هفتاد و یکمین موسترای ونیز، روز شنبه گذشته به کار خود پایان داد و فیلم "قصه ها" ساخته "رخشان بنی اعتماد"، شیر طلای بهترین فیلم نامه را برای او و "فرید مصطفوی" به ارمغان آورد.
"روی آندرسن"- کارگردان خوب و خاص سوئدی، توانست با فیلم بسیار جذاب خود "کبوتری برای اندیشیدن پیرامون هستی روی شاخه درختی نشست"، شیر طلائی فستیوال فیلم را برباید.
جایزه بهترین کارگردانی نیز به "آندره ی کونشالوفسکی"- کارگردان روسی، برای "شب بی خوابی پستچی" داده شد.
این دو کارگردان که در گذشته نیز بسیار توجه فستیوال روها و منتقدان را به خود جلب کرده بودند، در فیلم های خود با تصاویر سخن می گویند و از بیان نظر شخصی خویش پرهیز می کنند و این به توانائی فیلم هایشان می افزاید.
"کبوتری برای اندیشیدن پیرامون هستی روی شاخه درختی نشست" که آخرین بخش از یک سه گانه، در باره زندگی و هستی انسان است، سه شکل مردن را مورد نظر قرار می دهد.
در آغاز، "روی آندرسن" همچون همتای فنلاندی خود "اکی کائوریسماکی"، فیلم را با دکوری تهی از هرگونه شیئی اضافی و با رنگهای پاستل آغاز می کند. شخصیت ها هم گوئی رنگشان را پس از شستن از دست داده اند. "روی آندرسن" هیچ کدام از آنها را هم از نزدیک نشان نمی دهد تا تأثیر موقعیت بیش از تأثیر چهره بازیگر باشد. در میز آنسن او شخصیت ها بسیار کم حرکت می کنند و مانند این است که مسخ شده اند. لباسهایشان هم به این جنبه تآتری فیلم کمک می کند.
با این وجود فیلم تأثیر خود را می گذارد چون طنزی است بر سرنوشت انسان و معنای زندگی او.
"روی آندرسن" که به دلیل کادراژ و پلان سکانس های طولانی فیلمهایش معروف است، از چهل سال پیش تاکنون تنها 5 فیلم بلند ساخته که از جمله آنها "ترانه ی طبقه دوم" است که از حدود 40 پلان سکانس تشکیل شده بود. این فیلم در سال 2000 جایزه هیأت داوران فستیوال "کن" را ربود.
فیلم "کبوتری برای اندیشیدن پیرامون هستی روی شاخه درختی نشست" به هنگام نمایش در موسترای ونیز، با برخوردی دوگانه روبرو شد؛ برخی سالن را ترک کردند اما آنهائی که بر جاماندند، بیش از هر فیلم دیگر برای آن دست زدند.
"الکساندر ده پلا"- رئیس هیأت داوران امسال موسترای ونیز، در مورد داوران و فیلم "روی آندرسن" گفت: « من از پیش هیچ چیزی درباره فیلم های بخش مسابقه ای نخوانده بودم، فکر نمی کنم که اعضای دیگر هیأت داوری نیز چنین کاری را کرده باشند؛ بنابراین بدون هیچ گونه پیش داوری و با ذهنی آزاد به دیدن فیلم ها رفتم. ما می خواستیم فیلم ها نفس بر باشند، ما را شگفت زده کنند و در برابر آنها میخکوب شویم... این کاری بود که فیلم "روی آندرسن" با ما کرد».
"تیم راس"- هنرپیشه سینما ویکی دیگر از اعضای هیأت داوران، با تکیه بر فیلم "نگاه در سکوت"، آن را فیلمی فوق العاده خواند که سینمای ناب را نشان می دهد. او گفت: «این فیلم و فیلم "آندرسون" دو روی یک سکه هستند، یکی واقعیت و دیگری تخیل را نشان می دهد اما هر دو تأثیری بهسزا می گذارند. گفتنی است که فیلم "اوپن هایمر" جایزه "فیپرشی" را نیز در موسترای ونیز از آن خود کرد.
هر چند گزینش این فیلم ها و به ویژه اعطای جایزه بزرگ هیأت داوران به فیلم مستند "نگاه در سکوت"- فیلم تکان دهنده "جوشوآ اوپن هایمر" کارگردان دانمارکی، در باره کشتار فجیع کمونیست ها و یا هواداران آنها در اندونزی به دست ارتشیان و جوخه های اعدام در سال 1965 ( که در روز 11 سپتامبر در فرانسه به روی پرده سینماها خواهد آمد) و صد البته جایزه بهترین سناریو به فیلم "قصه ها" ساخته "رخشان بنی اعتماد"، کاملأ منطقی به نظر می رسد اما دادن جایزه ویژه داوران به فیلم بسیارسطحی و ضعیف "سیواس"- نخستین فیلم "کعان موجه چی" کارگردان ترک، پرسش برانگیز است.
البته نباید از نظر دور داشت که به طور کلی فیلم های بخش مسابقه ای اصلی فستیوال ونیز امسال از کیفیت چندان بالائی برخوردار نبود و نمی توان هفتاد و یکمین برگزاری این فستیوال کهن را سال چندان موفقی دانست. با این حال نباید بخش "افق ها" را از نظر دور داشت که در آن در مجموع فیلم های پرکیفیت تری به نمایش در آمدند.
"قصه ها" و جنجال برانگیزی آن
در فیلم "قصه ها" که سیزدهمین فیلم "رخشان بنی اعتماد" است و فیلم نامهاش توسط خود او و "فرید مصطفوی" نوشته شده، این سینماگر به سراغ شخصیت های زن فیلم هایش و یا مردمی می رود که به طبقات مختلف اجتماع تعلق دارند. شخصیت هائی که درفیلم های پیشین اش نقش آفرینی کرده اند.
رخشان بنی اعتماد در این فیلم تصویری دقیق و با صداقت از اجتماع امروزی ایران نشان می دهد که از جمله آنها: مسائل دانشجویان، مواد مخدر، ایدز و جنبش های کارگری، هستند.
فیلم "قصهها" قرار است بزودی در ایران به روی پرده سینماها بیاید. رخشان بنی اعتماد در گفتگوی ویژه ای که در روز نمایش فیلمش با من داشت، گفت: اگر مطمئن نبودم که فیلمم در ایران اکران نمیشود، آن را در هیچ فستیوال خارجی شرکت نمیدادم.
او همچنین در پایان گفتگو و پس از ابراز امیدواری من به بردن جایزه ای برای این فیلم، گفت که جایزه بردن چیز خوبی است اما همین برگزیده شدن در فستیوال و نیز نمایش آن در ایران از او یک برنده می سازد.
گفتنی است که این فیلم حواشی بسیاری داشت و هنوز هم به جای احساس خشنودی و افتخار از یک چنین پیروزی، آنهم درفستیوال معتبری چون فستیوال ونیز، بحث های بسیاری پیرامون آن شنیده می شود.
از جمله آنها، بر چسب ساختن یک فیلم سیاسی و یک فیلم تاریک نما بود. از این رو، رخشان بنی اعتماد در نشست خبری پس از نمایش فیلمش گفت که «سیاست، بخشی از مسایل اجتماعی است که من اگر لازم باشد در فیلم هایم به آن اشاره میکنم؛ در حال حاضر تصمیمی برای ساخت فیلم سیاسی ندارم ولی اگر زمانی هم بخواهم، این کار را می کنم.»
شایسته یاد آوری است که این فیلم در سال 1390 ساخته شد، اما پس از دو سال انتظار، سرانجام در سی و دومین جشنواره فیلم "فجر" به نمایش درآمد.
مدیرعامل خانه سینما- محمدمهدی عسگرپور، در مراسم پایانی بخش فیلم مستند شانزدهمین جشن سینمای ایران، با اشاره به موضوع سیاهنمایی در سینمای مستند که از سوی برخی مطرح می شود و چندی پیش فیلم "قصه ها" را نیز در بر گرفت گفت: «آخرین مورد این قضیه فیلم "قصهها"ی خانم بنیاعتماد است که در جشنواره ونیز موفقیتهایی را به دست آورد. اگر سینمایی که این نوع فیلمها هم در آن تحمل نشود دیگر نمیدانم چه چیزی از این سینما میتواند باقی بماند.»
