دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

مرجان ساتراپی و امیر نادری در فستیوال ونیز ٢۰۱۱

نتشر شده در:

برنامه را با معرفی فیلم "گشر" ساخته وحید وکیلی فر آغاز می کنم و سپس به مرگ "ایمی واینهاوس" می پردازیم. اعلام برنامه بخش مسابقه ای فستیوال ونیز هم که آخرین فیلم مرجان ساتراپی را در خود گنجانده از خبرهای دیگر خواهد بود.

تبلیغ بازرگانی

مشکلات نرم افزاری و کامپیوتری رادیو که فعالیت های ما را طی تعطیلات آخر هفته گذشته مختل کرد، باعث شد که برنامه راه ابریشم هفته گذشته پخش نشود. از این رو تازه شده این برنامه این هفته به شما تقدیم می شود.
برنامه را با معرفی فیلم "گشر" ساخته وحید وکیلی فر آغاز می کنم و سپس به مرگ "ایمی واینهاوس" می پردازیم. اعلام برنامه بخش مسابقه ای فستیوال ونیز هم که آخرین فیلم مرجان ساتراپی و امیر نادری را در خود گنجانده از خبرهای دیگر خواهد بود.

"گشر" یا داستان کارگران محروم صنایع نفتی
در حالی که خبرهای روز 19 ژوئیه حکایت از این داشتند که ایران دومین تولید و عرضه کننده نفت در اوپک است و همواره کارکنان بخش نفت ازمنبع در آمد و امتیازات بیشتری نسبت به کارکنان بخش های دیگر برخوردار بوده اند، با دیدن فیلم "گشر" اولین فیلم بلند داستانی "وحید وکیلی فر"، با زندگی کارگرانی آشنا می شویم که از نقاط مختلف ایران راهی "الدورادوی" جنوب ایران شده اند اما چیزی جز خوابیدن در لوله های بزرگ خالی و یک در آمد ناچیز، از این سفره رنگین نصیبشان نمی شود.

07:57

گفتگو با وحید وکیلی فر_30.07.2011

این فیلم کم بودجه که در آغاز به کندی پیش می رود بعد از مدتی تماشاگر را درگیر خود می کند و با هوشمندی و استفاده خوب از تصاویر و طنز واقعیت ها و نابسامانی زندگی این کارگران را نشان می دهد.
فیلم گشر که در شماری از فستیوالها شرکت داشته چند روز پیش تقدیری از هیأت داوران بخش "سرزمین های نو" ی فستیوال فیلم " سن پترزبورگ"، "کینو فوروم" دریافت کرد.
به این مناسبت، در آغاز گفتگوئی با وحید وکیلی فر از او معنای واژه گشر را پرسیدم :

آخرین فیلم مرجان ساتراپی در بخش مسابقه ای فستیوال ونیز

فستیوال مهم شهر ونیز، "لا موسترا" که برای 68 امین بار درهای خود را در روز 31 اوت می گشاید و تا ده سپتامبر ادامه خواهد داشت، 22 فیلم را در بخش مسابقه ای خود گنجانده که در میان آنها فیلم "مرغ و خورشت آلو" فیلم دوم مشترک "مرجان ساتراپی" و "ونسان پاروتو" دیده می شود. این فیلم از جمله با "یک روش خطرناک" ساخته "دیوید کروننبرگ"، "کشتار" ساخته رومن پولانسکی، "بلندیهای بادگیر" ساخته "آندره آ آرنولد"، "فاوست" ساخته الکساند ساکوروف و "اسب سیاه" ساخته "تاد سالنتس" در رقابت خواهد بود.
"کات" آخرین ساخته امیر نادری، زیر پرچم ژاپن، بخش "افق ها" را خواهد گشود که در آن شمار فیلم اولین و دومین فیلم ها بسیار بالاست.
ماجرای این فیلم که به گفته گزینش گران، همچون یک شعر عاشقانه ساخته شده، در دنیای "یاکوزا" ها یا مافیای سنتی ژاپن می گذرد.
فستیوال ونیز با نمایش "پله های قدرت" ساخته "جرج کلونی" کار خود را آغاز خواهد کرد وباز هم فستیوال شاهد نمایش فیلم هائی ساخته هنرپیشگان و خوانندگان خواهد بود که منظور "سالومه وحشی" ساخته "ال پاچینو" و "دبلیو ای" دومین فیلم "مادونا"ست که برای نمایش فیلمش در بخش غیرمسابقه ای حاضر خواهد شد.
مسئولان فستیوال در مورد فیلم های برگزیده می گویند که هدف "تحریک حساسیت ها و شعور تماشاچیان با تصاویری بوده که بتواند آنها را جادو کند، به رویا و تعمق وادارد".

مرگ "ایمی واینهاوس" ، پرنسس موسیقی "سول"

"ایمی واینهاوس" 27 ساله که می رفت با صدای آلتوی پرطنین خود جای خالی شماری از خوانندگان سیاهپوست مهم موسیقی جاز را پر کند، در روز 23 ژوئیه به کلوب "27 ساله ها"پیوست که منظور خوانندگان و موزیسین های سبگ پاپ-راک است که آنها نیز در نوع خود بی نظیر بودند اما به دنبال افراط وتفریط ها در مصرف مواد مخدر ویا الکل در گذشتند. البته خود "ایمی واینهاوس" از این که به این جمع بپیوندد هراس داشت، اما چنین شد. " پیش از او "برایان جونز"، "جیمی هندریکس"، "جنیس جاپلین"، "جیم موریسون"و "کورت کوبین" همگی در سالهای 70طی چند ماه در 27 سالگی در گذشتند. در واقع نام "کلوب 27 ساله ها" توسط مادر " کورت کوبین" برزبان آورده شد که پس از مرگ پسرش گفت : او به این کلوب احمقانه پیوسته است. البته منظور مادر وی شماری از اعضای خانواده اش بود که همچون "کورت" خودکشی کرده بودند.
در مورد "ایمی واینهاوس" هم این مرگ قابل پیش بینی بود وشماری حتا در مورد تاریخ آن شرط بندی کرده بودند چرا که او دیگر به سایه ای از خود تبدیل شده بود و نه تنها کنسرتهایش را در آخرین لحظه لغو می کردبلکه حتا قادر نبود کنسرتی را که می پذیرفت اجرا کند به خوبی به سرانجام برساند.
او گاه تلو تلو خوران در صحنه حاضر می شد، صدایش می لرزید، اشعار ترانه هایش را هم فراموش می کرد. این در حالی است که او از استعداد خاصی برخوردار بود و هم اشعار ترانه های خود را می سرود و هم موسیقی آنها را می ساخت.
شماری می گویند که او خود ساخته بوده اما وقتی از نزدیک به زندگی وی نگاه می کنیم می بینیم که مادر بزرگش معشوقه "رانی اسکات"، جاز من بنام بوده و پدرش نیز همواره ترانه های جاز را زمزمه می کرده است .
وقتی به جستجوی دلیل وابستگی شدید او به مواد مخدر ومصرف زیاد الکل در کودکی او می پردازیم می بینیم که او مورد علاقه والدینش بوده که از وی به خوبی نگهداری می کردند و علیرغم در آمد متوسط، "ایمی" را به مدارس خوب فرستاده اند. دیگراین که در سن 13 سالگی برایش یک گیتار هم خریده بودند. در حالی که "ایمی" بعد ها به موجودی زیر سلطه مردان زندگی اش در آمد. از جمله آنها "بلیک فیدلر-سیویل" بود که آنچنان دلباخته اش بود که نامش را بر خود خالگوبی کرده بود. ازدواج با وی که دستیار ویدئو سازان بود و فیلمی از "ایمی" در حال مصرف "کراک" گرفته بود، دیری نپائید. اما بودن با یک شوهر معتاد که مدتی را هم در زندان سپری گرده بود او را به دامن مواد مخدر مختلف و مشروب خواری بیش از حد انداخت.
"ایمی واینهاوس" که در 19 سالگی توسط "سیمون فولر" تولید کننده صفحه کشف شد نه تنها صدای بسیار خاصی داشت بلکه گر چه سفید پوست بود اما به شکل سیاهپوستان میخواند، از نظر انتخاب لباس و آرایش مو هم سبک کهنه و شلخته ای را برگزیده بود که برخلاف تصور، مورد تأئید مد سازی چون "کارل لاگرفلد" قرار گرفت که در این سبک او یک نوآوری واستقلال می دید.
کسانی که "ایمی واینهاوس" را از نزدیک می شناختند از شخصیتی خجول، مودب و بسیار با استعداد صحبت می کردند. اما وقتی او درحالت طبیعی خود نبود تبدیل به "ایمی دیوانه" می شد که هر چه از دهانش در می آمد می گفت . او به خبرنگاران می گفت هر چه نگرانی اش بیشترمی شود بیشتر مشروب می خورد.
آنچه باعث تأسف است این است که همه از افراط وتفریط های "ایمی واینهاوس" سخن می گویند و بسیار کم به استعداد و هنرش می پردازند. او که به راحتی توانسته بود اولین آلبومش، "فرانک" را در سال 2003 به بازار آورد، تا آن زمان دختر سالمی بود بدون خالکوبی، با گونه هائی پر و بدن معمولی یک دختر انگلیسی. اما پس از طرد شدن توسط پسری که دوست می داشت و بعد ها به ازداواج او در آمد، غرق نا امیدی، دومین آلبوم بسیار موفقش "بازگشت به سیاه" را راهی بازار کرد. با همین آلبوم "ایمی واینهاوس" توانست همه ترانه های بازاری سبک های مربوط به جاز را از دور خارج کند. گفتنی است که به جز یک ترانه، همه ترانه های این آلبوم کار خود وی هستند. جالب این جاست که این آلبوم نه تنها فروش بی نظیری در آمریکا داشت بلکه باعث شد آنها از طریق این هنرمند انگلیسی بار دیگر با اجرای اصیل موسیقی خود را به خاطر بیاورند.
اما آلبوم دیگری پس از آن خلق نشد چرا که مرد زندگی اش که او را با همه نوع مواد مخدر آشنا کرده بود، او را ترک کرد و سقوط "ایمی" شتاب بیشتری گرفت. او به شدت لاغر و زشت شد. آخرین کنسرتش در بلگراد، که چند ماه پیش از مرگش برگزار شد، فاجعه ای بیش نبود چرا که جمعیت همه ترانه های او را می خواند اما خود وی می خندید و می گریست و قادر نبود کلام ترانه هایش را بر روی صفحه "پرامپتر" بخواند.
"ایمی واینهاوس" که توانسته بود خود را به موسیقی سیاهپوستان تحمیل کند می گفت فکر می کند اگر اینگونه خود را ازبین نمی برد مردم آنچنان توجهی به موسیقی اش نمی کردند. در واقع "ایمی" خود را با تصویری که از او میخواستند وفق می داد. در حالیکه "کیت موس" مانکن معروف و در گیر کوکائین و "مادونا"، خواننده جنجالی، هر دوآگاهانه خود را پشت تصویری که می دادند پنهان کرده بودند و بدین ترتیب از خود محافظت می کردند.
به هر حال حواننده ای که با ترانه معروف "ری هب" که منظور ترک اعتیاد است و در آن می گفت همه از من میخواهند برای ترک اعتیاد بروم، اما من می گویم نه، نه، نه.. نتوانست به مرگ نه بگوید. مرگی که مردم انگستان را بسیارغمگین کرد و خبرش ماجرای کشتار نروژ را تحت الشعاع قرار داد.

"میعادگاه تابستانی" پاریس درهای خود را گشود

تابستان، البته همراه با سردی هوا طی چند روز گذشته ، فرا رسید و پاریس در های "میعاد گاه تابستانی" خود را برای بیست و یکمین سال گشود و به این مناسبت از 150 هنرمندی که از سراسر جهان می آیند دعوت کرد تا هنر خود را فارغ از مرزهای تعیین شده میان هنرها و نیز کشورها ارائه کنند. در نتیجه پاریس از روز 14 ژوئیه از جمله شاهد هنرنمائی 40 موزیسین اهل راجستان بود که به شکلی خاص، یعنی قرار گرفتن هر موزیسین در یک قاب، هنرنمائی کردند.
دوستداران باله مدرن توانستند در روزهای 22، 23 و 24 ژوئیه، طراحی های "آنژلن پرل ژوکاژ"، طراح خوب و خلاق فرانسوی را ببینند. برای طرفداران باله های کلاسیک تر، گروه باله "بیاریتس" "رومئو و ژولیت" با موسیقی "پروکوفیف" و باله دیگری با موسیقی "اورآتوریوی" برلیوز را در روزهای پایان ماه ژوئیه در حیاط اصلی ساختمان اشرافی "انولید" به روی صحنه می آورد.

از جمله نمایش های جذاب، گروه نمایش "مومنشانس" است که از چهل سال پیش توسط دو سویسی و یک زن ایتالیائی-آمریکائی به وجود آمده و مخلوطی است از پانتومیم، اشیاء متحرک و عروسک های بزرگ که به شکلی پر طنز و بدون استفاده از کلام و موسیقی وتنها با صدای خش خش تماس اشیاء ومواد استفاده شده در صحنه با تماشاچی رابطه برقرار می کند. این نمایش از 20 ژوئیه تا 7 اوت در محل تآتر "سیته اونیورسیتر" بر روی صحنه خواهد بود. این گروه پس از 15 سال غیبت به پاریس باز می گردد.

فستیوال هنرهای "خیابانی" شهر "شالون" خود را با رویداد های سیاسی -اجتماعی وفق داد

در بیست وپننجمین برگزاری خود، فستیوال هنرهای "خیابانی" شهر "شالون" نه تنها از ورای عکس بلکه از راه انتخاب ده پروژه برای بخش رسمی آن،خود را با رویداد های سیاسی -اجتماعی وفق داد. از جمله تم های مطرح شده در این فستیوال، که از روز 20 ژوئیه آغاز شده تا 24 ام همین ماه ادامه داشت، مسئله مهاجرت آفریقائیان، سرازیر شدن فعالیت های صنعتی به سوی کشور های شرقی، پاسداری از محیط زیست ویا عکسهای یک خبرنگار-عکاس از مسائل جهان است.
نمایش ها علیرغم توجه به این تم های جدی و مهم، همراه با آتش بازی، موسیقی و حرکات موزون فضای شهر را تبدیل به فضائی سر شار از شادی و جو جشن کردند.
در این بیست و پنجمین برگزاری، 20 گروه نمایش در بخش رسمی "این" و 159 گروه در بخش غیر رسمی یا "آف" شرکت داشتند. این برنامه همچنین 22 گروه خارجی را دربر می گرفت که از 9 کشور آمده بودند و چیده مان های عظیم، برنامه های صوتی، تآتر خیابانی، آتش بازی، ویدئو، رقص و هنر های سیرک را ارائه کردند.

مرگ "لوسین فروید" نقاش معاصر

"لوسین فروید" نقاش بسیار مطرح معاصر و نوه "زیگموند فروید"، روانکاو بنام، روز 20 ژوئیه در 88 سالکی در خانه اش در لندن در گذشت.
او که در روز 8 دسامبر 1922 در برلن زاده شده بود، در سال 1938 وارد مدرسه هنرها و صنایع دستی لندن گردید و سپس به تحصیلات خود در مدارس دیگر هنری ادامه داد.
"لوسین فروید" در سال 1944 اولین نمایشگاه خود را در گالری "لوفور" لندن برگزار نمود و علاقمندان بسیاری پیدا کرد که در کارهای او تأثیر مکتب سوررئالیسم را می دیدند.
از جمله این آثار تابلوی "اتاق نقاش" بود که توجه بسیاری را جلب کرد. اما از سال 1960 به بعد سبک "لوسین فروید" به سبکی خشن تر و واقع گرا تر تمایل پیدا کرد و به کشیدن پرتره دوستان و تابلوهای سفارشی از شخصیت های برهنه پرداخت. کار هائی که او را بیشتر به آثار "فرانسیس بیکن" و "فرانک آئورباخ" نزدیک کرد. "لوسین فروید" همراه با این نقاشان و شماری دیگر مکتب خاصی را به وجود آوردند که بعد ها "مکتب لندن" نام گرفت. شهرت او در سالهای 70 و 80 و به ویژه پس از برگزاری نمایشگاهی از همه آثار وی در سال 1974 در لندن بالا کرفت. سپس نمایشگاهی از آثار او در سالهای 1987-1988 در واشنگتن، پاریس، لندن و برلن چرخید و نام او را بیشتر بر سر زبانها انداخت. در سال 2008 یکی از تابلوهای او به نام " بازرس منفعت ها در خواب" به 34 میلیون دلار به فروش رفت که رکورد فروش آثار هنرمندان در قید حیات را می شکست.
در مورد کار "لوسین فروید" می توان گفت که او دوست می داشت رنج افراد و تحلیل رفتن جسم را به تصویر بکشد. او در نشان دادن پیری و ناتوانی جسم پروائی نداشت و حتا در تصویر فرزندان خود پیری را جستجو می کرد. در پرتره های خود وی نیز هر چه بیشتر گونه های فرو رفته اش دیده می شد.
او که از تقدیر و بزرگداشت نفرت داشت، حتا برای کشیدن تصویر ملکه الیزابت حاضر نشد به کاخ وی برود و گفت اگر او می خواهد تصویرش کشیده شود به آتلیه نقاش بیاید. به هرحال تصویری که او از ملکه کشیده یکی از زشت ترین چهر ه های به تصویر کشیده شده او را تشکیل می دهد.
"لوسین فروید" همواره در جهت مخالف جریان حرکت می کرد و از این رو بحث برمی انگیخت. به عنوان مثال وقتی اکثر نقاشان به کار آبستره می پرداختند، او بدنهای برهنه می کشید. حتا سالها بعد یعنی در سال 1987 وقتی مرکز "پمپیدوی" پاریس مروری بر آثار "لوسین فروید" گذاشت، برخی از این آثار سرو صدای شماری را در آوردند. او با پشت کردن به همه معیارهای تجاری و هنری زمان خود ثابت کرد که در هنر پیشرفت وجود ندارد بلکه هنر زائیده اتفاقاتی خاص است.

"قصه هائی برای شب" در روزهای اخیر به روی پرده سینما ها آمد

"میشل اوسلو"، انیماتور فرانسوی که در گذشته از او فیلم های انیمیشن بسیار خوب و سبک داری چون "کیرکو و جاودگر" و " آزور و اسمر " را دیده بودیم، با فیلم سه بعدی "قصه هائی برای شب"به روی پرده سینما ها آمد.

فیلم انیمیشن "کیریکو وحیوانات وحشی" کودک سیاهپوستی را به تصویر می کشید که با پشتکار و هوشمندی بر همه مشکلات فائق می شد. این کودک که برهنه است و برهنگی او به دلیل سبک زندگی قبیله ای اگر نگوئیم به هیچ وجه شاید بگوئیم چندان احساس نمی شود، علیرغم کم بودن سنش در آمریکا بحث برانگیز شد و پخش کننده ناچار شد پیش از نمایش آن وجود صحنه های برهنه را به بینندگان اعلام کند!!
پس از آن "میشل اسلو" شش قصه را با تصویری خاص در مجموعه "قصه هائی برای شب" گنجاند که گر چه به دلیل وجود کامپیوتر به عنوان وسیله ای جادوئی برای رفتن به سرزمین ها و ادوار گوناگون در آن، با دنیای امروز و انیمیشن سازی به کمک کامپیوتر ارتباط دارد، سبک تصویر هایش کار خانم "لوته رینه گر" به احتمال زیاد اولین زن انیماتور جهان را به باد می آورد که با ماجراهای "پرنس احمد"، شاهکاری بر پایه قصه های هزار ویک شب را در سال 1926 آفرید که یکی از اولین فیلم بلند انیمیشن به شمار می آید. او توانست با آثار خود جائی را که سزاوارش بود در دنیای بسیار مردانه سالهای 40 ییابد. تصاویر "لوته رینه گر" به شکل آدمک هائی بودند که بر روی کاغذ سیاه بریده شده در برابر دکوری روشن قرار داده می شدند. این سبک "لوته رینه گر" چندان دنباله روئی پیدا نکرد تا امروز تأثیر آن را در فیلم های "میشل اسلو" می بینیم. شخصیت های "میشل اسلو" نیز به همین سبک و یعنی شخصیت های بریده شده در کاغذ تهیه شده اند که در دکوری رنگی و جادوئی قرار داده می شوند. و گر چه کامپیوتر فیلم "میشل اوسلو" به نسبت خواست شخصیت ها، لباسها و زندگی مناطق مختلف را ترسیم می کند و قصه به دور آن می گردد، خود وی با کار خانگی و استفاده از شخصیت های بریده شده در کاغذ و نیز بازی سایه و روشن به شکل تآتر سنتی چینی اثرش را آفریده سپس آنها را با تکنولوژی پیشرفته و سه بعدی در هم آمیخته است.
"میشل اسلو" با این تصاویر و محتوای قصه هائی که روایت می کند ازدنیای تلویزیون و تصاویر کامیپوتری دور می شود و بیننده را وارد دنیای شاه پریان و قصه ها و افسانه می کند.
تبت، آنتیل، فرانسه، کلمبیا (تمدن آزتک)،رفت و آمد به قرون وسطا دکور این قصه ها را تشکیل می دهد و به ویژه بخش مربوط به تمدن آزتک ها، همچون قصه های قدیمی، بسیار خشک است.
او از یک تکنیسین پیر و یک دخترو پسر بچه که هر شب برای خلق داستانهایشان در یک سینمای متروک جمع می شوند که پر از جذبه و شگفتی است، برای رفتن به دنیای تخیلاتشان بهره می گیرد.
حال این پرسش پیش می آید که قصه های شاه پریان در دورانی که تلویزیون و کارتون های مختلف زندگی کودکان را پر کرده، چه نقشی می تواند داشته باشد ؟
البته کودک موضوع قصه را نمی فهمد و به بزرگسال گوش می دهد و می گوید اگر بزرگتر می فهمد من هم می فهمم. و از این رو شماری به میشل اسلو گفته اند که به عنوان مثال کودکان این جمله و یا آن جمله را نمی فهمند. او می گوید هدف این نبوده که همه مطالب را بفهمند بلکه با فهمیدن بخش هائی از آن به یک فهم کلی دست یابند. با آگاهی از همین واکنش کودکان، آنها را کم کم وارد دنیای قصه می کنیم. در اینجا به "برونو بتلهیم"، روانکاو بنام، می توان رجوع کرد که می گفت قصه را باید گفت ولی نباید آن را تشریح کرد. باید درک آن را به عهده خود کودکان گذاشت.
فروید نیز معتقد بود که قصه ها جهانی هستند و اساسشان یکی است و همگی برای پاسخ دادن به پرسش های اساسی کودکان یعنی ما از کجا می آئیم، زندگی چیست و چرا والدینمان می میرند، پاسخ می دهند
باز هم باید گفت که این نقش قصه و افسانه است که از خشونت صحبت کند و ترس های درونی انسانها را به بیرون براند و از در آنها آرامش به وجود آورد.

"پیکسار" 25 ساله شد
حال که در دنیای انیمیشن هستیم باید بگوئیم استودیوی "پیکسار" 25 امین سالگرد خود را جشن می گیرد. این استودیو که لوگوی آن را یک چراغ جادوئی تشکیل می دهد و طی این 25 سال همچون جادوگری در دنیای فیلم های انیمیشن عمل کرده، موفقیت خود را، به گفته "جان لاسه تر"، یکی از انیماتور ها و بنیان گزاران این استودیو، مدیون این می داند که کلید خانه را به دست هنرمندان سپرده اند ونه بانکداران !!
او که دیوانه انیمیشن است هرگز استاد خود "والت دیسنی" را فراموش نکرده به سان فیلمهای والت دیسنی که با ماجراهای یکی موش آغاز شد، او نیز کار "پیکسار" را با ماجراهای یک زنبور آغاز نمود. در آن هنگام، یعنی سال 1984 ، "پپکسار" بخشی از شرکت "لوکاس فیلم" بود. اما ماجراهای "آندره و والی بی" که حیوانات را با تصاویر مجازی نشان می داد در دنیای انیمیشن سر وصدا کرد. نه سال بعد "پیکسار" با "داستان اسباب بازیها" انقلاب به وجود آورد. در آن سال بسیاری دست اندرکاران این طرح را دیوانه خواندند، درست مانند زمانی که "والت دیسنی" میخواست "سفید برفی و هفت کوتوله" (1937) را بسازد و همه می گفتند یکی فیلم بلند انیمیشن در آمدی نخواهد داشت. در حالی که زمان عکس آن را نشان داد و ""جان لاسه تر" توانسته با ساختن دوازده فیلم مطرح و وارد کردن انیمیشن به دنیای بزرگسالان احساس افتخار کند.

او که کسانی چون "براد بیرد" انیماتور "راتاتوی" و "آندرو استاتون"، انیماتور "والی" را کشف کرده همواره در جستجوی استعدادهای تازه است، در عین حال خود نیز از کار ننشسته و با علاقه بسیار و به مناسبت 25 امین سالگرد به وجود آمدن "پپکسار" فیلم "ماشین های 2" را ساخته که در روز 27 ژوئیه به روی پرده سینما های می آید. او این فیلم را به یاد پدرش ساخته که به ماشین علاقه خاصی داشت.

"مریلین مونرو" بت شماری از مردان جهان در یک فیلم "پورنو"

یک فیلم کوتاه پورنو که در آن مریلین مونرو شرکت دارد در روز 7 اوت در چارچوب نمایشگاه بین المللی مجموعه داران سینما در بوینش آیرس، پایتخت آرژانتین، به مبلغ 350.000 یورو به حراج گذاشته خواهد شد.
این فیلم 6 دقیقه ای که سیاه و سفید است و در سال 1946 ساخته شده، مریلین مونرو را در 21 سالگی نشان می دهد که هنوز ناشناخته بود و نام اصلی خود "نرما جین بیکر" را به کار می برد.
این فیلم در اختیار یک مجموعه دار اسپانیولی بود و پس از مرگ وی به وارثینش رسیده است. این وارثین تصمیم گرفتند کار فروش این فیلم به دست "میکل بارسا"، گرداننده حراج ها بسپارند که در گذشته نیز یک کپی دیگر این فیلم را فروخته بود.
به گفته "میکل بارسا"، هم اکنون پیشنهاداتی از نروژ و ژاپن به دست وی رسیده است.
خبر وجود چنین فیلمی در سال 1997 برای اولین بار منتشر شد و در مورد هویت زنی که در آن نقش ایفا می کند و این که این زن مریلین مونروست بحث به وجود آورد.
"میکل بارسا" می گوید نامه ای از انستیتوی آمریکائی فیلم در دست دارد که می گوید اگر این دختر مریلین نیست پس خواهر دوقلوی اوست !!
البته این فیلم هم چندان تک نیست بلکه یک فیلم پورنوی 15 دقیقه ای شانزده میلیمتری و صامت دیگر که در آن باز هم مریلین دیده می شود، در سال 2008 به مبلغ 1.5 میلیون دلار به رئیس یک شرکت بزرگ فروخته شد.
گفتنی است که پیراهن اسطوره ای سفیدی که مریلین در فیلم "هفت سال تعمق" بر تن داشت و در صحنه ای باد یکی از دهانه های مترو آن را بالا زده بود در ماه ژوئن به مبلغ 4.6 میلیون دلار در "بورلی هیلز" به فروش رفت و همه را شگفت زده کرد.

اثر "بانسکی" "گرافیتی و تگ ساز معروف به دلیل نا آگاهی پوشیده شد

"گوریل با ماسکی قرمز" یکی از کارهای اولیه "بانسکی" هنرمند انگلیسی سبک گرافیتی و "تگ" که دیوارهای شهر ها را عرصه خود قرار می دهد و مدت ده سال بر روی دیوار یک کلوب مانده بود، با تبدیل این کلوب به یک مرکز فرهنگی مسلمان و به دلیل نا آگاهی مدیر آن از معروفیت و ارزش این اثر "بانسکی" توسط خود او با یک لایه رنگ پوشیده شد.
او سپس به اشتباه خود پی برد و از رئیس کارگاه بین المللی نگهداری آثار هنری، "ریچارد پلتر" کمک خواست. این کارشناس به او گفته که می توان ان "تگ" معروف را به کمک یک کار دقیق و پول زیاد دوباره احیا کرد.
گفتنی است که "بانسکی" که کسی چهره اش را ندیده با حضور اما با چهره ای پوشیده در فیلمی مستند به نام "دیوارها را نقاشی کنید" به شماری شناسانده شد.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.