"شنیدن" امیررضا کوهستانی پرسشهای بدون پاسخ را مطرح میکند
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۰:۴۱
امیررضا کوهستانی، کارگردان جوانی که در چند سال اخیر در اروپا سرشناس شده و در میان تئاترروها در فرانسه اعتباری پیدا کرده، با نمایش "شنیدن" به پاریس و تآتر "باستیل" بازگشت. نمایشی که تا روز ١٩ اکتبر بر روی صحنه خواهد بود.
"شنیدن"، آخرین آفرینش "امیررضا کوهستانی"، سخن از ماجرائی میگوید که در زندگی "سامانه" و در خوابگاه دانشجوئیاش رخ داد. شب سال نو است و او در حالی که تنها در خوابگاه مانده بود، صدای مردی را در درون اتاق دوستش "ندا" می شنود. بعدها خبر تجاوز در همهجا می پیچید. اما ١٢ سال بعد و در حالی که ندا به سوئد مهاجرت کرده، سامانه همچنان به بازجوئی طولانیاش و پاسخهائی که دیگر نمیتواند تغییرشان دهد و در او احساس گناه به وجود آوردهاند، میاندیشد
امیر رضا کوهستانی و گروهش، گروه تئاتر "مهر"، پیشتردر ماه ژوئیه گذشته، در تئاتر "بندیکت ١٢" یکی از مکانهای برگزاری فستیوال "آوینیون"، "شنیدن" را ارائه کردند.
امیر رضا کوهستانی که برای نخستین بار در سال 2001 نمایشنامه خود را بنام "رقص روی لیوان" در آلمان بروی صحنه برد، با همین نمایش توجه صاحبنظران تاتر اروپا را بخود جلب کرد.
حال گرچه نمایش تازه اش نسبت به "رقص روی لیوان" و دیگر نمایشها تحول پیدا کرده، اما نمیتوان گفت از مینمالیسم، ظرافت و دلمشغولیهای همیشگی وی که مسائل اجتماعی هستند دور شده.
کوهستانی گرچه گویش تآتر نوین همه جهان را به گونهای دنبال می کند، اما ویژگی خود را دارد یعنی هر بار داستانهایش را به شکل دیگری روایت میکند. عکس، ویدئو و تلفن همراه هم در نمایشهایش دوران مدرن را به یاد میآورند.
امیررضا کوهستانی و گروهش در نمایش "تجربه های تازه" که در سال 2002 آفریده شد، ازورای گذرسالها، معضلات اساسی انسانها و زوجها را بیان میکند و بنا به سبک همیشگیاش، تخیل تماشاگر را به شدت به کار وامیدارد؛ بدین معنا که هنرپیشگان بدون حرکت و دکور، تنها با جملاتی کوتاه، تماشاگر را وارد دنیای خویش میکنند.
با "در میان ابرها"، امیررضا کوهستانی در سال 2005 به معضل پناهجویان می پردازد که این چننین به اوج خود نرسیده بود. او زوجی را نشان میدهد که مرد آن می بایست با کشتی دریای مانش را طی کند و خود را به انگلستان برساند. صحنههای پیش از جدائی و همه رنج و اضطرابی که در این زوج وجود داشت در محور این نمایش قرار میگیرد که البته نابسامانیهای سیاسی-اجتماعی هم دور نیست. همه تلاش کارگردان در این است که بار احساسی این رخداد، در ذهن تماشاگر جان بگیرد.
در نمایش "شما در شب ٨ ژانویه کجا بودید ؟" نمایشی بسیار مدرن که در آن گرچه گاه از ویدئو استفاده میشود اما تقریبأ همه ماجرا از ورای تلفن همراه تعریف می گردد و شخصیتها خواستهها و نگرانیهای خود را از این راه بیان میکنند؛ ما چهار زن جوان را می بینیم که درساعت دوازده شب در یکی از حومههای تهران و در یک شب برفی در خانهای درحال تمرین نمایش "کلفت ها" اثر "ژان ژونه" هستند، ناگهان به شکل غیرمترقبه علی نامزد فاطمه، یکی از این چهار زن، وارد می شود و مکالمات تلفنی آغاز میگردد، مکالماتی که به خوبی تصویری از جامعه و شنیده نشدن صدای جوانان را میدهند. امیر رضا کوهستانی در این اثر نیز با مینیمالیسم بسیار و با استفاده از محملهای مدرن، نمایشش را تبدیل به آئینهای از جامعه خویش میکند.
در " سالگشتگی"، باز هم امیر رضا کوهستانی، تخیل تماشاگر را به شدت به کار وامیدارد. بدین معنا که هنرپیشگان بدون حرکت و دکور، تنها با جملاتی کوتاه، تماشاگر را وارد دنیای خویش می کنند.
