دسترسی به محتوای اصلی
کتاب‌ها و اندیشه‌ها

آخرین اثر "پاتریک مودیانو" برنده جایزه نوبل ادبیات

نتشر شده در:

انتشار هر اثر تازه ای از"پاتریک مودیانو" یک رویداد مهم فرهنگی در فضای ادبی فرانسه محسوب میشود. نه فقط به دلیل شخصیت برجسته ادبی او، بلکه برای آنکه هر یک از آثار ادبی "پاتریک مودیانو" همانند قطعات یک "پازل" است. قطعاتی که به یکدیگر شباهت دارند، ولی در عین حال با هم فرق دارند.

Photo C.Helie. Gallimard
تبلیغ بازرگانی

اثر تازه مودیانو: " برای آنکه توی محله گم نشوی"، قطعه دیگری است از این "پازل" که خواننده را بیش از پیش با تصویردرونی او پیوند میزند.تصویری که از در هم تنیدن جادویی "خیال" و "واقعیت" در فضایی مه آلود در رمان های او تبلور مییابد.

"پاتریک مودیانو"برنده جایزه ادبی نوبل سال 2014 در سال 1945 میلادی در " بولوین بیانکور" در حومه جنوب شرقی پاریس چشم به جهان گشود.

دوران کودکی و نوجوانی او با تلاطم ها و ناهمواریهای زیادی همراه بوده است.تأثیرات عمیق این دوران را در همه آثار "پاتریک مودیانو" میتوان مشاهده کرد. غیبت طولانی والدین، بزرگ شدن در پانسیون های شبانه روزی و نزد افرادی به غیراز خانواده که در نبود مادر پذیرای او وبرادر کوچکش "رودی" هستند.
پدرش آلبرت، سوداگری یهودی است اهل اسکندریه با ملیت اسپانیای که در سال1903 در پاریس مستقر میشود. پاتریک از سن چهار سالگی تا نوجوانی پدرش را ندیده است.

مادرش یک بازیگر گمنام تأتر اهل "فلاماند" است که برای اجرای نمایش ناگزیر از سفر های طولانی از این شهر به آن شهر بوده و از فرزندانش پاتریک و رودی همواره دور بوده است.

مرگ نابهنگام برادر کوچکش" رودی" ضربه بسیار محکم و عمیقی بر "پاتریک" نوجوان وارد میاورد.

نخستین رمان پاتریک مودیانو "میدان اِتوآل" نام دارد که در سال 1968 توسط"گالیمار" انتشار مییابد و با استقبال بی نظیری روبرو میگردد.این رمان جوایز ادبی"روژه نیمیه" و"فنه اون" را از آن "پاتریک مودیانو" می کند. نخستین رمان، نقطه آغازی است برای شناخت این رمان نویس فرانسوی.

انتشار رمان" بلوارهای کمربندی" او در سال 1972 با اهدای جایزه برجسته رمان آکادمی فرانسه به او همراه است و نام "پاتریک مودیانو"را به عنوان یک رمان نویس توانا در تاریخ ادبی معاصر فرانسه ثبت میکند.

با انتشار رمان" خیابان مغازه های متروک" در سال 1978"پاتریک مودیانو" موفق به دریافت مهم ترین جایزه ادبی فرانسه یعنی "گنکور" میشود و آوازه شهرت او از مرزهای فرانسه گذر کرده و آثارش در بیش از 36 زبان برگردانده شده و در جهان انتشار مییابد.

"پاتریک مودیانو" تا کنون 28 رمان نوشته که بسیاری ازآنان با تأخیری یک یا چند ساله به زبان فارسی ترجمه شده است.سه اثر از او در زمینه ادبیات کودکان منتشر شده است. همچنین هفت "اسی" نیز تا کنون ازاو منشتر گردیده است.

و اما، "پاتریک مودیانو" همچنین به عنوان یک فیلم نامه نویس در فرانسه و اروپا شهرت دارد. او تا کنون بیش از 9 فیلم نامه نوشته که پس از تصویر برداری بر روی اکران آمده است.

سه رمان اولیه "پاتریک مودیانو" به نام های" میدان اِتوآل"، "گشت شبانه" و " بولوارهای کمربندی" یک تریلوژی است که گوشه های تاریک و ابعاد حقیری را در جامعه فرانسه و زمان اشغال توسط نازی ها نشان میدهد.

رمان" میدان اِتوآل"، حکایت جوانی است که در هنگام اشغال فرانسه، ماجراهای پر شور عشقی اش او را به توزیع مواد مخدر می کشاند. پرسوناژ اصلی رمان که از نازی ها نفرت داشته و از آنها می گریزد، ناخواسته به سازش و همکاری با نازی ها تن در میدهد.

فضای سنگین حاکم بر جامعه فرانسه در دوران اشغال نازی ها، ترس و واهمه از بازداشت های دسته جمعی، زندگی سخت یهودیان و... خمیر مایه هایی واقعی را به وجود میآورند که با تخیل درآمیخته و در نخستین رمان "پاتریک مودیانو" تجلی می کند.

رمان" ویلای غمگین" که ر سال 1975 انتشاریافت، تنش هایی زیستی را در عالم "فیکسیون" بیان میکند که بر جامعه فرانسه و به هنگام جنگ الجزایر سایه افکنده است. روای رمان تعریف می کند که پرسوناژ اصلی رمان چگونه از انجام سربازگیری اجباری برای جنگ الجزایر گریخته و به شهری مرزی در سویس پناه جسته است. او در آنجا با دختری آشنا میشود و بهترین تابستان زندگی اش را میگذراند.

در رمان " خیابان مغازه های تاریک"، ما ویژگی تازه ای را در آثار مودیانو مشاهده میکنیم" پژمردگی زمان و نوستالژی نامفهوم و مبهمی که در مرز خاطره و فراموشی شناور است.

در اینجا سخن خود را در باره زندگی و برخی از آثار "پاتریک مودیانو" کوتاه میکنیم وبه سراغ آخرین اثر ادبی "پاتریک مودیانو" یعنی"برای آنکه توی محله گم نشوی" میرویم.

در این رمان، "ژان داراگان" ، پرسوناژ اصلی رمان، خود یک رمان نویس منزوی است که از سال های طولانی خود را در آپارتمانی کوچک در پاریس حبس کرده است. او به ندرت بیرون میرود. تقریباً با هیچکسی تماس ندارد. از جواب دادن تلفن میترسد. او از گذشته فرار می کند. گذشته را در صندوقی بلورین قفل کرده است.

مودیانا در آغاز این رمان، به سرعت و با سادگی و سهولتی بی نظیر شما را با شخصیت اصلی و منزوی رمان، یعنی "ژان داراگان" آشنا می کند.

راوی داستان را تعریف میکند. داستان با گم شدن دفترچه تلفن "ژان داراگان" و زنگ تلفن یک شخص بیگانه که این دفترچه گمشده را پیدا کرده آغاز می گردد.

سپس "ژان داراگان" با ترس و تردید به وعده ملاقات بااین بیگانه که" ژیل اتولینی" نامیده میشود، تن در میدهد.

ملاقات در فردای آن روز در کافه ای در خیابان "آرکاد" پاریس در محله "مادلن"انجام می پذیرد. در این ملاقات زن جوانی " ژیل اتولینی" را همراهی می کند.

او دفترچه تلفن را به "ژان داراگان" پس میدهد. " ژیل اتولینی" که در باره شخصی به نام "گی تورستل" تحقیق می کند، نام اورا در در دفترچه تلفن پیدا کرده ، اما شماره تلفن مربوط به سالها پیش است . لذا در باره این شخص از "ژان داراگان"سئوال می کند.

به دیالوگ بین این دو در رمان توجه فرمائید.

" ژیل اتولینی": "من چند تا از کتاب های شما را خوانده ام. خصوصاً کتاب سیاهی تابستان را."

" سیاهی تابستان"، ژان داراگان چند ثانیه ای مکث میکند تا به یاد آورد که این نام اولین رمانی است که در زمانی بسیار دور نوشته است.

" ژیل اتولینی": " این کتاب شما را من خیلی دوست داشتم. نام "گی تورستل" که در دفترچه تلفن شماست در این رمان آمده است."

ژان داراگان این نام را به یاد نمی آورد. .نه تنها آن را فراموش کرده، بلکه هیچ یک از پرسوناژ های رمان و صحنه های آن را به یاد نمی آورد.

ژان داراگان" " آیا شما مطمئن هستید.

" ژیل اتولینی": شما این نام را در رمان سیاهی تابستان آورده اید."

راوی رمان: ژان داراگان میگوید که باید این کتاب را دوباره بخوانم. اما مشکل آنست که هیچ نسخه ای از این کتاب را در اختیار ندارم.

" ژیل اتولینی": "من میتوانم نسخه مال خودم را به شما قرض بدهم."

" گی توستل" این پرسوناژ مرموز رمان " سیاهی تابستان" کیست؟
چگونه ژان داراگان با او ملاقات کرده است؟

آهسته، آهسته حافظه داراگان بازمی گردد. همراه با آن، خاطرات گذشته، آدم های مرموز و مشکوک، مکان ای مشکوک، خانه در حاشیه جنگل و زنی که در هنگام کودکی از او نگهداری کرده است...

"برای آنکه توی محله گم نشوی" رمانی است که سه دوران را توصیف میکند. نخست، دوران کودکی و نوجوانی. دوم ، ورود به دوران کار حرفه ای نو.یسندگی، و سوم زمان حال را. سالخوردگی و کهنگی. مرزهای بین این سه زمان روزنه ار و سوراخ سوراخ است. اما تصویر اصلی که در هرسه زمان میبینیم ، به هم شباهت دارد.

"آنی آستراند" کودکی را در خانه مرموز حاشیه جنگل در " سن لو لا فوره" پذیرا میشود. خانه ای با رفت و آمدهای مشکوک، اشخاص مشکوک، خودروهای بدون سقف..

"آنی آستراند" کی بوده است؟
یک بند باز که طعم زندان را چشییده است. این همان زن جوانی است که پرسوناژ اصلی رمان بعدها در محله " مونمارتر" پاریس با او هم خانه میشود.

در اینجا او به یاد کاغذ یاد داشت کوچکی میافتد که در آن هنگام این زن در جیب او گذاشته است.

روی این کاغذ یاد داشت آدرس او به همراه این واژه ها نقش بر بسته است: " برای آنکه توی محله گم نشوی"

در نشستی که در محل انتشارات "گالیمار" در پاریس دو هفته پیش صورت گرفت ، "پاتریک مودیانو" به پرسشی در باره این کتاب تازه پاسخ داده است که توجه شمارا بدان جلب میکنم.

چرا این رمان از زمان حال آغاز میگردد، اما به سرعت به گذشته های دور، و در دوران کودکی شناور میشود؟ آیا این دورا کودکی خود شما را تصیف نمیکند، به هنگامیکه مادرتان شما را به همراه برادر کوچکتان به دست زنی در خانه ای مرموز در حاشیه جنگل رها می کند؟

"پاتریک مودیانو" پاسخ می دهد: بر روی نقطه حساسی انگشت می گذارید. او میگوید که تارهای زمان گذشته مارا رها نمی کنند.او ادامه میدهد گاهی، یک واقعه که در دوران کودکی رخ داده و بر ما تأثیر گذاشته است، قالب های خیالی و "فیکسیون" را برای ما به وجود می آورد. حتی اگر این واقعه کوچک و کم اهمیت باشد، شما را وا میداد تا همان متن و قالب ها را که با تخیل درآمیخته است به رشته تحریر بکشانید.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.