دسترسی به محتوای اصلی
هفته نامه ها

واقعه تروریستی نروژ نماد مکتب نفرت و بیگانه ستیزی

قاتل اسلو هرچقدر هم که تنها عمل کرده باشد و هرچقدر هم که نامتعادل به نظر رسد، فردی متعلق به دوره کنونی و علامتی از وجود یک بیماری در جامعه است و در یک کلام تجسم طیف فکری است که دستاوردهای مدرن جامعه غرب را مد نظر دارد و جریان های انسان‌دوستانه، ضد نژادپرستی و برگزیدگان لیبرال، چپ را هدف قرار می دهد

تبلیغ بازرگانی

مکتب نفرت

واقعه تروریستی تکان دهندۀ نروژ در همه مجلات هفتگی فرانسه مورد توجه قرار گرفته است.
هفته نامه ها هریک به نوبه خود با چاپ گزارش و عکس و تفسیر به معرفی عامل کشتار و دلایل این جنایت پرداخته اند و با بحث پیرامون رشد نفرت و بیگانه ستیزی در کشورهای اروپایی زنگ خطر را به صدا درآورده اند.
اما موضوع دیگری که در حاشیه واقعه نروژ در مجلات فرانسه مطرح می شود، نقش شبکه های اینترنتی در گسترش و نفوذ تبلیغات راست افراطی است.
"آندرس برینگ برویک" بااستفاده از همین وسیله ارتباطی بیگانه ستیزی خود را مطرح می کرد و بدور از کنترل پلیسی کاربرد خشونت را تبیلغ می نمود. توضیحات مفصلی درمورد سایت های راست افراطی در نوول اوبسرواتور چاپ شده است.
مجله نوول اوبسرواتور با چاپ عکس بزرگی از "برویک" ، خواننده را به شناخت "ریشه های نفرت" می خواند و در سرمقاله خود به قلم "لوران ژوفرن" و با عنوان "مکتب نفرت" نسبت به حرکت فعالان راست افراطی پس از یک دوره خفته طولانی هشدار می دهد و می نویسد که شاید قاتل شهر اسلو پیشقراول این حرکت باشد.
به نظر سرمقاله نویس نوول اوبسرواتور، با انفرادی و منزوی دانستن این کشتار، از پرداختن به اصل ماجرا باز می مانیم. وی به این واقعیت اشاره می کند که این فرد هرچقدر هم که تنها عمل کرده باشد و هرچقدر هم که نامتعادل به نظر رسد، فردی متعلق به دوره کنونی و علامتی از وجود یک بیماری در جامعه است و در یک کلام تجسم طیف فکری است که در اروپا رسوخ کرده است. این طیف دستاوردهای مدرن جامعه غرب مانند لائیسیته، برابری زن و مرد و مدارا با همجنسگرایان را مد نظر دارد و جریان های انساندوستانه، ضد نژادپرستی و برگزیدگان لیبرال، چپ را هدف قرار می دهد و سوسیال دموکراسی را به همدستی با آنان متهم می کند.. تبلور فکری این نظر که در نوشته طولانی "برویک" بر روی اینترنت منتشر شده وسواس "هویت" است.
طرفداران این ایدئولوژی می پندارند که مسلمانان با تهاجم تدریجی در عمق جامعه مسیحی رسوخ کرده، خود را بر اروپا تحمیل نموده اند.
"ژاک آتالی" اندیشمند شناخته شده فرانسوی در مجله "اکسپرس" درس هایی را که از این واقعه تروریستی می توان گرفت تشریح می کند و ابعاد مختلف نگرش به این ماجرا را بررسی می کند ازجمله می نویسد که بعضی این ماجرا را درحد یک حادثه می بینند. برخی آن را بعنوان یک حرکت وسیع جغرافیا-سیاسی(ژئو پولیتیک) تفسیر می کنند و عده ای علائم آغاز جنگ مذهبی میان اسلام و مسیحیت را در آن می یابند. شماری نیز با دیدگاهی وسیع تر از زوایه جهانی شدن به مسئله می نگرند و معتقدند که در دنیای امروز جهانی شدن که در برنامه های اروپایی و سوسیال دموکراسی جای دارد، در مقابل مفهوم ملیت ظاهر شده و جریان های ملی گرا در کشورهای مختلف اروپایی و حتی آمریکا مثلاً درقالب تی پارتی، در تقابل با آن براه افتاده اند.
اما به نظر "ژاک آتالی" در حقیقت هیچیک از این نگاه ها ابعاد واقعی آنچه را در نروژ رخ داده است نشان نمی دهد. وی معتقد است که این واقعه مفهومی عمیق تر و بزرگ تر را بیان می کند و آن تمایل افراد برای حفظ آن چیزی است که آنها را مشخص می سازد.
به نظر آتالی در اروپا تعداد کسانی که هویت و سطح زندگی خودشان را در خطر می بینند کم نیستند. آنها نمی خواهند رفاه و عادت هایشان را ازدست بدهند و یا آن را با کسی تقسیم کنند. "آتالی" آیینه این طرز تفکر را در کشورهای جنوب هم می بیند و می افزاید که آنها هم نمی خواهند در ارزش ها و پروژه های غربی غرق شوند.
غربی ها از بحران مالی که تازه آغاز آن است احساس خطر می کنند، از رقبای خارجی و معیارهای وارداتی بیمناکند و بدنبال ایده آل های بزرگ تر می گردند. برخی این ایده آل را در خود محوری و خودخواهی بیشتر می یابند که می تواند تا حد نفرت از دیگری و خشونت پیش برود و شماری نیز برعکس، ایده آل آینده را در ازخود برون آمدن و چند فرهنگی جستجو می کنند.
به نظر "ژاک آتالی" درسی که از واقعه نروژ می توان گرفت اینست که کشورها نمی توانند بدون داشتن برنامه و طرح سیاسی دوام بیابند و چنانچه مردان سیاسی نتوانند چنین طرحی عرضه کنند طرح های "دیوانگان" در جامعه عرضه می شود.

بومیان آفریقا در خطرند

از بیگانه ستیزی و خشونت به درون جنگل های آفریقا می رویم تا از لابلای یکی از مقالات مجله "لوپوئن" به جستجوی پیگمه ها یا بومیان آفریقا برویم.
"فردریک لوینو" خبرنگار لوپوئن، به کنگو مسافرت کرده و وضعیت بومیان مهاجر و آخرین بازماندگان بومیانی را که درجنگل ها زندگی می کنند دراین مقاله توضیح می دهد.
در این مقاله می خوانیم که چگونه بومیان آفریقا مانند دیگر اقوام محلی دنیا، به پایان خط رسیده اند. جایی که باید میان مقاومت در برابر جهانی شدن و یا غرق شدن در آن یکی را انتخاب کنند.
پیگمه ها قرنها در زمین هایی مأوا داشتند که اکنون به خاطر منابع موجود آن مورد بهره برداری هستند. دویست هزار نفر از آنان امروز در دو کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی، گابن، کامرون، رواندا، بروندی و اوگاندا باقی مانده اند.
بیشتر اهالی محلی درنزدیکی شهرها سکونت دارند و به کارهای پست اشتغال دارند. و تنها تعداد محدودی بصورت سنتی و با حداقل تماس با شهر زندگی می کنند و هر قومی محدوده خاص خود را دارد.
می خوانیم که زمانی که سفید پوست ها در قرن نوزدهم برای بهره برداری از کاکائو به آفریقای استوایی آمدند، ساکنین شهر ها کارهای سخت و شکار را به بومیانی که به این نوع زندگی عادت داشتند گماردند و درمقابل به آنان امکانات محدود و توتون و الکل و حتی مواد مخدر می دادند و به این ترتیب آنان را محتاج می کردند. با این بومیان به علت اینکه در جنگل زندگی می کردند مانند حیوان رفتار می شد. آنها در کنار شهرها به سر می بردند تا از مواهب پیشرفت استفاده کنند.
از طرف دیگر آنانی که در جنگل ها مانده بودند ابتدا توسط هیزم شکنان و سپس به خاطر صنایع معدن، بیرون رانده شدند و بالاخره اینکه جهانی شدنی که در چارچوب اروپایی به آن اشاره شد اهالی بومی آفریقا را تهدید می کند. به نظر نویسنده، جالب اینجاست که همین به اصطلاح وحشی ها به ما یاد می دهند که چگونه رابطه سالمی با محیط خود داشته باشیم. آنان دهها هزار سال در تعادل کامل با پیرامونشان زندگی می کنند. آنها اهرام ثلاثه نساخته اند، چرخ اختراع نکرده اند، نمی توانند بنویسند، ولی توانستند جامعه ای بسازند که اگر با جامعه ما برخورد نمی کرد قادر بود دوامی ابدی داشته باشد.
نویسنده می افزاید که چه کسی میداند شاید هم همین دانش آنها بتواند بشریت را در مقابل فجایع محیط زیستی و یا صنعتی نجات دهد!
 

چه کسی از گرسنگی در سومالی شکایت کرد؟

به فجایع بشریت اشاره کردیم . با اینکه خشکسالی در آفریقا جمعیت زیادی از سکنه این قاره را به مرگ تهدید می کند در نشریات این هفته به این نکته توجهی نشده و تنها مطالب داغ و نگرانی های اقتصادی جهانی مورد بررسی بوده اند.
بی توجهی عمومی به مسئله گرسنگی، سرمقاله نویس اکسپرس را نگران کرده که می پرسد کدامیک از ما از بدی وضع هوا و خراب شدن تعطیلات تابستانه خودمان عصبی نشدیم؟ ولی چه کسی از گرسنگی در سومالی شکایت کرد؟
کدامیک از ما از مرگ خواننده انگلیسی "امی واینهاوس" ناراحت نشدیم اما چه کسی از گرسنگی در سومالی شکایت کرد؟
وی به همین ترتیب نگرانی ها و دلمشغولی مردم در مورد کشتار نروژ یا بحران واحد پول اروپا یورو را در مقابل بی تفاوتی به وخامت وضعیت آفریقائیان مقایسه کرده می نویسد، اعتراف کنید که گرسنگی در شاخ آفریقا همانقدر در نزد ما انعکاس داشت که انداختن سنگ کوچکی در دریا.
وی بی تفاوتی اروپائیان را به فاجعه ای که در آفریقا می گذرد از نگاه بزرگ تری بررسی می کند و می نویسد که غرب در مقابل افت موقعیت خود بر تنگ نظری و خود محوری اش می افزاید.
کریستف باربیه می نویسد: ما بی تفاوتیم زیرا رو به زوالیم. رو به زوال بودنمان هم به دلیل همین بی تفاوتی است.زیرا با این صفت، آخرین درخشش های خود را هم در زمینه انساندوستی و دفاع از حقوق بشر از دست می دهیم. تمدن ها و قدرت های شاداب دیگری در تاریخ به همین دلیل سقوط کرده اند.
اکسپرس در دنباله سرمقاله خود ضرورت کمک به آفریقا را از نظر سیاسی دنبال می کند و معتقد است که اگر کمک غرب به آفریقا صورت نگیرد چین از این زاویه وارد می شود و یادآوری می کند که کمک های این کشور با چشمداشت خریدارانه صورت می گیرد و به نوعی یک سرمایه گذاری به حساب می آید .
وی از اینجا به ضرورت ایفای نقش انساندوستانه در سوریه می پردازد و نقش سازمان ملل را باسازماندهی جدیدی که بتواند پاسخگوی جهانی باشد یادآوری کرده در این مورد هشدار می دهد.
 

درپایان دوستداران فلسفه و ادب دوستان فرانسه زبان را به خواندن به مجموعه مقالاتی در ارتباط با نیچه فیلسوف بزرگ قرن در لوپوئن و مقاله مفصلی در معرفی اسکاروایلد نویسنده بزرگ انگلیسی در نوول اوبزرواتور جلب می کنیم. مطلبی نیز درمورد علم فلسفه و اهمیت شناخت آن در اکسپرس به چاپ رسیده است.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.