دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

عباس کیارستمی بار دیگر در بخش مسابقه ای فستیوال کن

نتشر شده در:

اصغر فرهادی نیز با در یافت جایزه "رسانه های اتحادیه اروپا" برای طرح تازه اش بی بهره نخواهد ماند.

تبلیغ بازرگانی

در روز 19 آوریل نام فیلم های بخش های مسابقه ای، "نوعی نگاه"و "فیلم های کوتاه" 65 امین فستیوال کن اعلام شد که از روز 16 تا 27 مه برگزار خواهد شد.
در میان 22 فیلم بخش اصلی مسابقه ای امسال نام عباس کیا رستمی، سینماگر ایرانی با آخرین فیلمش، "مثل یک عاشق" دیده می شود که زیر پرچم فرانسه وژاپن شرکت می کند.
گر چه حضور این فیلم در مسابقه، توسط پخش کننده آن در سایت های ایرانی اعلام شده بود و ما نیز به آن اشاره کردیم، اما در میان فیلم های برگزیده دیگر هم نام شماری از کارگردانانی دیده می شود که در خبر جنجال برانگیز یک وبلاگ، پیش از اعلام اسامی توسط مسئولان کن داده شده بود. اما تمامی فهرست با فهرست آن سایت مطابقت نمی کند و تنها فیلم هائی حضور دارند که بدون شعبده بازی هم می شد تصور کرد که برای بخش مسابقه ای برگزیده خواهند شد.

از جمله آنها فیلم "حالا کجایش را دیده اید"، ساخته "آلن رنه"، کارگردان 90 ساله اما بسیار مدرن گرای فرانسه است که افزون بر سالهای پیشتر، در سال 2009 نیز با فیلم "علف های وحشی" در بخش مسابقه ای کن حضور داشت..
فیلم های دیگر حاضر درلیست وبلاگی که از آن یاد رفت و امروز نیز حضور دارند عبارتند از "از زنگ و استخوان"، ساخته "ژاک اودیار"،"واقعیت"، ساخته "ماتئو گارونه" و"کاسموپولیس" ساخته "دیوید کرونن برگ".
به هر حال در میان این فیلم ها نام "اخرین شعر کرگدن"، ساخته بهمن قبادی، با بازی "مونیکا بلوچی" و بهروز وثوقی دیده نمی شود که در فهرست آن وبلاگ جنجال برانگیز امده بود.
به جز عباس کیا رسیتمی، نام سه برنده دیگر نخل طلای این فستیوال در گذشته، "کن لوچ"، کارگردان انگلیسی، با فیلم "سهم فرشته" و" کریستیان مونجیو"، کارگردان رومانیائی، با فیلم "در کنار تپه" و "مایکل هنه که"، کارگردان اتریشی، با فیلم "عشق" دیده می شود.
از آمریکای لاتین "کارلوس ریگادا" و "والتر سالس" با فیلم های "پس از تاریکی، نور" و "به روی جاده" و از کره جنوبی "هونگ سانگ سو" و "ایم سانگ سو" با فیلم های "در کشوری دیگر" و "طعم پول" حضور دارند. "توماس وینتربرگ" دانمارکی نیز که با فیلم اولش "فستن" (میهمانی) جایزه هیأت داوران کن را در سال 1998 ربود، با فیلم "شکار" نه تنها به فستیوال کن بلکه به آنچه از او یک سینماگر موفق شمال اروپا ساخته بود باز می گردد. در واقع "توماس وینتربرگ" نتوانست در سالهائی که در آمریکا زندگی می کرد فیلم چشمگیری بسازد و همه ساخته هایش با شکست روبرو شدند تا این که در سال 2010 توانست با فیلم "زیر دریائی" به بخش مسابقه ای فستیوال برلن راه یابد. هم زمان او بخش آغازین "ملانکولیا" را با "لارس فون تریر" کارگردان دیگر دانمارکی و سردمدار مکتب "دوگما 95" نوشت.
با حضور "جف نیکولز" (گل)، "وس آندرسن" (سرزمین طلوع ماه)، "لی دانیلز"(پسر کاغذی) و دو استرالیائی ای که در آمریکا فیلم خود را ساخته اند، یعنی "اندرو دومینیک" (آنها را با نرمش بکش") و "جان هیلی کات" (بی قانون) می بینیم که آمریکا در جای خوبی برای رقابت با دیگران برای ربودن نخل طلا قرار گرفته است.
"سرزمین طلوع ماه"، ساخته "وس آندرسن" در مراسم گشایش فستیوال و فیلم "ترز دسکه رو" ساخته "کلود میلر"، آخرین فیلم کارگردان فرانسوی، که چندی پیش درگذشت، در مراسم پایانی فستیوال به نمایش در خواهند آمد.
سینمای عرب هم در بخش مسابقه ای با فیلم "پس از جنگ" ساخته "یوسری نصراله"، کارگردان مصر که انقلاب میدان تحریر را به شکل داستانی به تصویر می کشد و در بخش "نوعی نگاه" با فیلم "اسب های خدا" ساخته "نبیل ایوش"، کارگردان مراکشی، که او نیز در مورد بنیادگرائی اسلامی صحبت می کند، حضور خواهد داشت.
نکته جالب دیگر این که "براندون کروننبورگ"، پسر " دیوید کروننبورگ" نیز هم زمان با پدرش اما در بخش نوعی نگاه با اولین فیلم بلند خود "ضدویروس" شرکت خواهد داشت.
در بخش خارج از مسابقه "من وتو"، ساخته "برناردو برتولوچی" و فیلم انیمیشن "ماداگاسکار 3 " به نمایش در می آیند و فیلم مستند "یک روز بخصوص" ساخته "ژیل ژاکوب"، رئیس فستیوال کن و "ساموئل فور"، که ماجرای رسیدن 35 کارگردان جهان را به کن در سال 2007 بیان می کند که از آنها خواسته شده بود در یک یا دو دقیقه سینما را تعریف کنند، یاد آور 65 امین سالگرد فستیوال کن خواهد شد. "ژیل ژاکوب" می گوید می خواسته با این فیلم نشان دهد چگونه گروهی که اعضایش شاید همدیگر را چندان نمی شناختند و یا کششی هم به یکدیگر نداشتند، در پی این گرد هم آئی به هم نزدیک و یا حتا دوست شدند. "ژیل ژاکوب" بخش هائی از آنچه آنها در آن سال زیر عنوان "هرکس با سینمای خود" ساخته بودند را بر می گزیند و از تماشاگران می خواهد بگویند کدام بخش ساخته کدام کارگردان بوده است... این فیلم که به مناسبت 65 امین سالگرد فستیوال کن تهیه شده در روز 20 مه نمایش داده خواهد شد.

از اصغر فرهادی، سینماگر ایرانی و فیلمنامه نویس نیز با اعطای جایزه رسانه های اتحادیه اروپا بزرگداشت به عمل خواهد آمد.
اصغر فرهادی بدین ترتیب نخستین برنده جایزه رسانه های اتحادیه اروپا خواهد بود که به فیلمنامه نویس ها و یا تهیه کنندگان فیلم هائی داده می شود که بر روی طرحی کار کنند که از کیفیت بالائی برخوردار بوده و سهم اروپادر آن بالا باشد. که منظور طرح فیلمی است که اصغر فرهادی هم اکنون در دست دارد و در خاک فرانسه تهیه خواهد شد.
خانم "آندرولا واسیلیو"، کمیسر اروپائی برای فرهنگ، آموزش، چند زبانی و جوانان میگوید : "بسیار خشنود است که این جایزه را به اصغر فرهادی می دهد که طرح فیلمش حکایت از یک هویت فرهنگی قوی و بلند نگری اروپا دارد. پس از جدائی نادر از سیمین، که موفقیتی جهانی داشت، اصغر فرهادی با طرح تازه ی متعهد و جهان شمولش مارا متآثر می کند.
اصغر فرهادی نیز با سپاسگذاری از این جایزه می گوید : "در این دورانی که برخی سیاستمردان در تلاشند که رنگین کمان فرهنگی جهان را به صحنه اختلافات و رودروئی ها بکشانند، من دادن جایزه به طرحم را یک علامت امیدوار کننده می بینم و از برنامه "رسانه ها" برای این نگاه باز بر دادوستد و احترام متقابل میان فرهنگ ها سپاسگذاری می کنم".

کمی هم از هیأت داوران کن بگویم

گر چه نام اعضای هیأت داوران هنوز اعلام نگردیده اما از چندی پیش نام رئیس این هیأت ،"نانی مورتی"، کارگردان ایتالیائی اعلام شد که درمصاحبه ای دست به اعترافات جالبی زده است.
"نانی مورتی" می گوید : همه یواشکی می گویند که چون من یک رئیس موشکاف و سینما دوست هستم دیگران را می ترسانم و از این رو گزینش اعضای دیگر هیآت داوران را مشکل می کند. من گر چه شخصیت مصممی هستم ، اما چنین چیزی را باور ندارم و آنهائی که از من می ترسند بهتر است به آخرین فیلمم مراجعه کنند که من درآن "پاپی" را نشان می دهم که دچار شک وتردید شده. حال که راجع به تردید صحبت می کنیم، یادم افتاد که " کارل مارکس" نیز بالای میز کارش یک جمله به زبان لاتین آویخته بود که می گفت : "باید شک کرد".

شاید در اینجا بد نباشد آن چیزهائی را که در فستیوال سال 1997 گذشت و من آن سال عضو هیأت داوران بودم، برایتان تعریف کنم که نخل طلا را مشترکأ به عباس کیا رستمی و "ایمامورا" دادیم. گفتنی است که بر خلاف ونیز، کن روش کار یا به عبارت دیگر قانون رأی گیری را از پیش مشخص کرده است. بدین ترتیب که یک فیلم برای برنده شدن باید در دور اول و دوم اکثریت مطلق و در دور سوم اکثریت نسبی را به دست آورد. ما ده نفر بودیم و من تنها کسی بودم که پیش از دور اول فیلم "طعم گیلاس" را بر گزیده بودم. در حالی که "ایمامورا" در دور اول و دوم اکثریت نسبی را به دست آورده بود. من دوساعت تمام با اعضای هیأت داوران برای دادن نخل طلا به کیارستمی بحث کردم و در نتیجه در دور سوم هر یک از این دو کارگردان پنج رأی آورد و نخل طلا به هر دوی آنها داده شد. پس ازپایان تصمیم گیری، من برای رفتن به دستشوئی بلند شدم . در آنجا بود که یک عضو دیگر هیأت داوران گفت حالا که تو چند لحظه غایب می شوی ما بقیه جوایز را تعیین می کنیم !!! این می رساند که چقدرمن آنها را خسته کرده بودم.
درسال 2001 در ونیز هم یک چنین ماجرائی رخ داد. بدین معنا که من در آنجا رئیس هیأت داوران بودم و باید بگویم که رئیس هیأت داوران بودن جندان وزنی ندارد و این درست نیست که در صورت بروز اختلاف رئیس هیأت می تواند دو رأی داشته باشد. این ساخته و پرداخته ذهن روزنامه نگاران است. بلکه تنها نقش رئیس هیأت داوران این است که مواظب باشد همه اعضا فیلم ها را از آغاز تا پایان ببینند.
به هرحال آن سال هم یک فیلم ایرانی، " رآی مخفی"، ساخته "بابک پیامی" در مسابقه شرکت داشت که من بسیار دوستش می داشتم. اما در این ژوری هفت نفره هیچ کس به جز من از این فیلم حمایت نمی کرد. من فکر می کنم آنها در پایان دلشان برای من که رئیس بدی نبودم سوخت و سرانجام جایزه بهترین کارگردانی را به فیلم بابک پیامی دادند" ...
گفتنی است که در سال 2007، "ایزابل آجانی"، هنرپیشه فرانسوی ریاست هیأت داوران را بر عهده داشت و "تیم برتن" هم یکی دیگر از اعضای همین هیأت داوران بود. همچنین نباید فراموش کرد که "نانی مورتی" هنگامی نخل طلای خود را برای فیلمش "اتاق پسر" در سال 2001 ربود که عباس کیا رستمی یکی از داوران آن سال فستیوال کن بود.
به هر حال فستیوال کن امسال بار دیگرکارگردانان سرشناس ومعتبر را برگزیده و چندان دل به دریا نزده است . و گر چه در بخش نوعی نگاه، نام "زاویه دولان" کانادائی 23 ساله را می بینیم که در کنار "کوجی واکاماتسو"ی 76 ساله، یکی از کارگردان پر سابقه ژاپن قرار گرفته، نباید از یاد برد که این سومین فیلم اوست و از همان فیلم نخست بسیار مورد توجه قرار گرفته شماری هم جایزه برده بود.

"بازیهای گرسنگی" هشداری به جامعه

پس از "هری پاتر" و "تویلایت"، یک داستان تخیلی دیگر، "بازیهای گرسنگی"، به شدت نظر جوانان را جلب کرد و "سوزان کالینز" نویسنده آن توانست تا امروز 26 میلیون نسخه از این کتاب را، که به 26 زبان ترجمه شده، به فروش برساند.
داستان کتاب در آینده ای نه چندان دور اما تاریک می گذرد که در آن، پس از یک جنگ اتمی، نام آمریکا به "پان ام" تغییر یافته و دولتی دیکتاتوری بر آن حکومت می کند که مردم خود را در گرسنگی نگهداشته است. این دولت هر سال شماری جوان را بر می گیزیند و آنها را به یک بازی مرگبار وا می دارد. این جوانان ناچارند برای زنده ماندن دیگران را بکشند.
داستانی که در گذشته نیز شبیه به آن چندین بار به شکل های گونه گون و از جمله توسط "جرج اورول" در کتاب "1984" مطرح شده و در فیلمهائی چون "بهای خطر" ( 1983) ساخته "ایو بوآسه" و "مرده دونده" (1988) ساخته"پل مایکل گلیزر" به کار گرفته شده است.
در فیلم "بازیهای گرسنگی"، ساخته "گری راس" نیز دولت برای تنبیه مردمی که شورش کرده بودند، همه ساله 24 جوان را برای کشتن یکدیگر در بازیهای خطرناک بر می گزیند. اما دختر جوان شانزده ساله ای دواطلب می شود به جای خواهر کوچکش که ناتوان و ترسوست به این بازیها تن در دهد. او با هوشمندی و دلاوری خود همه را شکست می دهد و پسر دیگری را هم که به وی علاقمند است ، با خود نجات می دهد.
فیلم گرچه تفریحی و همچون یک بازی ویدئوئی به نظر می رسد اما مقوله بسیار مهمی را مطرح می کند که آن خرد شدن انسانها به دست دلقکانی است که دائم در فکر پر کردن شکم خود به بهای گرسنگی و اسارت دیگران هستند. البته در پایان عشق و پایداری پیروز می شوند. اما این پایان کلیشه ای چیزی از اهمیت موضوع نمی کاهد چرا که فیلم از مونتاژی بسیار خوب برخوردار است و نقش شخصیت اصلی را "جنیفر لارنس"، هنرپیشه جوانی که در فیلم "استخوان زمستان" درخشید، با مهارت بسیار ایفا می کند.

"پانسیون محله مونمارتر"، مکانی برای مرهم گذاشتن بر زخم های روح

انتشاراتی "لارمتان"، در مدتی کوتاه دومین کتاب از یک نویسنده ایرانی را در 375 صفحه به بازار آورده که "پانسیون محله مونمارتر" نام دارد. نویسنده این کتاب "مهناز انصاریان" است که افزون بر کار بازیگری، کتاب نخست خود "لیلا" را که از آن فیلمی به همین نام توسط داریوش مهرجوئی ساخته شد، در سال 1377 برای اولین بار روانه بازار کرد و دومین رمانش "پانسیون محله مونمارتر" در سال 1387 دومین چاپ خود را داشته است. این کتاب که عنوان آن به فرانسه "زنان ایرانی درپانسیون محله مونمارتر" است، سر خوردگی های شش زن در عشق را محور اصلی خود قرار می دهد و از ورای داستان تک تک این زنان، بخشی از زندگی، سنت، آشپزی و عطر و بوی ایران را مطرح می کند و از سوی دیگر یک دنیای آرمانی را به تصویر می کشد که در آن شش زن، که تبدیل به نمونه ای کوچک از یک اجتماع بزرگتر می شوند، گرچه از مذاهب، فرهنگ و طبقات مختلف اجتماع می آیند، اما به سبب دلمشغولی یا سرخوردگی مشترکشان، به یکدیگر نزدیک می شوند و این همزیستی مسالمت آمیز به آنان توانائی بیشتری برای تحمل غمشان می دهد.
از همان صفحه اول، پیشگفتار کیومرث منشی زاده که می گوید : "زنان از دیرباز مصرف کننده هنر و مردان تولید کننده آن بوده اند.. و زنان به خوبی جزئیات وبه ویژه جزئیات درون خانه را در نوشته هایشان می آورند"، خواننده را وارد دنیای یک نویسنده زن می کند. کیومرث منشی زاده پس از آوردن چند مثال در ادبیات جهان، به "پانسیون محله مونمارتر" می رسد که به گفته وی "با دقتی بالزاک وار وصف می شود".

این کتاب که می تواند احتمالأ بیشتر به دائقه ایرانیان خوش بیاید چون هم با دنیای مذهبی-جادوئی آنها هم خوانی داردو هم از شهرپاریس صحبت می کند که اکثر مردم دنیا رویای سفر به آن را در سر می پرورانند، در عین حال به دلیل عطر وبوی شرقی اش می تواند مخاطب غربی دوستدار شرق را هم با خود همراه سازد.
"پییر لافرانس"، سفیر پیشین فرانسه در ایران، که یکی از دو مترجم این کتاب است و پیشگفتار آن را نیز نوشته ، بر اختلاف دید و برخورد زنان و مردان با زندگی از نظر نویسنده و نیزعطر وبوی خانه ها و خوراک های ایرانی تأکید می ورزد و سپس گزینش محله مونمارتر را به عنوان دکوری برای به صحنه کشیدن شخصیت ها و احساساتشان مناسب توصیف می کند.

13:11

گفتگو با مهناز انصاریان و پیر لافرانس

گفتنی است که "پییر لافرانس" و "بریژیت سیمون" ترجمه بسیار خوبی از این کتاب ارائه می دارند که این برای جذب یک خواننده غربی بسیار مهم است.
در آغاز گفتگو با "مهناز انصاریان"، که در دنباله اش هم نظر "پییر لافرانس" را از برداشتی که غربیان می توانند از این کتاب داشته باشند، خواهید شنید، از نویسنده پرسیدم آیا حرفه بازیگری ویا برگرفتن فیلم لیلا از رمان نخست وی باعث نشده که سبک نگارش او به سناریو نویسی نزدیک شود ؟

با "مترونوم" به دیدن پاریس برویم

رمان "پانسیون محله مونمارتر" ما را به محله ی تاریخی و بسیار جذاب پاریس، "مونمارتر" کشاند. حال که در پاریس هستیم به انتشار یک "دی وی دی" اشاره کنیم که از کتابی به نام "مترونوم" (زمان سنج) بر گرفته شده که نویسنده آن "لوران دوچ"، هنرمند تآتر وسینماست که به پاریس و تاریخ آن عشق می ورزد.
در این "دی وی دی"، او در چهار بخش 52 دقیقه ای، 2000 سال تاریخ پاریس را با دنبال کردن یک خط مترو و صحبت از یادگارهای پیرامون ایستگاههای آن ، همراه با تصاویر آرشیو ها، گاه تصاویر سه بعدی و نیز بازدید از مکانهائی که در گوشه و کنار های ناپیدا و دسترس ناپذیر شهر قرار دارند و فراموش شده اند، می شناساند.
گفتنی است که "لوران دوچ" در آغاز، پس از پیاده رویهای بسیار و با گرفتن مجوزهای لازم برای دیدن باقی مانده هائی از بناها و یا تاریخ گذشته ، کتابی چاپ کرد که پر از اطلاعات جالب بود. مدتی بعد به فکر ساده سازی و توأم کردن این کتاب با عکس های محله های بازدید شده افتاد و کتابی جذاب تر به کمک انتشاراتی "میشل لافون" در 235 صفحه برای عموم تدوین کرد که چون برگ زر به فروش رسید.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.