در نمایش "شنیدن" ، که بازهم چهار زن، اما این بار بدون مرد، نقش آفرینی می کنند، صحنه خالی از دکور و پرده نمایش است. باز هم در صحنه نخست یک شخصیت تنها در صحنه به شخصیتی دیگر پاسخ میدهد که نه هست و نه حرف می زند، اما نوید تنشی را میدهد که تماشاچی باید در انتظارش باشد. سپس رفته رفته به پیچشهای داستان پی میبریم.
پس از آن ، "سمانه"، شخصیتی که به گونهای عامل به وجود آمدن دردسر با کمیته اخلاق و برای دوستش "ندا" شده است، با دوربینی که بر سر دارد وارد صحنه میگردد. از آن پس تحرکی همچون در سینما به وجود می آید، چرا که میتوان شخصیتها را در پشت صحنه دنبال کرد و از اینجا گویش تاتری روند دیگری را پیدا می کند. گاه نیز دوربین تماشاچیان را در بازی شرکت میدهد. آنها نقش اعضای یک دادگاه را پیدا می کنند.
موضوع داغ، یعنی له شدن دختران جوانان زیر مقررات سختگیرانه ای که دَر را به سوی هرگونه تفتیش افکار، دوگانگی، دروغ گوئی و سپس آزار وجدان دیر پا، باز می کند و آنها را از کار اساسیشان یعنی درس خواندن و دانشاندوزی باز میدارد، از یک سو و فرم آن از سوی دیگر (نگاه به یک روایت از چند سو همچون در فیلمهای گاس وان سانت و شماری دیگر)، از این نمایش اثری توانمند می سازد، بنابراین دیدنش بسیار آموزنده و لذت بخش می شود.
در نمایش "شنیدن"، بار دیگر امیررضا کوهستانی، ذهن تماشاگر را به کار می کشد تا پرسشهای مطرح شده را خود بیابد، اما با این کار خود در عین حال یادآور سخن "چخوف" می شود که می گفت: چگونه میتوان پرسشهائی را مطرح کرد که برایشان پاسخی نیست؟
علیرغم این که امیررضا کوهستانی، ازسالها پیش تصمیم گرفته هیچ گفتگوئی با رسانه ها نداشته باشد و تنها به نوشتن متنی کوتاه برای بروشور تآترهائی که در آن گروهش برنامه دارد بسنده کند، سرانجام پس از بحث بسیار و به شکل بسیار خودجوش و بنابراین نامنظم و ناکافی به گفتگو با من تن داد.
در آغاز از او در مورد تحول شگفتانگیز کارش و نیز وارد کردن "سینما " به معنای دوربین و حرکت در آن پرسیدم؟
امیررضا کوهستانی که در 18 سالگی با دیدن نمایشی در یک پارک که از تآثیرات جنگ سخن میگفت و هنرپیشگانش با مردم گفتگو برقرار می کردند، به این هنر کشیده شد و به گروه تئاترمهر پیوست. او بی درنگ به کار نوشتن نمایشنامه پرداخت. نخستین نمایشنامهاش "و روز هرگز نیامد" نام داشت که پروانه نمایش نگرفت. امیر رضا کوهستانی پس از رفتن به "منچستر" در انگلستان و فرا گیری "تئاترمستند" ، به تهران بازگشت و پس از آن نمایشهایش از جمله "قصههای در گوشی"، "رقص روی لیوانها" ،" در میان ابرها" "خون خشک و سبزی تازه" و "کوارتت" نامش را بر سر زبانها انداخت.
گروه تآتر مهر، پیش از نمایش "شنیدن"، "تجربههای اخیر"، "در میان ابرها" و "سالگشتگی" را هم در تآتر "باستیل" به نمایش درآورده بود.
این نمایشها که به زبان فارسی اجرا میشوند، بالانویس فرانسه دارند
گفتنی است که در سال 2011، امیر رضا کوهستانی در نوشتن فیلمنامه فیلم "پذیرایی ساده" به کارگردانی "مانی حقیقی" با وی همکاری کرد.
بیستویکمین فستیوال بینالمللی فیلم "بوسان" و سینمای ایران
سینمای ایران همچون سالهای گذشته در بیستویکمین فستیوال فیلم "بوسان"، یکی از ویترینهای مهم تولیدات کشورهای آسیائی در کره جنوبی که چیزی به پایانش نمانده (6 - 15 اکتبر)، حضور پررنگی داشت.
