دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

بنیاد تئاتر كودك و نوجوان و مرکز آستیژ بین المللی چه هدفهائی را دنبال می کنند؟

نتشر شده در:

به هنگام برگزاری بیست و یكمین جشنواره بین‌المللی تئاتر كودك و نوجوان در همدان، در روز شنبه 19 مرداد ماه، بنیاد تئاتر كودك و نوجوان اعلام موجودیت كرد.  

تبلیغ بازرگانی

اعضای هیئت موسس "بنیاد تآتر كودك و نوجوان" از تمام هنرمندان و كارشناسان درخواست كردند تا این گروه را در پیشبرد اهداف و ارتقای جایگاه این عرصه یاری كنند.

عباس جهانگیریان، مسلم قاسمی، منوچهر اكبرلو، حسین فدایی حسین، منصور خلج، یدالله آقا عباسی و داوود كیانیان از جمله اعضای هیئت موسس هستند.

تهیه فرهنگنامه تئاتر كودك و نوجوان زیر نظر یدالله آقا عباسی، تاسیس موزه تئاتر كودك و نوجوان زیر نظر منصور خلج، تهیه فرهنگ ادبیات تئاتر كودك و نوجوان زیر نظر داوود كیانیان، چاپ و انتشار تاریخ تئاتر كودك و نوجوان زیر نظر یدالله وفاداری از جمله اهداف اعضای هیئت موسس این بنیاد اعلام شده است.

بیست و یكمین جشنواره بین‌المللی تئاتر كودك و نوجوان همدان از پانزدهم تا بیست و دوم مهرماه برگزار شد.

09:52

گفتگو با صدیقه حسن زاده، مدیر مرکز ملی آسیتژ ایران

در میان خبرهای در پیوند با تآتر همچنین خبری در مورد مرکز آفرینش های کانون، مرکز ملی آسیتژ ایران به چشم می خورد که عضو سازمان جهانی تئاتر برای کودک و نوجوان با نام اختصاری "آسیتژ" است که درسال 1965 میلادی (1344 شمسی) در پاريس با حضور 25 كشـــور تاسیس گردید. در حال حاضر86 كشــــــور عضو فعال این سازمان هستند.

عضویت در این سازمان پس از پذیرفتن شرایط و پرداخت حق عضویت سالانه ، با ارائه سوابق فعالیت ها به شکل حقیقی یا حقوقی انجام می گیرد. خانم ایوت هاردی از کشور آفریقای جنوبی ریاست سازمان بین المللی اسیتژ را به عهده دارد.

به منظور آشنا شدن با هدفهای "بنیاد تآتر کودک و نوجوان" و همچنین سازمان "آسیتژ"، از صدیقه حسن زاده، مدیر مرکز ملی "آسیتژ ایران" خواستم در مورد این بنیاد و فعالیت ها در زمینه تآتر کودکان ونوجوانان در ایران توضیحاتی بدهد.

assitejiran.com/fa

ASSITEJ : the International Association of Theatre for Children and Young People

نشریه اینترنتی کافه داستان منتشر شد

نخستین شماره نشریه اینترنتی «کافه داستان» با بخش‌های : داستان، پرونده‌ای برای محمود حسینی زاد، بررسی کتاب، نیم‌پرونده‌ای برای کتاب روضه نوح، کارگاه داستان و معرفی سلسله جلسات بازخوانی ادبیات ملل منتشر شد.

به گزارش ایلنا، نشریه اینترنتی «کافه داستان» به سردبیری «مصطفی علیزاده»، در پرونده «محمود حسینی زاد» یادداشتی از علی خدایی، گفتگو با «محمود حسینی زاد»، گزارش «شب بزرگداشت محمود حسینی‌زاد»، یادداشتی از آزاده حسینی، شعری از محمود حسینی زاد و آلبوم عکس‌های این نویسنده را گنجانده است.

cafedastan.com/post/4.htm
 

"نمک زمین" از شوری و غوغاهای جهان ما می گوید

فیلم "نمک زمین"، به کارگردانی"ویم وندرز"، کارگردان آلمانی، همراه با "ژولین سالگادو" پسر "سباستآو سالگادو"، خبرنگار-عکاس بنام برزیلی، به روی پرده سینما ها آمد. در این فیلم که پیش تر جایزه ویژه بخش نوعی نگاه فستیوال کن و تقدیر ویژه ژوری کلیسای کاتولیک را نیزگرفت، زندگی "سباستآو سالگادو"، با عکس هائی بسیار زیبا از رنج های انسانی، جنگ ها ، کارگران استثمار شده و شماری شور بختی های جمعی دیگر، نشان داده می شود. عکاسی که دیدن این همه درد و رنج هر گونه باور و شوق زندگی را از دست داده بود اما سرانجام، با بازگشت به خانه پدری، که کودکی اش را در آن گذرانده بود و پدرش هرگز آن جا را تا زمان مرگش ترک نکرد، امید تازه و هدفی برای زندگی اش پیدا کرد. "سباستآو سالگادو"، با دیدن این که چگونه جنگل ها و سبزه های پیرامونش، به دنبال سالها خشکسالی، از میان رفته و حتا گاو ها دوام نیاورده اند،تصمیم به احیای این طبیعت گرفت و به کاشتن چند میلیون جوانه درخت پرداخت. بازگرداندن زندگی به طبیعت با عث شد خود او نیز به زندگی بازگردد...

آن چه به این فیلم بسیار بسیار زیبا اما پر درد جذبه ویژه ای می بخشد، این است که کارگردان کار دشواری را برگزیده بدین معنا که از عکس به عنوان سوژه استفاده کرده با یافتن خط رابط میان آنها و دکوپاژ مناسب اثری بسیار تأثیر گذار آفریده است.

"ویم وندرز" می گوید کار عکاس نوشتن یا ترسیم با نورو یا بازی با سایه و نور است. اما از هر بازی سایه و نور فیلمی این چنین متعادل بیرون نمی آید.

افزون بر توانائی او در ساختن فیلم های مستند ی چون "فیلم نیک"، که به زندگی "نیکلاس ری" اختصاص داشت، "توکیو-گا" (درباره یاسوجیرو اوزو) و یا "بونا ویستا وسیال کلوب" ، "ویم وندرز" به خوبی پیام اجتماعی – سیاسی عکس های "سباستآو سالگادو" را به بیننده می رساند.

"سباستآو سالگادو"، که در سالهای 1960 از چنگال دیکتاتورهای کشورش، برزیل، گریخت و در فرانسه ساکن شد، پس از آن به همه گوشه و کنار پرتنش و گاه فراموش شده دنیا سر زد و از این رو در سالهای 1970 تبدیل به یکی از مهمترین عکاسان زمان خود شد.

او از قحطی در کشور ساحل، جنگ در یوگسلاوی و فقر بیش از حد و خشو نت در همه کشورهای جهان سوم عکس گرفت. از این روست که می گوید انسان یکی از درنده ترین جانوران روی زمین است.

"سباستآو سالگادو"، از آن عکاسانی نبود که به دنبال رخداد ها به محلی پا بگذارد. بلکه در آنجا ساکن می شد و به پژوهش می پرداخت. از این رو نمی توان او را تنها یک عکاس دانست.

سبک وی که به سرعت قابل شناسائی است، بر پایه گرفتن عکس های استیلیزه و زیبا از بدبختی ها قرار دارد. استفاده از سیاه وسفید هم به این عکس ها تضاد و جلوه خاصی می بخشد.

از این روست که هدف او در خبر رسانی بارها مورد بحث قرار گرفته چون شماری زیبا ساختن و گرفتن عکس هائی بسیار شسته و روفته از تراژدیها را زیر سئوال می برند. در حالی که خود این هنرمند می گوید زیبائی می تواند بیشتر تأثیر بگذارد و به عبارت دیگر چون مجله های معروف آنها را چاپ می کنند، این عکس ها می توانند بیشتر دیده شود و همه را از این دردها آگاه کنند.

"ویم وندرز" در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان در جهنم عکس گرفت ؟ می گوید : خود او نمی تواند اینگونه عکس ها و از جمله مادری که کودک درحال مرگش را در آغوش دارد، را بگیرد. اما "سالگادو" با آنها زندگی می کرد و از این رو این مشروعیت را داشت چون می خواست از حرمت انسانی آنها دفاع کند.

بحثی پذیرفتنی که آنهم باعث توجه بیشتر به دردها می شود.

"نشنال گالری" برای مرور تاریخ هنر

از فیلم مستند "ویم وندرز" سخن رفت. فیلم دیگری که هم اکنون بر پرده سینماهاست و علیرغم زمان طولانی و موضوعش توانسته شماری را به سینما ها بکشاند، فیلم "نشنال گالری"، ساخته "فردریک وایزمن" است که در گذشته هم مستند های بسیاری و از جمله پیرامون "باله"، به نام "رقص، باله اپرای پاریس" را ساخته بود. او این فیلم را، که با راش های برگرفته از 160 ساعت فیلم طی 12 هفته در "نشنال گالری" ساخته و توانسته با مونتاژ آن را به 2 ساعت و 54 دقیقه برساند، به نقاشان و دنیای نقاشی نگاه می اندازد.

فیلم در سکوت و با نشان دادن تابلوهای نقاشان بنام در "نشنال گالری" لندن آغاز می شود. سپس صدای جاروی برقی را می شنویم و پس از آن همهه بازدید کنندگان شنیده می شود و تماشاگر در درون موزه به گردش در می آید.

سپس از جلسه هیآت مدیره گرفته تا کار مرمت تابلوها، کارگردان تماشاگر را در جریان زندگی پنهانی موزه می گذارد. اما مهم تر از آن، به کمک راهنما ها و جلسات کارشناسان، شماری از نقاشان بسیار بزرگ را می شناساند و از ورای آثارشان، نه تنها چگونگی به دست آوردن اثر که زندگی و شرایط آفرینش آن را هم بیان می کند. در آنجاست که می بینیم تا چه حد یک تابلو در یک آن داستانی را بیان می کند که برای گفتن آن یک فیلم حدود دو ساعت و یک کتاب چند روز ویا هفته وقت طلب می کند. البته تکرار در نشان دادن نگاه بازدید کنندگان به آثار هنری کمی خسته کننده می شود، از بخش آموزنده آن می کاهد و فیلم را بی جهت طولانی می کند .

اما "فردریک وایزمن"، مستند ساز بنام آمریکائی، که در آثارش به زندگی روزمره توجه می کند و از این رو برخی استادان آنها را برای دانشجویان رشته جامعه شناسی نشان می دهند، راه خود را می رود.

او که در سال 1930 در بوستون به دنیا آمده، در 84 سالگی، دنباله فیلم "امید و پیروزی" را زیر نام "ملکه و کشور" ارائه کرد که در آن نوجوان فیلم نخستین ، در زمان جنگ کره به ارتش می پیوندد.

فیلم پایانی این بخش، فیلم "غرور"، یک کمدی انگلیسی ساخته "ماتیو وارکوس" خواهد بود که اتحاد کوتاه مدت کارگران معدن اعتصابی را در زمان نخست وزیری "مارگارت ثاچر" و گروههائی از کنشگران همجنس گرا را به تصویر می کشد.

"فردریک وایزمن"، همواره مشکلات کشورش را زیر ذره بین برده و پیش از انتقاداتی که شماری از این جامعه، به ویژه در سالهای اخیر در زمینه مدد کاری و بیمه های اجتماعی می کنند، در فیلم هائی چون "بیمارستان" در سال 1970 و "مددکاری" در سال 1975 انجام داده بود.

"دختری که ناپدید شد"، ماجرای اضطراب آور یک ازدواج

اگر به دنبال فیلمی با انتریگ پیچیده، شخصیت های دوگانه، و اضطراب هستید، به دیدن فیلم "دختری که ناپدید شد" ، ساخته "دیوید فینچر" بروید که پیش تر فیلم هائی چون "هفت"، "کلوب دعوا" و "زودیاک" .. را ساخته بود.

فیلم از ناپدید شدن نویسنده ای بسیار موفق به نام "ایمی" (روزاموند پایک) در روز پنجمین سالگرد ازدواجش با "نیک" (بن افلک)، حکایت می کند.

از آنجا به بعد است که فیلم ضرب آهنگ خود را پیدا می کند و ما را از یک هفت خوان به هفت خوان دیگر می برد.

همه آنهائی که در آغاز بی گناه و خنثی به نظر می رسیدند، تبدیل به مظنون می شوند. میز آنسن بسیار خوب، رفت و برگشت به گذشته را که چندان تازگی ندارد، به شکل مناسبی جا می اندازد. کارگردان همچنین برای حفظ توجه تماشاگر، ذره ذره گوشه هائی از داستان را فاش می کند.

نقش رسانه ها و درک این که چگونه باید به آنها خوراک داد هم یکی از نکته های مهم فیلم است. بیننده می بیند که چگونه مردم ساده لوح، با چند کلمه احساساتی می شوند و جانبداری می کنند. در حالی که زندگی "نیک" ، شوهری که به نظر بردبار و آرام می رسد، جهنمی است که جدا شدن از آن برایش هر آن ناممکن تر می گردد.

بیننده نیز ناتوان در برابر کسی می نشیند که ظاهرأ سرنوشتش را پذیرفته است و می داند که اگر خشمگین شود، نفی کند، تسلیم شود و به زانو در بیاید، هیچ تاثیری نخواهد داشت. اما همه چیز در پایان شکل دیگری می گیرد...

به هر رو از همان صحنه آغازین، "دیوید فینچر"، خوشبختی زوج عاشق را با خشونت همراه می سازد و روند ماجرا را با جمله ای نوید می دهد که با صدای "آف" شنیده می شود. در این صحنه شوهری که در حال نوازش موهای همسرش است، می گوید دلش می خواهد سر او را بشکند و ببینند در مغزش چه می گذرد !!!

این بازی موش وگربه باعث می شود که بیننده چندان درازای فیلم یعنی 2:29 دقیقه را احساس نکند.

طرح های استودیوی "گیبلی" در موزه هنرهای "تفریحی"

حدود یکسال پیش، موزه "هنرهای تفریحی" درهای خود را با برگزاری نمایشگاهی پیرامون استودیوی بزرگ فیلم های انیمیشن دیجیتالی، "پیکسار"، آغاز کرد.

امروز این موزه، برای نخستین بار در اروپا، طرح های استودیوی "گیبلی"، مهمترین استودیوی ژاپنی فیلم های انیمیشن سنتی را به نمایش می گذارد.

در این نمایشگاه که تا روز اول ماه مارس ادامه خواهد داشت، بیش از 1300 طرح اصلی به نمایش گذاشته می شود که به هنگام ساختن شاهکارهای بیرون آمده از این استودیو کشیده شده اند. از جمله آنها "همسایه من توتورو"، "پرنسس گاگویا" و "سفر چی هیرو" هستند. این اسناد نه تنها جنبه ای آموزنده دارند بلکه حکایت از یک هنر سینمائی می کنند که در حال از بین رفتن است.

 
آنچه این نمایشگاه را اثر گذار تر می کند این است که بیشتر این طرح ها کار "هیائو میازاکی" و "اسائو تاکاهاتا" ، بنیان گزاران اصلی استودیوی "گیبلی"، هستند.

این استودیو که نامش از یک هواپیمای اکتشافی ایتالیائی در دوران جنگ دوم جهانی گرفته شده، توسط این دو انیماتور درسال 1985 بر پا نهاده شد.

اما استودیوی "گیبلی" از چند ماه پیش دچار بحران مالی شده و مدیر آن، "توشیو سوزوکی"، را ناچار کرده که بگوید برای مدتی فیلم بلند انیمیشن در آن ساخته نخواهد شد.

گفتنی است که "تاکاهاتا"، طی سالهای گذشته و سپس "میازاکی"، از سال گذشته در فستیوال ونیز، اعلام کردند که به ساختن فیلم های بلند انیمیشن پایان می دهند و شاید این بازنشستگی یکی از دلایل مشکل استودی "گیبلی" باشد. به ویژه این که "گورو میازاکی"، پسر "هیائو" (تپه شقایق ها، 2011) نتوانسته در فیلم های خود آن فانتزی و نرمش فیلم های بنیان گذاران استودیو و از جمله پدرش را بیابد.

استودیوی "گیبلی" که فیلم های بسیار موفقی چون "همسایه من تورورو" (1988)، "پرنسس مونونوکه" (1977)، "سفر چی هیرو" (2001)، "باد بر می خیزد" (2014) را ساخت، ناچار است با شماری استودیوی مستقل و پر کیفیت ژاپن رقابت کند و همواره در صدر فروش ها قرار داشته باشد. اما پیروزی نسبی "پرنسس گاگویا" (2014) و "خاطرات مارنی" (2014) آن را در موقعیت ضعیف تری قرار داده است. استودیوی "گیبلی" باز هم چندان درمانده نیست چون هم یک موزه دارد، هم کالاهای حاشیه ای می فروشد و هم با کمپانی "دیسنی" همکاری دارد که امتیاز ویژه پخش فیلم در خارج را داراست.

موزه "هنرهای تفریحی"، که در محله سیزدهم پاریس واقع شده، مرزهای میان داستان مصور، "مانگا"، بازیهای ویدئوئی و سینمای انیمیشن را از میان بر می دارد و کارهنرمندانی را نشان می دهد که با تخیل ما بازی می کنند و بر فرهنگ دوران ما تأثیر می گذارند. از این رو طرح ها، نقاشی ها و تندیس های آفریده شده توسط استودیوهای بزرگ انیمیشن، طراحان قهرمانان، دکور فیلم ها ویا شخصیت های داستان مصور، اکنون با ایجاد این موزه، جای نمایش آفرینش های خود را یافته اند.

artludique.com/video.html

"کریستین اند ذ کوئینز" نامی جمع برای خواننده ای مفرد

یکی از کشفیات صحنه موسیقی مدرن فرانسه، که دیگرنمی توان آن را ترانه خوانی نامید، بدون شک "کریستین اند ذ کوئینز" است که گر چه نامی جمع دارد و شبیه به نام گروه ها است اما یک خواننده را در بر می گیرد. "هلوئیز لوتیسیه" که کسی او را به این نام خطاب نمی کند، دختری است با استعداد و نوآور که همه ترانه هایش را خود می سازد و بر روی صحنه هم هنرنمائی اش چشمگیر است. یکی از ویژیگی های او سبک لباس پوشیدنش است که بیشتر به یک کت و شلوار سیاه و یک پیراهن سفید یقه بالا خلاصه می شود. "کریستین اند ذ کوئینز"که بسیار هوادار "دیوید بووی" است، می خواهد ظاهری بی جنسیت داشته باشد. نه مرد ونه زن.

او که در سال 2011 کشف شد و چند سینگل را ضبط کرد، توانست نخستین آلبوم خود را به نام " گرمای انسانی" راهی بازار کند که بسیار مورد توجه قرار گرفت.

از این رو "کریستین اند ذ کوئینز" این روزها سرگرم سفر و اجرای کنسرتهائی در سراسر فرانسه و سالن های مهم کنسرت است.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.