دویستمین سالگرد جنگ واترلو: پایان کار ناپلئون و آغاز سروری جهانی انگلیس
نتشر شده در:
گوش کنید - ۰۹:۵۸
روز ١٨ ژوئن ٢٠١۵ دویستمین سالگرد جنگ سرنوشتساز «واترلو» است. این جنگ که در سرزمینهای بلژیک امروزی درگرفت، پایان کار ناپلئون را رقم زد و بر اقتدار انگلستان افزود. در میان کتابهایی که به این مناسبت در فرانسه منتشر شده، کار تازۀ تیری لنتس، مورخ برجسته و رئیس بنیاد ناپلئون، پژوهشی جدیتر و بیطرفانهتر از بقیه است. برخی مورخان فرانسوی در ارزیابی این رویداد تاریخی هنوز متأثر از عرق ملیاند.
...«تمام زمین پوشیده از جسد بود. سربازهای فرانسوی را اینجا و آنجا تودهوار روی هم ریخته بودند. نعلبندها، نعل اسبهای زخمی یا مرده را جدا میکردند و سربازان، اموال و لباسهای زخمیها و مردگان را برمیداشتند. فریاد تشنگی و طلب آب به صد زبان شنیده میشد. چرخهای توپها بدنها را به دو نیم کرده بود. سربازان پروس، زخمیهای ارتش متحد خود یعنی انگلیسیها را خلاص میکردند... تا یک هفته بعد از جنگ، روستاییان محلی به چال کردن اجساد مشغول بودند و آخرین تکههای لباس یا خردهریز مردگان را بر میداشتند».
شرح جزییات نبرد و همچنین صحنههای بعد از جنگ در دشت واترلو، فراوان و گاه هولانگیز است. از افسران انگلیسی، هلندی، پروسی و فرانسوی که خود در جنگ شرکت داشتند، یادداشتهای زیادی باقی مانده است.
تیری لنتس*، رئیس بنیاد ناپلئون در پاریس، طی سی سال اخیر بیش از سی پژوهش تاریخی در بارۀ دوران ناپلئون منتشر کرده است. کتاب جدید او به اسم «واترلو ١٨١۵»که به مناسبت دویستمین سالگرد شکست نهایی ناپلئون تدوین شده، عصارۀ تحقیقات و دانش گستردۀ مؤلف و در عین حال شامل جزییات تازهای است که به لطف جستجوی پیوسته در آرشیوهای وزارتخانهها، مطبوعات و کتابخانههای اروپایی به دست آمده است.
یکی از نادرترین بخشهای کتاب، نقاشیهایی است که دو سه سال بعد از جنگ، با اتکا به شرح شاهدان عینی آفریده شده و تاکنون منتشر نشده بوده است. تنها تماشای این آثار، اطلاعات بیشماری در مورد نبرد واترلو به خواننده یا بینندۀ کتاب خواهد داد.
«مانور بر مواضع مرکزی»
کتاب تازۀ تیری لنتس، به رسم تاریخنگاری کلاسیک، از زمینهها و دلایل و مقدمات جنگ آغاز میکند و کار را با پیامدهای درازمدت این نبرد بزرگ میان فرانسه و دشمنان متحدش (انگلستان، هلند و پروس) به پایان میبرد.
ناپلئون بعد از تبعید اول به جزیرۀ الب، دوباره برای یک دورۀ صد روزه به قدرت برگشت و توانست طی کمتر از سه ماه نیروهایش را بسیج کند و برای آخرین بار به میدان جنگ – دشت واترلو- بازگردد.
به گفتۀ تیری لنتس «ناپلئون روز ۲٠ مارس به پاریس بازگشت. سه ماه بعد، روز ١٨ ژوئن، جنگ واترلو رخ داد. لشکرکشی او به بلژیک شامل ١٢٠هزار نفر میشد. این، تقریباً یکسوم کل نیرویی بود که ناپلئون توانست در عرض کمتر از سه ماه بسیج کند. این لشکر با ارتش قبلی ناپلئون فرق داشت و از نظر کیفیت فرماندهی، تجهیزات و آمادگی در سطح پایینتری بود. باید گفت که این لشکر کمی "سرهم بندی" شده و تنها یگان جدی آن، همان گارد سلطنتی معروف بود».