"محمود کلاری" فیلمبردار بنام ایرانی، عضو هیأت داوران بخش مسابقهای اصلی "موج نو" بود.
در بخش "موج نو"، بخش اصلی مسابقهای فستیوال، فیلم "مهاجرت" ساخته "نوید محمودی" (ایران-افغانستان) به نمایش درآمد.
در بخش "پنجره ای به سینمای آسیا"، فیلمهای "از رئیس جمهور پاداش نگیرید" ساخته "کمال تبریزی"، "شبهای زاینده رود" ساخته "محسن مخملباف"، "قشنگ و فرنگ" ساخته "وحید موسائیان"، "مالاریا" ساخته "پرویز شهبازی"، "محمد، پیامبر خدا" ساخته "مجید مجیدی"، "رؤیای آب" ساخته "فرهاد مهرانفر"، "فروشنده" ساخته "اصغر فرهادی"، "ویلننواز" ساخته "محمدعلی طالبی" گنجانده شده بود.
در بخش "زاویه باز"، فیلم انیمیشن "اقبال"، "داستان کودکی که نمیترسید"، ساخته "میشل فویو لیه" و "بابک پیامی"، و "مبارک" ساخته "محمدرضا امامی" قرار داشتند.
بزرگداشت از "عباس کیارستمی" در بخش "برنامه ویژه"، "24 فریم" ساخته ناتمام وی، "76 دقیقه و 15 ثانیه با عباس کیارستمی"، ساخته "سیف اله صمدیان"، و دیگر فیلمهای عباس کیارستمی چون: "زندگی ادامه دارد"، "کپی برابر اصل"، "کلوزآپ"، "جاده ها"، "طعم گیلاس"، "باد ما را خواهد برد"، "زیر درختان زیتون" و"خانه دوست کجاست"، به نمایش درآمدند.
"امیر نادری" نیز به مناسبت نمایش فیلمش "کوهستان"، در بخش "سینمای جهان"، در این فستیوال حضور داشت. این فیلم پیش تر در فستیوال "ونیز" به نمایش در آمده بود.
"سنگ کلیه" یا دردی مرموز که بیتاب میکند
فیلم ٢ ساعته "سنگ کلیه" ساخته "نیکول گارسیا" کارگردان و هنرپیشه فرانسوی، برگرفته از رمانی اثر "میلنا آگوس"، پس از نمایش در فستیوال "کن" به پرده سینماها رسید. این فیلم ماجرای زنی را نشان می دهد که در پی یافتن عشق است؛ او که در خانوادهای "خرده بورژوا" و شهرستانی در زمان جنگ هندو چین (1946-1954) به دنیا آمده، سرکش است و رفتاری را در اجتماع پیش میگیرد که شایسته آن دوران توصیف نمیشود.
"گابریل" که بسیار بی قرار است و همچون کسی که دردی درونی دارد، خانواده اش را بر این وامیدارد که او را به ازدواج سر کارگر اسپانیولی خود درآورند که از جنگ داخلی کشورش گریخته است؛ اما او شوهرش را دوست نمیدارد و کماکان در جستجوی عشق است. شوهر وی در عین حال هذیانها و خودداریاش از داشتن رابطه جنسی با او را تحمل می کند، اما به دلیل مسئله کلیویای هم که دارد ناچار او را در کلینیکی در کوهستان سویس بستری مینماید، جائی که درآن روش شکستن سنگ کلیه با فشار آب به کار گرفته می شود. در آنجاست که او با سرباز جوانی در حال مرگ آشنا میشود و به او دل میبازد.
از آنجاست که فیلم جانی دیگر می گیرد چون ما همچون یک فیلم پلیسی وارد ماجرائی می شویم که هیجانآور وبسیار شاعرانه است، به ویژه این که گابریل از آنجا باردار بازمیگردد.
فیلم که بسیار کلاسیک است و در دکوری زیبا ساخته شده، همراه است با هالهای از ابهام پیرامون شخصیت "گابریل" و عشقش. سپس با گذر زمان، نوری این دنیای پر از بخار را میشکند و دنیای ساخته و پرداخته ذهن گابریل بر خودش روشن می شود.
"ماریون کوتیار" در نقش گابریل و "آلکس برنده مول" در نقش شوهر فداکارش "خوزه"، به رُمانتیسم داستان کمک شایانی میکنند.
دختر ناشناخته"، فیلمی که میخواست اضطرابانگیز باشد
هنگامی که نام برادران بلژیکی "داردن" که تا کنون دو نخل طلا، یکی برای "روزتا" در سال 1999 و "کودک" در سال 2005 ربودند، بر سر فیلمی گذاشته می شود، توجه به آن فیلم دو چندان می شود ولو این که فیلم معمولی باشد.
این در حالی است که این برادران از چندی پیش از خود علائم ضعف نشان می دهند و این ضعف با فیلم "دختر ناشناخته" به دلیل استفاده از انتریگی بسیار رایج در فیلم های جنائی و اضطراب آور تلویزیونی و سینمائی، به اوج خود رسید.
آنها که کارگردانان توانا، متعهد وصاحب سبک هستند و معلوم نیست چرا این موضوع را برگزیدهاند، در فیلم "دختر ناشناخته"، داستان یک خانم دکتر را به تصویر می کشند که علیرغم خواست خود وارد معمای قتل یک دختر سیاهپوست میشود که درِ مطبش را در ساعات پس از تعطیلی زده بود؛
او پس از دریافتن این که چون در را به روی او باز نکرده تا به وی پناه دهد، به گونهای باعث قتل او شده، احساس گناه می کند و در پی یافتن قاتل برمیآید...
در فیلم های دیگر با سوژه ای مشابه، به ویژه اگر فیلم آمریکائی باشد، ترفندهای ویژه، خشونت بسیار، دکوری بی در و پیکر، جَوی را به وجود می آورد که هوادارن این گونه فیلمهای اضطراب آور را خشنود میکند؛ اما در کشوری کوچک چون بلژیک، یک چنین سوژه و نحوه پروراندن آن، مانند غرق شدن در یک لیوان آب است.
برادران "داردن" هم که با برخورد سرد تماشاگران در فستیوال "کن" روبرو شده بودند، گفتند شاید دیگر مردم فیلمهای ما را نمیپسندند. آنها سپس با فروتنی بسیار فیلمشان را به دست گرفتند و آن را دوباره ادیت کردند. در این ادیت دوم، ٧ دقیقه از آن کم شد و به گفته کارگردانان، بدون برهم ریختن نظم سکانسها، تلاش کردند به جای پافشاری بر حرفه شخصیت دکتر جوان، به آنچه در سرش میگذرد بیشتر تأکید کنند. این خبر خوبی برای کسانی است که اکنون می روند این فیلم را ببینند، چون کسانی که در گذشته آن را دیده اند دیگر وقتی برای دوباره دیدن فیلمی که دوستش نداشتند صرف نخواهند کرد.
فیلم گمشده "ملییس" در پراگ پیدا شد
پس از گذر بیش از 100 سال، فیلم "مسابقه تردستی" ساخته "ژرژ ملییس" در سال 1904 در آرشیو ملی فیلم جمهوری چک پیدا شد.
این فیلم "ژرژ ملییِس" کارگردان نوآور فرانسوی که از او به عنوان "نخستین جادوگر سینما" نام برده میشد، کامل نیست و آغاز آن در دست نیست.
این فیلم که گمشده به شمار میآمد، در پی جستجوهائی به دست آمد که از سال 1980، پیرامون فیلمهای گم شده آغاز گردیده بود و از این رو به احتمال زیاد از صد سال پیش تاکنون دیده نشده است.
فیلم دو دقیقهای و صامت "ملییس" که جزو تاریخیترین کارهای سینمایی به شمار میآید، با برچسبی اشتباهی به نام "دگردیسی نادیدنی"، در آرشیو فیلم چک نگهداری میشد. با باز کردن جعبه، پژوهشگران درمییابند که فیلم دیگری است.
"مسابقه تردستی" شعبدهبازی را نشان میدهد که خودش را دو نیم میکند، چند تردستی انجام میدهد و دوباره به صورت یک آدم معمولی درمیآید. نقش این شخصیت را خود "ملیس" ایفا می کند و در پایان آن یک فتوگرام با نام "ملی یس" و تاریخ آن دیده میشود.
"ملییس" نقش مهمی در ابداع و تکمیل برخی از نخستین نمونههای جلوههای ویژه داشت؛ نوردهی چندگانه، تصویربرداری زمانگریز و فیلم رنگی (رنگآمیزی دستی فریم به فریم فیلمها)، از تکنیکهایی بودند که این فیلمساز فرانسوی در کارهایش به کار می برد. او به طور اتفاقی در سال 1896، استاپتریک یا "کات کمرا" (توقف دوربین) را کشف کرد که از شعبده بازی الهام گرفته بود.
"ملییس" بین سالهای 1896 و 1912 بیش از 500 فیلم ساخت. او در سال 1938 در گذشت و بسیاری از فیلمهایش یا از بین رفتند و یا گم شدند
کشف فیلم "مسابقه تردستی" در پی یک کمک مالی به آرشیو فیلم چک، ممکن گردید.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید