایت به استان های خوزستان و لرستان و همچنین استان های مرکزی و فارس را دارد.        

از جمله نتایج کاهش بی برگشت ذخایر آب در ایران مهاجرت بیش از نیمی از جمعیت روستاها (یعنی ۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر) به حاشیه شهرها بوده است، هر چند بخش بزرگی از جمعیت باقی ماندۀ روستاهای ایران همچنان با نبود یا کمبود آب روبرو هستند و همۀ تلاش حکومت مرکزی فعلاً این است که از سرایت این بحران – بحران کم آبی - به داخل شهرهای بزرگ جلوگیری کند. زیرا، ترکیب بی آبی با بی نانی و بیکاری و فقر و فقدان بهداشت و امنیت می تواند منشاء انفجارهای اجتماعی غیرقابل کنترل باشد.

در خصوص موج مهاجرت روستانشینان به حاشیه شهرهای بزرگ، ناصر کرمی از جمله گفته است : تداوم خشکسالی معیشت و اقتصاد کشاورزی ایران را در مناطق گسترده ای از کشور نابود می کند. ما با موج جدید مهاجرت روستانشینان روبرو هستیم. تعداد این مهاجران ده درصد جمعیت کل ایران را تشکیل می دهد. مهاجرت روستانشینان مشکلات کنونی شهرهای ایران را پیچیده تر و ای بسا لاینحل خواهد ساخت. در حالت عادی شهرهای ایران به ساکنان شان امکان شایستۀ تأمین معیشت شان را نمی دهند. شهرهای ایران تولید کنندۀ ثروت و اشتغال نیستند. شهرهای ایران مصرف کنندۀ درآمدهای نفتی هستند. تقسیم سفرۀ فقیرانۀ نفت در حال حاضر با روستاییان مهاجر نه فقط ناممکن است، بلکه موجب اصطکاک هایی نیز می شود.           

از دیگر نتایج بحران آب افزایش پیوستۀ بیابان در ایران بوده است. گری لوئیس، نمایندۀ عمران سازمان ملل، به تازگی در تهران گفت که هم اکنون ۸۰ درصد سرزمین ایران را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل می دهند، در حالی که فرسایش سالانۀ خاک در این کشور ۱۵ تن در هکتار است. به بیان دیگر، متوسط فرسایش خاک در ایران سه برابر متوسط فرسایش جهانی است و میزان تبخیر آب در ایران نیز سه برابر متوسط جهانی است، در حالی که متوسط بارندگی در ایران تنها به یک سوم متوسط بارندگی جهان می رسد. به گفتۀ گری لوئیس ایران با پدیدۀ تغییر اقلیم روبرو است، هر چند برخی دیگر از کارشناسان از این پدیده نه به عنوان "تغییر اقلیم"، بلکه به عنوان "نابودی سرزمین" یاد می کنند.

در این تغییر یا "نابودی اقلیم"، ساختار شدیداً سنتی کشاورزی ایران نقش اصلی را ایفاء می کند. هم اکنون بیش از ۹۰ درصد منابع آب ایران صرف کشاورزی می شود، در حالی که سهم کشاورزی در تولید ناخالص ایران تنها ۱۰ درصد است و کل کشور، به اعتراف حسن روحانی، از کمترین امنیت غذایی بی بهره است تا آنجا که ایران ۷۰ درصد مواد غذایی مورد نیاز خود را وارد می کند.

برای مقابله با بحران آب چه تدابیر فوری در کشاورزی ایران باید به اجرا گذاشته شود؟ در پاسخ به این پرسش قاسم شعله سعدی گفته است : اولین کار تغییر الگوی مصرف آب و به کارگیری تکنولوژی های جدید آبیاری در کشاورزی ایران است. به جای کشت محصولات "آب بر" از جمله گندم، عاقلانه تر و باصرفه تر این است که این دست محصولات در بازارهای جهانی خریداری و وارد شوند. افزون بر این، آبخیزداری و ذخیره سازی آب که برای مدت طولانی در کشور به فراموشی سپرده شده است، باید از نوع احیاء و در صورت لزوم برای مدت معّینی نیز سیاست جیره بندی آب به اجرا گذاشته شود.  
 
در اظهاراتی مشابه علی گشتگر به کارگیری فنون جدید به ویژه "آبیاری قطره ای" را از جمله فوری ترین اصلاحات لازم در کشاورزی ایران دانسته است. او ضرورت به کارگیری آبیاری قطره ای در کشاورزی ایران را یاآدور می شود و می گوید : این شیوۀ آبیاری که مثلاً در کالیفرنیا و اسرائیل به کار گرفته می شود امکان می دهد که تنها با ده درصد منابع آبی که در حال حاضر در کشاورزی ایران مصرف می شود بتوان سطح و حجم کنونی تولیدات کشاورزی ایران را حفظ کرد. او همچنین می گوید که سیاست تاکنونی جمهوری اسلامی، یعنی ترغیب کشاورزی از طریق حفر چاه های عمیق باید سریعاً متوقف شود. در نتیجۀ حفر ده هزار چاه مجاز و غیرمجاز آبهای زیر زمینی کشور تا دویست متر نشست کرده اند. برای نمونه، تنها در اطراف دریاچۀ ارومیه طی سال های گذشته حفر هزاران چاه عمیق بزرگترین فاجعۀ زیست محیطی ایران را به بار آورده که نه فقط منطقه، بلکه جهان را نیز تحت تاثیر قرار داده است. هم اکنون شوری آب و شوری هوا در آذربایجان باعث افزایش سرطان در این منطقه شده است. ایران به کشاورزی ای نیاز دارد که نیازمند تنها ده درصد آبی که اکنون مصرف می کند، باشد. اگر حکومت ایران به جای صرف صدها میلیارد دلار از سرمایه های کشور در صنعت بی حاصل هسته ای، بخش کوچکی از این سرمایه را صرف به کارگیری تکنولوژی های نوین در کشاورزی کشور می کرد، قطعاً با ابعاد کنونی بحران آب در کشور روبرو نمی بودیم.     

با این همه، نظر به دامنه و عمق بحران کنونی آب در ایران، ناصر کرمی چنین تدابیری را در حال حاضر ناکافی می داند و می گوید : این قبیل تدابیر زمانی کارآیی داشت که ۷۰ درصد ذخایر آب ایران از بین نرفته بود و ساماندهی آنها می توانست از شیوع بحران بی آبی و تبعات اجتماعی اش در کشور جلوگیری کند. اکنون ما وارد مرحلۀ "پسانرمال" در زمینۀ آب شده ایم و به همین دلیل از اولین و فوری ترین اقدامات، کاهش ۵۰ درصدی مصرف آب کشاورزی در کشور است، حتا اگر این اقدام به توقف ۵۰ درصد تولید کشاورزی در کشور منجر شود. زیرا، آنچه امروز اولویت دارد، فقط و فقط نجات زیست بوم ایران است و اگر این هدف با توقف کل فعالیت های کشاورزی در ایران تأمین می شود، نباید در اجرای این توقف تردید کرد.   
 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.