دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

فستیوال بین المللی فیلم "بوسان" از توانائی های سینمای ایران خبر داد

نتشر شده در:

مرتضی فرشباف، کارگردان جوان ایرانی، با اولین فیلم بلند خود "سوگ" جوایز بخش "موج نو" و "فیپرشی" (فدراسیون بین المللی منتقدان سینمائی) را در 16 امین برگزاری فستیوال فیلم بوسان از آن خود کرد.

تبلیغ بازرگانی

در بخش " موج نو" با "جریان های تازه" ی این فستیوال، که یکی از سه بخش مهم مسابقه ای آن است و فیلم های اول ودوم را در بر می گیرد، نام فیلم "سوگ" ساخته مرتضی فرشباف در میان 13 فیلم این بخش دیده می شد.
این فیلم بسیار خوب که با نو آوری وهوشمندی اش نظر بسیاری را جلب کرد، در آغاز، به دلیل شباهتهائی به فیلم های "عباس کیا رستمی" این احساس را به وجود می آورد که نکند بازما شاهد یکی از کپی های دیگر شاگردان و یا علاقمندان به سبک کیا رستمی باشیم. این ترس با وارد شدن فیلم به پرداخت بسیار نوی آن برطرف شد وما با دوشخصیتی روبرو شدیم که ناشنوا بودند و پس از شنیدن خبری بد با پسر بچه ای راهی تهران بودند. با در یافتن اینکه مرتضی فرشباف در گذشته در "وورک شاپ" های عباس کیا رستمی شرکت کرده بود، متوجه شدیم که این صحنه های آغازین به گونه ای ادای احترام به این کارگردان مهم بوده است.
در واقع فیلم که بیشتر در یک ماشین می گذرد، به دلیل دکوپاژهای خوب، نفس هائی که کارگردان به موقع در آن وارد کرده

"سوگ" ساخته مرتضی فرشباف
"سوگ" ساخته مرتضی فرشباف

که بیننده را کسل نکند و نیز بازی بسیار طبیعی دو نابازیگر، به هدف خود یعنی غافلگیر کردن تماشاگر و ساختن فیلمی نو و جذاب، می رسد.
فیلمی که حرف تازه ای از زبان دو ناشنوا میزند که شاهدشان یک پسر بچه است.

06:50

مرتضی فرشباف

از مرتضی فرشباف پرسیدم فکر چنین پرداختی چگونه به وجود آمد ؟
او از فیلم کوتاهی سخن می گوید که برای "ورک شاپ" "عباس کیا رستمی" ساخته بود و این کارگردان با پسندیدن و دریافت ناب بودن پرداخت آن، مرتضی فرشباف را تشویق به ساختن ورژن بلند فیلم کرده است.
سینمای ایران در عین حال از ورای شمار بالائی فیلم، در شانزدهمین فستیوال بین المللی فیلم "بوسان" یا همان "پوسان" سابق، دومین شهر بزرگ کره جنوبی و ویترین مهمی برای سینمای آسیا، بار دیگر توانائی و پتانسیل خود را نشان داد.
همانگونه که در خبر های هنری هفته گذشته به آن اشاره شد، شمار فیلم های ایرانی در بخش "پنجره ای به روی سینمای آسیا" ی این فسیتوال بالا بودو فیلم های مطرح ایرانی را چون "یک حبه قند"، ساخته رضا میرکریمی، "سوت پایان"، سومین کار نیکی کریمی، "به امید دیدار" ساخته محمد رسولف، "سه ونیم" ساخته نقی نعمتی، "مرگ حرفه من است" ساخته امیر حسین ثقفی، "دختر، پدر، دختر" ساخته "پناه برخدا رضائی" را در فهرست خود گنجانده بود.
گفتنی است که در بخش سینمای جهان 16 امین فستیوال بین المللی فیلم بوسان، فیلم "خورشت مرغ و آلو" ساخته مرجان ساتراپی و "ونسان پارونو" و نیز "صیغه" ساخته رضا سرکانیان دیده می شدند.

فیلم "کات" آخرین اثر امیر نادری که در فستیوال ونیز نیز در بخش مسابقه ای قرارداشت، در بخش "میهمانی" این فستیوال نشان داده شد که به نمایش آثار 7 کارگردان بنام آسیا می پرداخت.
"این یک فیلم نیست" ساخته جعفر پناهی و مجتبی میر طهماسب، کارگردان در بازداشت، نیز در یک نمایش ویژه نشان داده شد.

 

"ادوارد مونک" یا چشم مدرن

از روز 25 سپتامبر، بار دیگر در مرکز پمپیدو، در پاریس، شاهد برگزاری نمایشگاهی از آثار "ادوارد مونک"، نقاش مهم نروژی سبک اکسپرسیونیسم هستیم که این باراز زاویه دیگری توجه بینندگان وعلاقمندان را به خود جلب می کند وآن مدرن بودن وی نسبت به دیگر همکارانش است. بدین معنا که بیشتر هنر دوستان او را نقاش قرن نوزدهم به شمار می آورند و چون آثارش گر چه تاحدی "سمبولیست" می نماید اما بیشتر به سبک "اکسپرسیونیست" تعلق دارد، همه او را در رده "پل گوگن" و "ونسان وان گوگ" قرار می دهند. در حالی که "مونک" که در سال 1863 به دنیا آمد و کار نقاشی را در سالهای 1880 آغاز نمود، بیشتر کارهایش را پس از سالهای 1900 آفریده و تاریخ مرگش سال 1944 است که طی آن دو نقاش سبک مدرن "واسیلی کاندینسکی" و "پیت موندریان" در گذشتند.
از سوی دیگر "ادوارد مونک" در دهه های اول قرن بیستم بسیار سفر می کرد، به سینما می رفت، به رادیو گوش می داد، روزنامه های بین المللی را میخواند وبا هنرهای دیگر در شکل مدرن آنها چون میزآنسن های نو در تآتر، عکس و عکاسی هم از نزدیک در تماس بود.
او می دانست که این پدیده ها و رسانه های مدرن گویش های تازه ای را باب خواهند کرد. از این رو به عکاسی پرداخت و فیلمهای شخصی نیز ساخت. یکی از آنها یک فیلم 5 دقیقه ای است که از شهر پاریس گرفته شده و علاقمندی هنرمند را به دکور شهری، حرکت و پیاده روها نشان می دهد.
در نتیجه، نمایشگاه مرکز "پمپیدو" امکان دیدن آثار این هنرمند خلاق و آینده نگر را از زاویه دیگری می دهد که در آغاز به آن اشاره شد.
از این رو، در 12 بخش موضوعی و برای تشریح تحول هنرمند، 140 اثر نقاشی، عکس، گراوور، طرح و مجسمه به نمایش گذاشته شده که شماری از آنها پیش تر دیده نشده بودند.
نباید فراموش کرد که در زندگی "مونک" یک جدائی عاشقانه در سال 1902 بسیار سرنوشت ساز بود. طی این جدائی نه چندان آسان و خشن گلوله ای شلیک شد و به یک بند از انگشت دست چپ نقاش آسیب رساند. در عین حال نقاش در سالهای 1908-1909به دلیل بیماری اعصاب در بیمارستان بستری گردید. از آن زمان رابطه اش با هنر تغییر کرد و گرچه در آثارش شماری از تم های مورد علاقه او کماکان به کار گرفته می شدند اما "پرسپکتیو" های تابلوهایش عمیق تر شد، خطوط مشخص کننده شکل ها در دکور حل گردید، به شمار ترفند هائی که برای دادن حرکت به شخصیت ها استفاده می شوند افزوده گردیدو رنگ ها تند تر شدند.
"مونک" همچنین به شمار ورژن های خود از تابلوهای پیشترش افزود و به عنوان مثال از تابلوی "کودک بیمار" شش ورژن دیگر کشید یا از تابلوی "شبح"، دوازده نمونه دیگر تولید نمود. این کار چند علت دارد که یکی از آنها از بین رفتن و یا فروش تابلوی اصلی توصیف شده است. علت دیگر را در این می توان جستجو کرد که یک مجموعه دار به وی سفارش یک ورژن دیگر از یک تابلوی مشخص را داده است. در نتیجه خود "مونک" هم با استفاده از این موقعیت به تغییراتی دست می زده که لازم می دانسته است.
موضوع دیگری که در این نمایشگاه نظر را جلب می کند، کشیدن تصویر خود وی است. در آن سالها، "مونک" چون "پییر بونار" و "ادوار ووئی یار" به عکس توجه خاصی می نمودند. "مونک" علاوه بر گرفتن عکس مکانهائی که تابلوهایش در آنجا قرار داده شده بود، از خود نیز عکس می گرفت تا از این راه "زندگی نامه" خویش را نشان دهد. علاوه بر آن عکاسی به او امکان انجام تجربیات دیگری را می داد و پنجره های دیگری را می گشود..
"مونک" از این تجربه برای کشیدن تابلوهائی استفاده می کرد که درآنها از روند هنر عکاسی یعنی تقسیم پرسپکتیو به نمای نزدیک و نمای دور، بهره گرفته شده بود. او با در هم آمیختن تصاویر بیننده را به درون صحنه می برد. "ادوارد مونک" سپس در کارهای پایانی ترش، تصمیم گرفت، درست مانند دوربین عکاسی، شخصیت ها را رو به تماشاگر ودر موقعیتی نشان دهد که شخصیت همان لحظه در آن قرار داشت. به عنوان مثال در حال راه رفتن و به نقاش نزدیک شدن...
در سال 1930، "ادوارد مونک" در 67 سالگی دچار خونریزی در قرنیه چشمش شد. اما هنرمند از پا ننشست و این خونریزی را که دید او را مختل می کرد تبدیل به موضوعی برای نقاشی نمود. در تابلوهای این دوران، "مونک" آنچه را که در چشمش می گذشت می کشید. گاه آن لکه را به شکل یک عقاب ترسیم می کرد و گاه به شکلی دیگر. در واقع او برای اولین بار در تاریخ نقاشی، درون خود را می کشید و به گونه ای یک نگاه دیگر در نقاشی می آفرید : نگاهی نو.

 

"فریتس لانگ" بار دیگر زنده می شود

در سال 2008 ، یک کپی از فیلم "متروپلیس" شاهکار "فریتس لانگ"، ساخته سال 1927، در بوئنوس آیرس پیدا شد  واز این نظر شگفتی آفرید که کپی بلند و اصلی فیلم بود.
این فیلم که تصور پیدا شدنش وجود نداشت و در بر گیرنده 6 سکانسی بود که تاکنون هیچ کس آن را ندیده، پس از تعمیرات طولانی، در روز 19 اکتبر به روی پرده سینما ها خواهد آمد. سینماتک فرانسه نیز بدین مناسبت یک نمایشگاه متشکل از عکس، تابلو، تصاویر دیواری و "ربات" های بازسازی شده تشکیل خواهد داد تا تماشاگر بهتر بتواند به درون این اثر خارق العاده رسوخ کند و ببیند که گرچه "استانلی کوبریک" فیلم های تخیلی را به اوج بلوغ رساند، اما ظاهرأ "فریتس لانگ" خالق آن بوده است.

 

"پل مک کارتنی" یک باله می آفریند
"پل مک کارتنی" خواننده و نوازنده گروه اسطوره ای "بیتل ها" که حتمأ چند روز پیش خبر ازدواجش را با "نانسی شول" 51 ساله، یک دختر یهودی اهل نیویورک، شنیده اید، پس از تجربه هائی با ارکستر سمفونیک، باله ای به نام "قلمرو اقیانوس" برای گروه باله "نیویورک" آفریده که موسیقی اش در یک سی دی به همین نام در روز 4 اکتبر به بازار آمد.

برای خلق این باله، "پل مک کارتنی" که خواندن ونوشتن نت را نمی داند و از یک برنامه کامپیوتری برای آفرینش قطعات موسیقی خود یاری می گیرد، از تجربیات "پیتر مارتینز"، طراح باله، بهره گرفته است. اما در عین حال همه موسیقی، قصه، دکور و لباسهای این باله را خود آفریده است.
این باله کاملأ کلاسیک، در چهار پرده، با موسیقی ارکستری و داستانی عاشقانه، ماجرای عشق دو شاهزاده را به "هونوروتا"، دختر پادشاه اقیانوس ها به صحنه می کشد که از روی زمین به درون اقیانوس کشیده می شوند. موسیقی آن هم آثار چایکوفسکی، الگار، "ون ویلیامز" و گاه نیز "گرشوین" را به خاطر می آورد.
البته در گذشته، "پل مک کارتنی" بخشی از موسیقی فیلم"اقیانوس ها" اثر "ژاک پرن" را ساخته بود که از آن استفاده نشد و او در این فکربود که چگونه از آن در یک باله استفاده کند. اکنون این تجربه تازه به پایان رسیده و "پل مک کارتنی" از نتیجه آن خشنود است. حال باید دید تماشاگران چه نظری خواهند داشت.
"پل مک کارتنی" در دوره کنسرت های خود در اروپا، در روز 30 نوامبر در استادیوم برسی در پاریس کنسرت خواهد داد.

 

"سزاریا اورا"، صحنه را ترک کرد

Cesaria Evora
Cesaria Evora

"سزاریا اورا"، خواننده معروف اهل دماغه سبز، که از بیغوله های این سرزمین برخاسته، پس از بیست سال هنرنمائی در صحنه های بین المللی، با صحنه وداع می گوید.
او که قرار بود به دادن دوره کنسرتهائی بپردازد، به دلیل بیماری شدید و ناتوانی جسمی، نتوانست قرار دادهای خود را به سر انجام برساند.
چندی پیش، آلبوم تازه "سزاریا اورا"، به مناسبت بیستمین سال حضورش در صحنه های بین المللی ، به بازار آمد.
در این آلبوم که "نا سنتیمنتو" نام دارد، خواننده ای که از محله فقیر نشینی برخاسته و به یاد آن زندگی، همواره پا برهنه بر روی صحنه ظاهر می شود، 14 قطعه گنجانده است. در این آلبوم نیز "سزاریا اورا" از ریتم های دماغه سبز و سبک خود دور نمی شود.
در واقع پایداری در این سبک نتیجه شکستی است که یکی از آلبوم های او، به نام "مار آزول"، به دنبال داشت که در سال 1991 به بازار آمد و به آن طنین سبک های مدرن افزوده شده بود. این شکست بلافاصله با ترانه "سوداد"، ترانه ای بسیار سیاسی -اجتماعی که صحبت از کار اجباری اهالی دماغه سبز در مزارع کاکائو جزایر "سائو تومه" و "پرینسیپه" زیر فشارکشور استعمار کننده پرتغال می کند، جبران شد.
سزاریا اورا" قرار بود در روزهای 9 و 10 نوامبر در سالن "گران رکس" کنسرت دهد.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.