«منطقۀ واترلو قبلاً نیز شاهد چندین جنگ بود. هر کس بخواهد بروکسل را فتح کند ناچار است در واترلو بجنگد، چون آخرین دشت و آخرین فضای باز قبل از بروکسل است. بعد از واترلو به اراضی جنگلی میرسیم که عملیات نظامی در آن غیرممکن است»...
...«روز ١٨ ژوئن قاعدتاً هوا تابستانی است اما شب قبل از شروع جنگ، باران مفصلی بارید. به همین دلیل ناپلئون تصمیم گرفت شروع حمله را چهار ساعت به عقب بیندازد تا شاید زمین خشک شود. اما زمینها به این سرعت خشک نشد و همه چیز در گل و لا تپید»...
...«ناپلئون برای رویارویی با دو لشکر دشمن، یعنی ارتش پروس یک طرف، و ارتش انگلیس و هلند طرف دیگر، از یک تاکتیک قدیمی استفاده کرد. تاکتیکی است که در اصطلاح به آن "مانور روی مواضع مرکزی" میگویند. در این روش باید از میان دو لشکر دشمن گذشت، سپس به یک جناح حمله کرد و در مرحلۀ آخر به سراغ لشکر دوم رفت. ناپلئون در این تاکتیک نظامی استاد بود و قبلاً چندین بار آن را به کار زده، و هر بار هم موفق بود. در این مانور، اگر لشکر اول شکست بخورد، طبیعتاً به سمت "منطقۀ امن" خود، عقبنشینی میکند. ناپلئون حساب کرده بود که با شکست دادن پروسیها، آنها را به عقبنشینی به طرف خاک آلمان وادار خواهد کرد. اما آنچه که ناپلئون نمیدانست و تا لحظۀ آخر هم از آن غافل ماند، این بود که دو دشمن متحد یعنی پروسیها و انگلیسی-هلندیها قرار گذاشته بودند که به هیچ عنوان در جبهه از یکدیگر جدا نشوند. چرا؟ برای این که تکنیک ناپلئون را دریافته، و نقشۀ او را حدس زده بودند. این موضوع را ناپلئون وقتی فهمید که دیگر دیر شده بود... چه اتفاقی افتاد؟ ناپلئون به ارتش پروس حمله کرد و آنها را به عقب راند اما پروسیها به جای این که به سمت آلمان عقبنشینی کنند، یک دایرۀ بزرگ زدند و از پشت به ارتش فرانسه هجوم آوردند».
روایت شکستخوردگان
واترلو برای انگلیسیها پیروزی بزرگی محسوب میشود. اما بعضی فرانسویها از سر غیرت ملی هنوز ادعا میکنند که واترلو برای فرانسه شکست نبود.
به نوشتۀ تیری لنتس «تمام بحثهایی که طی دویست سال اخیر در بارۀ جنگ واترلو جریان داشته، تحت تأثیر حرفهای شخص ناپلئون بوده است. او خیلی زود، یعنی چهار سال بعد از واقعه، در سنتهلن خاطرات خود را نوشت. ناپلئون روایت خود را از واترلو نوشته و جزییات را شرح داده است. بعد از آن، برای تجزیه و تحلیل جنگ واترلو، همه به نوشتههای ناپلئون استناد کردند. جالب است که در این مورد استثنایی، تاریخ را شکستخوردگان نوشتهاند»...
ناپلئون بیمار
اما چرا ناپلئون، نابغۀ نظامی، در واترلو شکست خورد؟ تیری لنتس دلایل زیادی را بر میشمرد و از جمله بر حال و روز روحی و جسمی پادشاه تأکید دارد: «همۀ روایتها در یک مورد اتفاق دارند: ناپلئون در روز جنگ مریض بود. سرما خورده بود، از بیماری سنتی سوارکاران یعنی بواسیر عذاب میکشید و بالاخره از مدتها قبل مشکل بند ادرار داشت و از این بابت نیز بسیار رنج میکشید. بعضی شاهدان حکایت کردهاند که ناپلئون را در جبهه، در حالتی گیج یا سرگشته دیده بودند. شاید به همین دلیل، برخی تصمیمهای مهم در جبهه توسط مارشال نی (NEY) گرفته میشد و نه ناپلئون. اما به هر حال، مسئولیت اصلی خطاهای تاکتیکی و حتی استراتژیکی واترلو بر دوش ناپلئون است».
ناپلئون فرسوده و خسته و بیمار به زحمت، جان خود را از واترلو رهانید. به نظر میرسد که او در این مرحله به نومیدی مطلق رسیده بود.
پیامدهای جنگ
واترلو به میدان جنگ خلاصه نمیشود. پیامدهای سیاسی این شکست سنگین، ضربهای تاریخی به فرانسه و جایگاه بینالمللی آن وارد کرد. به نوشتۀ تیری لنتس «ناپلئون به دشواری از مهلکه بیرون آمد و بعد از چند روز خود را به پاریس رساند. صبح ۲١ ژوئن وقتی به شهر رسید، اوضاع تقریباً انقلابی بود. البته مردم قیام نکرده بودند، این دو مجلس بودند که مسبب سقوط او شدند. ناپلئون چنان خسته و گیج شکست بود که یک روز بعد، در۲۲ ژوئن، از قدرت کنارهگیری کرد و عملاً تسلیم شد»...
«در کوتاه مدت، پنج ماه بعد، قرارداد صلحی امضا شد که برای فرانسه بسیار سخت بود. مملکت به مدت پنج سال به اشغال نیروهای خارجی در آمد. علاوه بر این، فرانسه مجبور به پرداخت خسارت سنگینی شد که بدهی بزرگی برای کشور محسوب میشد. فرانسه این بدهیها را طی سه سال پرداخت کرد. کل رقم، تقریباً معادل شش برابر بودجۀ سالانۀ کشور بود. بر اساس محاسبۀ مورخان، این رقم تقریباً نصف آن چیزی است که صد سال بعد، در پایان جنگ اول و بر اساس معاهدۀ ورسای، فرانسۀ پیروز به دشمن شکستخورده یعنی آلمان تحمیل کرد».
آنگلستان «آقایی» میکند
پایان غمانگیز و دلگیر ناپلئون در جزیرۀ سنت هلن، نماد کوچکی است از اقتدار انگلیسیها که بعد از آن و تا جنگ اول جهانی وسیعترین مستعمرات دنیا را در اختیار گرفتند. واترلو آغاز سروری مطلق بریتانیاست. تیری لنتس میگوید: «در درازمدت، جنگ واترلو پایان جاهطلبیهای فرانسه است. بلندپروازی فرانسه که میخواست بر تمام اروپا مسلط شود و در زمان لوئی سیزدهم و چهاردهم شروع شده بود با ناپلئون به پایان رسید. او آخرین کسی بود که قدرت و ظرفیت شکست انگلستان و چیرگی بر قارۀ اروپا را داشت. اما جنگ واترلو و شکست فرانسه به صعود انگلستان منجر شد. انگلستان، ابرقدرت قرن نوزدهم، شاید حتی در مقایسه، از آمریکای دهۀ ١٩٥٠ نیز مقتدرتر بود. تا آخر قرن نوزدهم، بازی جهانی در دست انگلیس ماند. فرانسه از آن پس ناچار بود برای حفظ نفوذ و برای هر حرکت، دنبالهرو انگلیسیها باشد»...
*WATERLOO 1815, Thierry Lentz, éd., Perrin 2015, 250p., 24.90€.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید