دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

رودخانه سن به موازات رود "کنگو"

نتشر شده در:

موزه "که برانلی" یا موزه هنرهای اولیه پاریس که در ساحل رودخانه "سن" واقع شده، شماری از ماسک ها و مجسمه های کشورهائی از آفریقای مرکزی را که رود کنگو از آنها می گذرد، تا روز 3 اکتبر به نمایش میگذارد. نمایشگاهی که یکی از رویدادهای مهم هنری تابستان در پاریس به شمار می آید.

coédition musée du quai Branly et Fonds Mercator
تبلیغ بازرگانی

این منطقه که هشت برابرخاک فرانسه وسعت دارد (خاک فرانسه نیز یک سوم خاک ایران است)، دست کم 8 کشور از جمله "کامرون"، "گینه استوائی"، "گابن"، "کنگو"، و بخشی از "آنگولا" را در برمی گیرد و رودخانه "کنگو" شاهرگی به شمار می آید که آنها را به یکدیگر مرتبط می سازد.
درنتیجه دراین سو وآن سوی بستر این رود، فرهنگ های مختلفی رشد کرده اند. در بخش شمالی آن مناطق جنگلی و در بخش جنوبی این رود جنگل های زیر استوائی قرار گرفته اند که سرزمین قبایل مهم آفریقائی هستند. این بخش که طی سالهای دراز زخم استعمار بر آن وارد آمده و استعمارگران برای حکمفرمائی و بهره جوئی بیشتر، در میان گروههای قومی ساکن آن تفرقه انداخته اند، شاهد به وجود امدن اختلافات فرهنگی نیز بوده است.

حال، نمایشگاه موزه "که برانلی" تلاش کرده این اختلافات را نادیده بگیرد و آن بخشی را نشان دهد که حکایت ازتشابه  موجود میان انواع واشکال گونه گون آثارهنری و آئینی می کند.
از این رو آثار متعلق به سه گروه خاص را مد نظر قرار می دهد : ماسکها، اشیاء مربوط به مردگان و اجداد و نیز مجسمه های زنان.
در این نمایشگاه 170 قطعه را می بینیم که هر کدام در نوع خود بی نظیر است : مجسمه هائی از عاج؛ ماسک هائی به شکل قلب، ماسک مردگان با چشم های فلزی، مجسمه هائی از گوش ماهی به شکل پیکر زنان. در کنار آنها مطالب، عکس ها و ویدئو ها هدف از ساختن چنین اشیاء و کار برد آنها را مشخص می کنند. جالب اینجاست که برخی از این ماسک ها به نگاه تماشاگران پاسخ می دهند و به نظر می آید که آنها نیز ما را تماشا می کنند. از جمله آنها ماسکی است که سه جفت چشم دارد که یک جفت برای دیدن نادیدنی ها و جفت دیگر برای تشخیص ارواحی است که روح را می بلعند. بدین ترتیب می توان تأثیر این ماسک ها را بر مردمی که آنها را می ساختند و حفظشان می کردند مجسم نمود. البته ما انسانهای به اصطلاح مدرن با کنجکاوی عاری از احساس به این اشیأ می نگریم و نمی توانیم احساس آنها را در برابر این اشیاء مجسم کنیم، اما دست کم می توانیم از اهمیتشان برای مردم ساکن سواحل رود کنگو آگاه شویم.

 

پاکستان، سرزمین دیدارها و هنرهای "گاندهارا"

موزه هنرهای آسیائی شهر پاریس "گیمه"، نمایشگاهی را زیر عنوان" پاکستان، قرن اول تا چهارم، سرزمین دیدارها و هنرهای گاندهارا"، برای بهتر شناساندن هنر بودائی پاکستان اختصاص داده که زیستگاه آن "گاندهارا" در شمال غربی این کشور بوده است. 200 مجسمه ،شیئی و نقش برجسته که در آنها امتزاج هنر یونانی، ایرانی وهندی به خوبی دیده می شود و این ویژگی، جذبه ای خاص و شگفت انگیز به آنها می دهد، بیانگر عوامل تاریخی و جغرافیائی هستند که به آفرینش آنها انجامیده است. جهانگشائی اسکندر مقدونیه که تمدن یونانی را با تمدن های ایرانی و هندی درهم آمیخت و نیز گسترش فرهنگ رومی در غرب و ظهور خاندان "هان" در چین در قرن سوم پس از میلادرا می توان از عوامل بسیار موثر در ظهور این تمدن بودائی در پاکستان دانست.
این نمایشگاه تا روز 16 اوت ادامه خواهد داشت.

 

یادی از جشنواره بین المللی تآتر آئینی-سنتی

هفته گذشته از فستیوال مهم تآتر وهنر های دیگر شهر "آوینیون" در جنوب فرانسه صحبت کردیم که در روز سه شنبه به پایان می رسد و بار دیگر بحث های بسیاری را بر انگیخته است. بحث هائی در ارتباط با سیاسی بودن و یا برای نخبگان عمل کردن بخش "این" (درون) یا بخش رسمی و پر بار و مردمی بودن بخش "آف" (بیرون) یا غیر رسمی.
گرچه این دو بخش از همان آغاز کار زیر لوای "ژان ویلار" بنیان گذار، "ژرار فیلیپ"، بازیگر اسطوره ای تآتر و سینما، "مولیر"، "شکسپییر" و چهره های مختلف تآتر به فعالیت پرداخته اند، اما هر تابستان بازار داغ رقابت میان آنها به گرمای هوای "آوینیون" می افزاید.
به منظور مقایسه بد نیست به ارقام سال گذشته این فستیوال نگاهی بیانداریم. در بخش "این" حدود 40 گروه نمایش، بیش از 300 برنامه را طی 21 روز در 19 مکان مختلف اجرا کردند. در نتیجه 125.000 بلیط فروش رفت که حکایت از پر شدن 94% این مکان ها دارد. در حالی که در بخش "آف" یا (بیرون)، 1070 گروه، 24700 نمایش را طی 23 روز در 123 محل به اجرا در آوردند و حدود یک میلیون بلیط فروختند ! با این حال بخش "این" همه ساله با برنامه ریزی نمایش هائی که بردن آنها به روی صحنه شهامت می خواهد و به تآتر غنا می بخشند، بر بخش "آف" پیشی می گیرد. نباید فراموش کرد که بخش رسمی از حمایت مالی و ساختاری مناسبی برخوردار است در حالی که بخش "آف" برای حیات خود تلاش میکند و ناچار است از رپرتوآر شناخته شده و کم خطر بهره گیرد. در نیتجه همه فضای شهر را با ابتکار های خاص برای تبلیغ برای خود پر می کند. و همین تلاش است که برای آوینیون فضای شاد جشن را به ارمغان می آورد.

در برنامه گذشته همچنین از شرکت گروه "نوزاد" از ایران با نمایش "اسب چوبی" در بخش"آف" یا غیر رسمی این فستیوال صحبت کردیم. این بخش، که بر خلاف بخش "این" و یا رسمی فستیوال، همانگونه که گفته شد در مکانهای مختلف و یا در کوچه ها و خیابانها برگزار می شود مرا به یاد جشنواره تآتر آئینی-سنتی تهران انداخت که دو سالانه برگزار می شود و 14 امین برگزاری آن ، سال گذشته، با هدف نمونه سازی و احیای آئین های کهن ایرانی از روز 8 تا 16 مرداد در تهران جریان داشت.
جشنواره بین المللی تآتر آئینی-سنتی، در سیزدهمین برگزاری خود تشکیل یک سمینار بین المللی را پایه گذاشت که در چهاردهمین دوره نیز، از روز 8 تا 10 مرداد، ادامه یافت و پس از آن نمایشها آغاز شد. این نمایش ها از 10 تا 16 مرداد در مجموعه تآتر شهر، تماشا خانه "ایران شهر" که به تازگی به سالن های تآتر پایتخت اضافه شده ، تماشاخانه سنگلج و نیز در فضای بیرونی این تالار ها برگزار شدند که طبیعتأ فضای بیرونی به نمایش های آئینی و میدانی، تعزیه و معرکه اختصاص یافته بود.

در مصاحبه ای که در روز 25 ژوئیه 2009 از این رادیو پخش شد، از محمد حسین ناصر بخت، دبیر چهاردهمین جشنواره تآتر آئینی-سنتی پرسیده بودم چه تغییراتی در این جشنواره نسبت به دفعات پیش به وجود آمده است؟

08:15

محمد حسین ناصر بخت

  با سپاسگذاری از محمد حسین ناصر بخت، باید اضافه کنم که جعفر والی، نویسنده و کارگردان پیشکسوت تآتر، گر چه گفت به طور کلی با برگزاری جشنواره ها موافق نیست ، ولی افزود که برگزاری جشنواره نمایش های آئینی-سنتی می تواند سنت ها و فرهنگ های اصیل ایرانی را بار دیگر متجلی سازد. حال ببینیم آیا سال آینده این جشنواره خواهد توانست، در تأیید این سخنان، کارنامه ای مثبت از 14 امین برگزاری خود ارائه دهد ؟

67 امین" موسترای" ونیز

"موسترا" یا فستیوال مهم فیلم ونیز برای 67 امین برگزاری خود "شیرین نشاط"، کارگردان، عکاس و هنرمند ویدئو کار ایرانی را به ریاست هیأت داوران بخش "افق" این فستیوال برگزید. این ژوری همچنین تشکیل شده از "راجا عماری"، "لاو دیاز"، "الکساندر هوروات" و "پیترو مارچلو". ریاست ژوری بخش اولین فیلم ها که جایزه "لوئیجی د لورنتیس"به آن تعلق می گیرد، با فاتح آکین، کارگردان ترک تبار آلمانی خواهد بود.
امسال بخش" افق" با ادغام بخش "کوتاه و کوتاه تر" و نیز "رویداهای ویژه" در های خود را به سوی همه نوع فیلم و هنرهای بصری باز می کند. در نتیجه چهار جایزه برای این بخش پیش بینی شده که به بهترین فیلم بلند، متوسط و کوتاه داده می شود و یک جایزه ویژه هیأت داوران هم به یک فیلم بلند تعلق می گیرد.

گفتنی است که شیرین نشاط، سال گذشته شیر نقره ای فستیوال ونیز را برای اولین فیلم بلند خود "زنان بدون مردان" ربود. شیرین نشاط همچنین جایزه شیر طلائی 48 امین "دوسالانه هنر" ونیز را در سال 1999 برای کار ویدئوی اش ربوده بود. "راجا عماری"، کارگردان و سناریو نویس تونسی نیز در سال 2009، جایزه همین بخش "افق" را برای فیلم خود "رازهای پنهانی" ربود. عضو دیگر هیأت داوران، "لاو دیاز"، یکی از کارگردانان مطرح فیلیپینی، در سال 2007 تقدیر این بخش را برای فیلم " مرگ در سرزمین انکانتوس" و جایزه بزرگ آن را در سال 2008 برای فیلم دیگرش "ملانکولیا" ربوده است. "الکساندر هوروآت" از سال 2002 ریاست موزه فیلم اتریش را بر عهده دارد و "پیترو مارچلو" همان کارگردانی است که فیلم مستند بسیار خوب " دهان گرگ" را ساخته که در موردش در همین برنامه صحبت رفت. پیش تر او با فیلم "عبور از خط قرمز" مورد توجه قرار گرفته بود.

 

فستیوال فیلم لوکارنو و حضور بسیار کم رنگ سینمای ایران

63 امین فستیوال فیلم "لوکارنو" در سویس که از روز 4 تا 14 اوت در این شهر جریان خواهد داشت ،"ماندو" (خسته)، اولین فیلم بلند ابراهیم سعیدی، کارگردان کرد ایرانی را زیر پرچم عراق در بخش مسابقه ای فیلم های اول و دوم گنجانده است.

داستان فیلم «ماندوو» که محصول وزارت روشنبیری (فرهنگ و هنر) کردستان عراق است و با همکاری فنی‌و هنری عوامل ایرانی ساخته شده، در کردستان عراق و شهر کرکوک می گذرد و شماری از بازیگران ایرانی و کردستان عراق در آن به ایفای نقش می پردازند. این فیلم داستان یک خانواده آواره کرد ایرانی در عراق را روایت می‌کند که پس از 28 سال اقامت در عراق تلاش می‌کنند به زادگاهشان در ایران برگردند.

پیش از «ماندوو» ،ابراهیم سعیدی فیلم مستند «همه مادران من» (دایکانی من) را ساخته بود.

 

سری به سینما بزنیم

"تامارا درو" طنز و تیز بینی "استفن فریرز" را به او باز می گرداند

یکی از فیلم هائی که ارزش رفتن به سینما را در این روزهای تابستانی پیدا می کند، فصلی که غالبأ به فیلم های سبک اختصاص دارد ، فیلم "تامارا درو" ساخته "استفن فریرز" کارگردان پر طنز و تیز بین انگلیسی است . در فیلم "تامارا درو" ، "استفن فریرز" ما را به روستائی کوچک می برد که با بازگشت یک دختر اهل آن پس از سالها غیبت و با چهره ای تغییر یافته، آرامش خود را از دست می دهد. در این کمدی تلخ که شکست فیلم قبلی این کارگردان "شری" را جبران می کند، "استفن فریرز" ما را با اقامت گاه نویسندگان در روستاهای انگلستان، رویای شهری ها در مورد زندگی روستائی، کسالت بار بودن این زندگی و نوجوانان روستائی که در حسرت شهر و بت هایشان روزگار خود را به بطالت می گذرانند، آشنا می کند. "تامارا درو"، دختری که در نوجوانی با چهره ای زشت روستا را ترک می کند و سپس با دماغی عمل شده، چهره ای زیبا و پاهائی کشیده به عنوان روزنامه نگار یکی از روزنامه های لندنی ، به روستایش باز می گردد تا بایکی از هنرمندانی که در آنجا اقامت گزیده مصاحبه کند، طبیعتأ نگاه همه این جماعت در نهایت بی کار را به خود جلب میکند. به هر حال با فیلم "تامارا درو"، "استفن فریرز" بر خلاف "کن لوچ" و "مایک لی" که به طبقه فقیر و "جیمز آیوری" که به طبقه اشرافی می پردازند، طبقه متوسط انگلستان را مورد توجه قرار می دهد و با طنزی ظریف می گوید که روستاهای ارام چندان هم بی خطر نیستند.

 

"تیکینگ آف" (صعود)

وقتی میلوش فورمن، كارگردان چک تبار ، در دوران چکسلواکی کار فیلم سازی را آغاز کرد، در فیلم "عشق های یک بلوند"، یک نوجوان ساده لوح و دست وپا چلفتی را نشان میداد. در فیلم بعدی اش، "آتش نشانها، آتش! " به بزرگسالانی می پرداخت که کودکانه رفتار می کردند. در هر دوی این فیلم ها اختلاف میان نسل ها پس زمینه اصلی را تشکیل میداد. دغدغه ای که در فیلم های بعدی اش و از جمله "آمادئوس" به کرات دیده شد.
یکی از فیلم های سرنوشت ساز او که در پی اشغال چکوسلواکی توسط ارتش روسیه در سال 1968، رسیدنش به پاریس و رفتن به آمریکا، در سال 1971 ساخته شد، "تیکینگ آف" (صعود) است که بعد ها به عنوان شاهکار آمریکائی میلوش فورمن در کارنامه او قرار گرفت و پنج جایزه اسکار را به خود اختصاص داد (بهترین فیلمبردار، بهترین كارگردان، بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگرمرد و بهترین فیلمنامه).
این فیلم که سناریوش با همکاری "ژان کلود کاریر" نوشته شده است ، ماجرای دختر نوجوانی را در آمریکای سالهائی نشان می دهد که موج هیپی بر آن حکومت می کرد و جوانان از شعار"مواد مخدر وسکس" پیروی می کردند. با فرار این دختر جوان از خانه، والدینش با معضلی روبرو می شوند که تصورش را نمی کردند. آنها برای حل مشکل خود به انجمن هائی رو می آورند که اعضایشان همگی با مشکلی مشابه روبرو شده بودند. از ورای ماجراهای این والدین، فیلم نامه نویس ها، با طنز، "انقلاب جنسی" آمریکائی ها را مورد تمسخر قرار می دهند. استفاده خوب از موسیقی پاپ در فیلم نه تنها یاد آور آن دوران می شود بلکه می بینیم فیلم "هیر" که هشت سال بعد "میلوش فورمن" به ساختنش پرداخت از کجا الهام گرفته است.
موفقیت های فورمن با ساخت فیلم «مو» در سال ۱۹۷۹ و دو سال بعد فیلم «راگ تایم» ادامه یاشت. در سال ۱۹۸۴ این كارگردان با ساختن «آمادئوس»، بر پایه تخیلی در مورد رابطه موتزارت وسالیری (موزیسین دربار اتریش) و مسموم کردن موتزارت توسط وی، علاقه اش را به موسیقی زنده كردو هشت جایزه اسكار برای وی به ارمغان آورد.
فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را هم نباید فراموش کرد که نمونه برجسته نگاه فورمن به ذات و سرشت انسانی است. البته این شاخصه در سایر آثار او از جمله«آمادئوس»، «مو» و «راگ تایم» نیز مشاهده می شود.

اکران دوباره "تیکینگ آف" (صعود) طی این روزها به علاقمندان به این کارگردان امکان می دهد، فیلمی مهم در کارنامه میلوش فورمن را از دست ندهند.
taking off

"پاریس، میعادگاه تابستانی" و فلامنکو

با گذشت سالها می بینیم که رقص جای بزرگتری را دردرون جشنواره ی "پاریس، میعادگاه تابستانی"، که برای 21 امین بار از14 ژوئیه تا 15 اوت جریان دارد، پیدا می کند. بدین معنا که پس از باله "تآتر بزرگ" ژنو که برنامه های این جشنواره تابستانی را در محل "پاله رویال" پاریس آغاز کرد، در همین محل، درروزهای 27 و 28 ژوئیه ، "پاستورا گالون"، رقصنده فلامنکو، همراه با موزیسین های خود برنامه ای را زیرعنوان "پاستورا" اجرا می کند. پس از وی، در روزهای 30 و 31 ژوئیه "روسیو مولینا" همراه با سه رقصنده دیگر به اجرای رقص های فلامنکو می پردازند. البته رقص های دیگر ، تآتر، سیرک، موسیقی های مختلف هم فراموش نشده که با مراجعه به برنامه های "پاریس، میعادگاه تابستانی" می توان از آنها لذت برد که شماری رایگان نیز هستند.
http://www.quartierdete.com/

 

تب استوائی

وقتی "کایتانو ولوسو" خواننده برزیلی، در سال 1968 ترانه "ممنوع کردن ممنوع است" را با الهام از شعار جنبش کارگری و دانشجوئی مه 68 در فرانسه اجرا کرد و سپس ناچار شد زیر فشار دیکتاتور های کشورش، رخت مهاجرت ببندد، همراه با موزیسین های دیگر برزیلی از جمله "ژیلبرتوژیل" ترانه "تروپیکالیا" را اجرا کرد که موج ساز بود و "تروپیکالیسم" را احیاء می کرد که با دیدی آینده نگر درسالهای 1920 به وجود آمد و خواستار ارزش نهادن یکسان به همه فرهنگ های جهان بود. چهل سال بعد، "کایتانو ولوسو"همان کلمات را با صدای ظریف خود در محوطه "لادفانس" پاریس و نیز کلوب "کاباره سوآژ"به اجرا در آورد و مورد استقبال قرار گرفت..
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.