بر مبنای آخرین خبرها، پس ازبازگشت رخشان بنی اعتماد به تهران و پیش از پرواز به تورنتو برای همراهی همین فیلم در فستیوال آن شهر، او در یک جمع دوستانه، شیرطلای ونیز را که جایزه ای مشترک برای وی و همکار فیلمنامهنویساش فرید مصطفوی است، به وی تقدیم کرد تا در هفتههای آینده به همراه یکدیگر آن را به موزه سینما اهدا کنند.
رخشان بنیاعتمادبه خبرگزاری "ایسنا" گفت: «در فرصت اندکی که در تهران هستم و پیش از سفرم، خواستم برای قدردانی از عمر طولانی حرفهای که با فرید مصطفوی داشتم، این جایزه را به او بدهم چون من قدیمیترین و مستمرترین کار حرفهای را بعد از جهان (جهانگیر کوثری) با فرید مصطفوی دارم.»
رخشان بنی اعتماد از این که نخواهد توانست در مراسم بزرگداشتی که قرار است برای فرید مصطفوی در شانزدهمین جشن خانه سینما برگزار شود، ابراز تأسف کرد.
بهمن قبادی یکی از بهترین سخنان را با خدا می گوید
"سخنانی با خدایان" یک فیلم دسته جمعی که از فیلم های کوتاه ٩ کارگردان مطرح جهان و بر پایه ٩ آئین و مذهب ساخته شده بود و در بخش خارج از مسابقه موسترای ونیز به نمایش در آمد، از جمله بخشی را با کارگردانی "بهمن قبادی" در خود داشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
افزون بر "بهمن قبادی"، این کارگردانان عبارت بودند از: "گییرمو آریاگا"- کارگردان وسناریونویس مکزیکی (مبتکر این پروژه)، "هکتور بابنکو"، "آموس گیتائی"، "امیر کوستوریچا"، "میرا نائیر"، "هیدئو ناکاتا"، "وارویک تورنتون" و "آلکس د لا ایگله زیا".
این فیلم بخشی است از پروژه بزرگ "گییرمو آریاگا"، به نام "تپش قلب دنیا" که چهار بخش دارد: بخش نخست آن پیرامون مذهب، بخش دوم پیرامون هویت جنسی، بخش سوم پیرامون سیاست و بخش چهارم درباره مواد مخدر است.
در بخش ساخته شده توسط بهمن قبادی که "گاهی به بالا نگاه کن" نام دارد، می توان گفت بیننده با یکی از بهترین بخشهای این مجموعه آشنا میشود.
در این فیلم بهمن قبادی از ورای دو بردار دو قلوی سیامی (به هم چسبیده از ناحیه سر)، از اسلام سخن می گوید و به گونهای دلچسب، خدا را مخاطب قرار می دهد؛ او بدین ترتیب از این دو
گفتگو با بهمن قبادی
سمبل همه انسانهای جهان را میسازد که به گونهای به یکدیگر چسبیده اند و این پرسش اساسی را مطرح می کند که که اگر یکی بخواهد سراغ خدا برود و دیگری سراغ عشق چه اتفاقی می افتد؟ این معضل را چگونه می توان حل کرد؟ چگونه انسانها می توانند علیرغم اختلافاتشان با یکدیگر کنار بیایند؟
سپس از بهمن قبادی پرسیدم که چگونه وارد این پروژه بزرگ شده است؟
قلمزنی از یاد نرفته است
یک نمایشگاه گروهی از آثار هنرمندان قلمزن با هدف به نمایش گذاشتن فرمهای تازه در این زمینه هنری درروز 28 شهریوردر گالری مسنگار گشایش مییابد
این نمایشگاه که با یادی از "عباس براوی" معروف به "آقا عباس"- از هنرمندان پیشکسوت این عرصه، برگزار میشود، بنا به گزارش "ایسنا"، آثار هنرمندان فعال این زمینه از جمله: رضا قادران، مجید بهرامیپور، میرفخرایی، رضا عابدی، منصور حافظپرست، محمد حیدری، حبیب آروان، بابک خوئی و مهدی جزی، را به نمایش میگذارد.
در معرفی این نمایشگاه آمده است: «قلمزنان در دو دهه اخیر موفق شدند تحولات وسیعی در این هنر سنتی به وجود آورده و آن را از فرم و طرحهای یکنواخت به پویایی ساخت و تنوع در اجرا درآوردند و این تغییر با عنایت به استقبال هنرمندان و مجموعهداران آثار فاخر قلمزنی، جوانان شاغل در این عرصه را باانگیزه کرده است تا تولید این هنر سنتی دیرپا را با نگاهی نو، اما با حفظ اصالتها و با شیوه سنتی چکش و قلم انجام دهند.
آنها میتوانند حجم و فرمهای زیبا و ترئینات قلمزنی روی آن را چشمنواز گرداندند و طرحهای سمبلیک دوران گذشته و داستان قدیمی ایران را روی سطوح مسطح به زیبایی و مهارت اجرا کنند؛ لذا با وجود این جوانان باانگیزه و علاقهمند، این هنر هرگز از یاد نخواهد رفت».
منصور حافظپرست- از هنرمندان حاضر در این نمایشگاه، می گوید: قلمزنی با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده، اما تجربه شخصی من پس از سالها کار در این حوزه نشان میدهد که اگر کار با خلاقیت و دوری از تکرار همراه باشد، همواره مخاطب خود را پیدا میکند و دیده میشود... آنهایی معمولاً با مشکل مواجه میشوند که در کارشان این مسئله را مورد توجه قرار نمیدهند.
نمایشگاه گروهی آثار قلمزنی، روز 28 شهریور در گالری مسنگار گشایش مییابد و تا 17 مهرماه میزبان علاقهمندان به این هنر سنتی خواهد بود.
حرکت نگران کننده جرثقیلها در حریم کاخ "عشرتآباد"
بنا به خبری که "ایسنا" منتشر کرده، دو جرثقیل در برابر بنای تاریخی "عشرت آباد" حرکت میکنند که از آنها معمولاً برای ساختن ساختمانهایی با بیش از شش طبقه استفاده میشود.
"عشرتآباد"، واقع در در منطقهی 7 تهران و در میدان سپاه (عشرتآباد سابق) که روزی یکی از بناهای اشرافی ناصرالدینشاه قاجار به شمار می آمد و پس از بازگشت او از فرنگ، در بیرون از حصار شهر تهران و در مجموعهای ییلاقی ساخته شد، در اواسط دیماه سال گذشته و پس از حدود 35 سال مورد توجه قرار گرفت. به نوشته ایسنا، در بازدیدی که رییس وقت شورای شهر تهران- احمد مسجدجامعی، همراه برخی مسئولان ادارۀ میراث فرهنگی استان تهران از آن داشت، دستور آغاز عملیات مرمت و نجاتبخشی آن تا پایان سال 1392 صادر شد.
پس از گذشت حدود سهماه، در 27 فروردین امسال، نخستین اقدامات برای آغاز عملیات نجاتبخشی عمارت تاریخی عشرتآباد آغاز شد و این بنا در برنامهی کاری اداره کل میراث فرهنگی استان تهران قرار گرفت؛ اما مشخص نیست که این جرثقیلها با چه هدفی در فاصلهای به این نزدیکی نسبت به عمارت عشرتآباد فعالیت میکنند؟
باغ و عمارت "عشرتآباد"، پس از انقراض سلسلهی قاجار، همراه خانههای اطرافش از حدود 90 سال پیش، با دیوارهای پادگانی نظامی که آن روزها "پادگان شهربانی" یا "عشرتآباد" نامیده میشد از نظرها پنهان شد. پس از گذشت مدتی این بنا به محل استقرار گارد پهلوی اختصاص یافت و با پیروزی انقلاب اسلامی و برعهده گرفتن سرپرستی پادگان توسط نیروی هوایی سپاه، به نام "پادگان ولیعصر" تغییر نام داد.
گفتنی است که از زندانی که در محوطهی پادگان بود هم به نام "زندان عشرتآباد" نام برده میشد. آیتالله خمینی بهمدت یکماه و هفت روز، از 15 خرداد 1342، در این زندان به سر برده است.
این بنا در سال 1346 در فهرست آثار ملی به ثبت رسید. مهمترین تعمیرات در این مجموعه به سالهای 1353 تا 1355 باز می گردد که بهواسطهی قرار گرفتن در پادگان، دسترسی کارشناسان میراث فرهنگی به آن دشوار بود و این سازمان تنها توانست در سالهای 1375 و 1381 برای تهیهی نقشه و تعیین حریم کاخ تلاشهایی انجام دهد. البته سازمان میراث فرهنگی از سال 1373 با مسوولان پادگان برای مرمت کاخ مذاکره کرد، ولی دشواری هائی مانند به توافق نرسیدن سازمان میراث فرهنگی و نیروهای نظامی دربارهی تأمین اعتبار، مرمتها را به تأخیر انداخت.
در آخرین صحبتهایی که دربارهی این بنای تاریخی مطرح گردی، ابراز امیدواری شده بود که عمارت عشرتآباد هرچه زودتر و پس از بازسازی، به موزهی دههی فجر تبدیل شود.
موزههایی که دیده نمی شوند
از ورای خبری که خبرگزاری "ایسنا" از میران موزهروی در ایران منتشر کرد، با کمال تأسف فهمیدیم که به دلیل ساعات کار نامناسب موزههای فعال ایران، مورد بازدید قرار نمی گیرند.
ایسنا می نویسد: تصور کنید که پنجشنبه است و پس از نیمروز کار، در ساعتهای بعدازظهر قصد دیدن چند موزه را پیش از پایان ساعت کاریتان دارید. موزههای "مقدم"، "سکه" و "پست و تلگراف"، با توجه به موقعیت جغرافیاییشان و نزدیک بودن به یکدیگر، بهترین گزینهها بهنظر میرسند؛ با هر کدام که تماس میگیرید میگویند چون پنجشنبه است و کارمندان به استراحت نیاز دارند، امروز زودتر از روزهای دیگر به خانه میروند!!
موزهی "سکه" نیز که زیر نظر بانک سپه است، بهتازگی برای مدت نامعلومی تعطیل و دلیل آن نیز آغاز پروژهی گسترش و نوسازی فضای موزه و تعمیرات ساختمان اصلی اعلام شده است. این موزه پیش از تعطیلی هم روال یادشده را برگزیده بود.
موزهی ملی "ملک" هم براساس اطلاعات سایت موزه، روزهای جمعه تعطیل است. هرچند این موزه در روزهای کاریاش در طول هفته نیز تا ساعت ١٥٫٣٠ بیشتر پذیرای علاقهمندان نیست، در حالی که ساعات کار آن در نیمه نخست سال ٤٫٣٠ و در نیمه دوم سال ٤٫٤٥ اعلام شده است. مشکل اساسی این مجموعه این است که در محوطه وزارت خارجه قرار دارد و با پایان یافتن ساعت اداری و بسته شدن سردر باغ ملی، ورود به آن تقریباً غیرممکن میشود. ضمن آنکه این موزه نیز تا چند سال پیش تنها تا ساعت ١٤ پذیرای علاقهمندان بود.
فقط میماند موزهی "سینما" که از ساعت 14 تا 17 روز جمعه میتوان تالارهای آن را دید و غیر از آن موزههایی مانند "ملی"، "فرش"، "رضا عباسی"، "نیاوران"، "سعدآباد"، "گلستان" یا "آبگینه" هم هستند که تاکنون چندبار از آنها دیدن کردهاید. البته آنها نیز گاهی در تعطیلات آخر هفته دیرتر باز یا زودتر تعطیل میشوند.
به گزارش ایسنا، هرچند مشخص نیست چند درصد از موزهها زیر نظر ادارهها و دستگاههای دولتی از قوانین و ضوابطی که ایکوم (کمیتهی ملی موزههای ایران) آنها را وضع کرده پیروی میکنند، اما به هر حال مسئله بازدید شاغلان، دانش آموزان و آنهایی که فقط پنجشنبه و جمعه برای دیدن بناهای تاریخی زمان دارند، مطرح می شود؛ چرا که آنها میتوانند در طول هفته تنها به دیدن موزههای زیر نظر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری یا موزههای زیر نظر بخش خصوصی و ادارههای دولتی مانند موزههای "مقدم"، "سینما"، "هنرهای معاصر" یا "پست و تلگراف" بروند.
ایسنا از نگرانی فرارسیدن ساعت 15 و بسته شدن موزه ها صحبت می کند و می نویسد: «با هر کدام که تماس میگیرید به در بسته میخورید، یعنی آنها در روز جمعه و بهترین زمانی که امکان بازدید مردم وجود دارد تعطیلاند، اصلا کسی هم نیست که تلفن را پاسخ گوید، این تعطیلی قطعی را زمانی درمییابید که به آنجا مراجعه می کنید. ولی مگر برای دیدن موزه تنوع زیستی در پارک پردیسان، زمانی مناسبتر از جمعه و روزهای تعطیل هم وجود دارد؟ آیا پارک پردیسان در این روزها تنها برای قلیان کشیدن و چرت نیمروز مناسب است؟
با این وضعیت شاید بهتر باشد، عطای دیدن موزهها در روز تعطیل را به لقایش ببخشید و برای دیدن این فضاهای فرهنگی به فکر زمان دیگری باشید، یا اصلاً این نوع بازدیدها را از سبد کالای خانواده حذف کنید.
«راستی چرا معتبرترین و معروفترین موزههای دنیا تنها در ساعت اداری فعالیت نمی کنند، بلکه در روزهای تعطیل آخر هفته و تعطیلات رسمی هم دایرند؟»
دو کار دستی از ایران مهر اصالت یونسکو را دریافت کردند
"اسب زرینفام" اثر "بهزاد اژدری" و "طراحی و بافت پارچه" اثر "افسانه مدیرامانی"، مهر اصالت یونسکو - شورای جهانی صنایع دستی را در سال 2014 کسب کردند.
عبدالمجید شریفزاده- مدیرکل توسعه و ترویج معاونت هنرهای سنتی و صنایع دستی، با اعلام این خبر به خبرگزاری ایسنا افزود: در پنجمین دور از حضور ایران در داوریهای مهر اصالت یونسکو سال 2014 غرب آسیا، 20 اثر از 12 کشور افغانستان، بحرین، ایران، عراق، اردن، کویت، لبنان، عمان، فلسطین، قطر، سوریه و عربستان ارائه شدند که از میان آنها ٧ اثر نشان اصالت شورای جهانی صنایع دستی یونسکو را دریافت کردند که دو اثر به ایران تعلق داشتند.
این مقام می گوید: این دو اثر، یعنی "اسب زرینفام" و "دستبافت"، به چین فرستاده میشوند تا در نمایشگاهی که بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس شورای جهانی صنایع دستی در مهرماه و در این کشور برگزار میشود، بهنمایش گذاشته شوند. همچنین این آثار در مسابقهای که با موضوع "صنایع دستی، حال و آینده" در چین برگزار میشود شرکت داده خواهند شد
داوری مهر اصالت که از سال 2000 میلادی زیر نظر یونسکو برپا شد، هر دو سال یکبار برگزار میشد. ایران از سال 2007 به این برنامه پیوست و در همان سال، 6 اثر صنایع دستی از این کشور به دریافت این مهر موفق شد. در سال 2008 چهل و پنج اثر، در سال 2010 شصت و پنج و در سال 2012 نیز صد و چهل و هفت اثر صنایع دستی از ایران، نشان اصالت یونسکو را گرفتند. این داوریها بهدلیل حجم زیاد آثار ارسالی از تمام کشورها، معمولاً بهصورت منطقهای برگزار میشوند که آثار ایران تاکنون در منطقهی غرب آسیا داوری شدهاند.
یونسکو در سال 2014 میلادی، اجرای این مراسم و داوریها را به شورای جهانی صنایع دستی که زیر نظر همین سازمان قرار دارد واگذار نمود.
دوباره میسازمت وطن
"رضا دقتی"- خبرنگار-عکاس بنام، در ایمیلی که یه آدرس افرادی که می شناخته فرستاده، متنی را که خود و شماری برای بزرگداشت سیمین بهبهانی- شاعره آزاده ایرانی، امضا کرده اند منتشر می کند.
ستایش و یاد بود از این چهره مهم ادب ایران چنین انجام میگیرد :
سیمین بهبهانی دیگر در میان ما نیست. به جاودانگی پیوست. جاودان بود، جاودانه شد.
سیمین، در زندگی، جامعه، فرهنگ و ادب، سنت شکنی سنت گذاربود از دودۀ زنانی که در راستای آرمانهای انقلاب
مشروطیت، سنتهای سرکوبگر و نابرابریخواه و زنستیز حاکم و رایج را برنتافتند و منادی برابری شهروندان شدند: دولت آبادیها، َسیّاحها، تربیتها، منوچهریانها و باز هم دیگران و دیگرانی از پروین تا فرخ رو، از قمر تا فروغ، از گلنار تا دلکش و از فخرآفاق تا آن سیمین دیگر.
سیمین سربلندی زن بود. زن ماند و با سرفرازی چنین ماند. سیمین رد و نفی تبعیض جنسیتی بود و بطلان ضعیفه کشی و قیم کرداری دوران و زمان.
در طول قرنها و قرنها، در گسترۀ ادب پارسی، زنان را نوشتن، سرودن و سرائیدن روا نبود. ورود بیشابیش زنان به عرصە هنر و ادب هم یکی از دستاوردهای دیگر جنبش آزادیخواهی و تجددطلبی در ایران سالهای آغازین قرن بیستم است که انحصار مردانه را درهم می شکند و ادب فارسی را با کلام و سخن زنان، جلال و غنای بیشتری می بخشد.
سیمین از بزرگان و بزرگترینهای شعر معاصر فارسی بود.
سیمین ساده سخن می گفت و ساده می سرود. شعر او با نوآوری در وزن و آهنگ، سادگی در بیان و کلام همراه بود. آن کس که خود را «چابک غزال غزل» می نامید، شیرزنی بود که به حکومت مطلقۀ تک جنسی بر سرزمین تغزل پایان داد.
با غزل او، شعر غنائی رنگی دیگر یافت؛ سرودی بی پروا و پرشور و شوق در دلدادگی و دلداری. آتشی که زنجیرۀ سنگین سنتها و عادتها را می گسست؛ بی پرده و به عیان به زبان می آمد و بر دلها و جانها می نشست و شعر سیمین، در تغزل خالصه نمی شد که ترانه و ترانهسرایی هم بود و خاصه درین سالیان سخت، ادای شهادت هم بود: سرودن و سرائیدن روزم ّرگیها و روزانه های مردمانی گرفتار در چنبره ای از بیدادها و سرکوبها و خودسریها.
سرودنی که زمانی نهیب و فریادی می شد و زمانی دیگر زهرخند طنزی و پوزخند اعتراضی. طنز او پوسیده باوریها، زنجیرها و زنگارها و حقارت رسمیتها را نشانه می گرفت. اعتراض او خروشی مستمر بود به خودکامگی، تاریکاندیشی و حکمروائی سیاهیها. سیمین قلمی بود که نمی شکست و زبانی بود که قفل نمیشناخت و کلامی که خاموشی نداشت.
شعر سیمین از عشق به ایران و به مردم و فرهنگ ایران آکنده بود. شاعر غزلها و ترانه ها، در نبرد برای آزادیها و بهروزیها و خروش به خودسریها و بیدادها، پیکارگری پیگیر و سخت کوش بود.
سیمین حضور دائم و فعال بود؛ هیچ بهانه نمی شناخت و هرگز از پا نمی نشست: در برابرعملۀ جور و حصر و تعزیر و قصاص، استوار و یکسره ایستاد که همه قفلها را شکسته می خواست: از قفل اندیشه ها و زبانها تا قفل زنجیرها و زندانها.
سیمین استقلال رأی و عمل بود. شهامت بود و مقاومت پایدار.
سیمین نویدآور خوش فردا بود که استوار و مصمم، ندا در می داد که «دوباره می سازمت وطن». شعر او پیک شاد امید بود.
این چنین بود که ما، خوانندگان بیشمارش، خود را در شعر او می شناختیم که سخن از زبان ما می گفت و کلامش ازین زبان به آن گوش و گوشها می رفت و بر دلها می نشست وحکم و روال مستقر را به لرزه می آورد.
و هم این چنین بود که زنگ صدایش در گوشها می ماند.
بازهم و بازهم کالمش را زمزمه خواهیم کرد. سیمین همیشه هست: آنچه کرد، آنچه سرود، آنچه نوشت و آنچه گفت همچنان سالها و سالها چون افسانه ها، خوشنوشتهها و سرمشقها، بر زبانها و قلمها جاری خواهد ماند.
سالهای سال کلامش را زمزمه خواهیم کرد که دعوت به جسارت بود و پایداری «... که فردا بهار دیگر آید»، «... که وقت نو برآید....»
سیمین، عضو کانون نویسندگان ایران بود. سوگ سیمین نه تنها سوگ نویسندگان ایران که سوگ همۀ زنان و مردان ایران است. سوگ ایران است.
یادش بیدار و پایدار.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید