در آستانه ی آغاز مرحله ی نهایی مسابقات فوتبال انتخابی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و در حالیکه تیم ملی فوتبال ایران باید خود را برای مصاف با رقبای آسیایی آماده سازد تا بتواند پس از ناکامی سال ۲۰۱۰، به جام جهانی آینده راه یابد، سرمربی پرتغالی تیم ملی کارلوس کیروش، برای نخستین بار از عدم اتحاد کامل مسئولین ورزش و فوتبال ایران برای کمک به تیم ملی در راه صعود به جام جهانی، ابراز نارضایتی کرد و ضعف مدیریت و برنامه ریزی فوتبال ایران را مورد هدف قرار داد.
توضیحات بیشتر از فریدون شیبانی، روزنامه نگار ورزشی در هلند:
اگر بخواهیم مقداری به عقب برگردیم، قبول کردن مدیریت تیم ملی فوتبال یا به اصطلاح امروزمان، سرمربیگری تیم ملی در راه جام جهانی، واقعاً اعتباری میتواند باشد برای سرمربی ای که امروز کیروش است و همینطور شکستش هم میتواند این اعتبار را درصد خیلی زیادی پایین بیاورد و برای یک سرمربی حرفه ای، این مهمترین اصل میتواند باشد.
کیروش از نظر دانش فوتبال و حرفه ای گری فوتبال آدم کاملی است و آدمی است که سالها در این رده کار کرده است. مسئله ای که الان صدای او را درآورده است، بی برنامگی و عدم نفوذ فوتبال ایران در کنفدراسیون فوتبال آسیا است و آدمهایی که عنوان مدیر فوتبال را دارند و از فوتبال کمترین تجربه و کمترین دانایی را دارند و تازه بعد از مدتی کار کردن، میخواهند ادعا کنند که به تجربه رسیده اند.
ولی بالاخره در همین گام اول، ما میبینیم که کیروش دارد به یکسری مسائل اصولی و فنی اشاره میکند. مسئله به برنامه ریزی جام باشگاههای آسیا مربوط میشود. ما میدانیم که اینجا اگر اینطور به هم نریخته بود و ایران فوتبال را از دست نداده بود، بهترین جایی که میتوانست محل کنفدراسیون فوتبال آسیا باشد و ریاستش را داشته باشد، تهران بود. همانطوری که قبلاّ هم بود و تهران بعد از ۱۰سال در برابر تیمهای آسیایی، قرار بود بشود مرکز فوتبال آسیا. الان میبینیم در کوالالامپور عدهای جمع میشوند و متأسفانه کسانی هم که از ایران میروند، اصلاً نمیدانند اصول فوتبال و مسئله ی ریکاوری بازیکن ها یعنی چه! فقط به همان سبک محلی و قومی میخواهند چیزی را قبول کنند و جلو بروند.
در برنامه ریزی ا ی که در کوالالامپور شده، مسابقات قهرمانی باشگاهی آسیا که سه تیم صاحب بازیکن تیم ملی در آن درگیرند، کمترین فاصله را با اولین و دومین بازی تیم ملی دارند که مهمترین هم هست. یعنی اگر ما گامهای اول را شُل برداریم، قطعاً موفق نمیشویم و اگر محکم گام برداریم، میتوانیم امیدوار باشیم.
اتفاقاً کیروش به مسئله ی درستی اشاره کرده و قبل از اینکه ایشان گله کند و وقتی فقط گفته است که این برنامه برای تیم ملی خیلی ناجور است و ما نمیتوانیم بازیکنان خوبمان را برای مسابقات تیم ملی در برابر ازبکستان و قطر آماده داشته باشیم، آقای عزیزمحمدی گفته اند: «این آدم آگاهی ندارد». قبول باید بکنیم که حق با کیروش است که از کوره دربرود و بگوید: «کسی که نمیداند، آن تویی، نه من»! و این را علنی گفته، در تمام رسانه ها هم انتشار پیدا کرده است. خُب این نوعی آبروریزی است برای ما و همینطور مایه ی شکست تیم ملی میشود، مثل ۲۰۱۰ و یا ۲۰۰۲.
به هرحال رفتن به جام جهانی ابزاری میخواهد که ابزارش فقط داشتن گلزن و یک تیم قوی و یک مربی خیلی گران نیست. بستری که باید برای آن درست شود، خیلی شاید مهمتر هم باشد و ما در اینجا متأسفانه میبینیم که داریم بهانه به دست اقای کیروش میدهیم که فردا اگر خدای ناکرده تیم نتواند به جام جهانی راه پیدا کند، در راحت ترین شرایطی که الان وجود دارد، آن وقت او بتواند بهانه داشته باشد که برنامه برای من درست نبود، ابزارش دست من نبود.
آقای شیبانی، سردار عزیزمحمدی چه اطلاعات خاصی در زمینه ی مدیریت ورزش و مدیریت فوتبال دارد و نقش ایشان در برنامه ریزی و یا هماهنگی مسابقات باشگاههای ایران در لیگ قهرمانان آسیا چه بوده است؟
ابتدا به این شکل توضیح بدهم که وقتی قرار است برنامه ریزی بشود، مثلاً فرض کنید مسئول لیگ برتر باشگاههای هر کشور که در مرحله ی آخر هستند جمع میشوند و با نظری که میدهند و برنامه ی پیشنهادی ای که دارند، برنامه ی مسابقات تنظیم میشود. یکی از کسانی که از ایران به همراه آقای کفاشیان (رییس فدراسیون) رفته بود، آقای عزیزمحمدی بودند که سابقه ی ایشان این بوده که در شیراز فوتبال بازی میکردند.
ما الان در ایران، اصل خیلی جالبی را در فوتبال میبینیم؛ مثلاً کلمه ی "فوتبالی" به کسی اطلاق میشود که اگر هم بر فرض پایش به توپ نخورده باشد و با فوتبال بیگانه ی بیگانه باشد، چند سالی یک یا دو تیم را مدیریت کرده باشد. بنابراین از این نظر هم آقای عزیزمحمدی که پشتوانه ی اصلی کارش همین سردار بودنش بوده است، از وقتی به فوتبال آمده، ادعا میکند که در بطن فوتبال بزرگ شده ام، چون در شیراز این کار و یا آن کار را میکردم. این در جامعه ی امروز و علمی شدن فوتبال امروز نمیتواند دلیل و مدرک درستی در هیچ کجا باشد، مگر ایران!
آقای شیبانی، بدین ترتیب میبینیم در حالیکه کارلوس کیروش سرمربی رئال مادرید بوده، سرمربی تیم ملی فوتبال پرتغال بوده و سالها دستیار سرآلکس فرگسون در منچستر یونایتد بوده، آقای عزیز محمدی گفته که ایشان نمیداند. کارلوس کیروش هم عصبانی شده و رسماً انتقاد کرده است و همچنین از عدم اتحاد کامل ورزش و فوتبال ایران برای صعود تیم ملی به جام جهانی یاد کرده است. فکر میکنید منظور ایشان چیست؟
صحبتی که آقای عزیزمحمدی راجع به ندانستن کارلوس کیروش کرده، یعنی اینکه مثلاً وقتی اعتراض کلی کردند که این دو برنامه ی فوتبال باشگاههای آسیا و تیم ملی در راه جام جهانی، کمترین حد است، آنها آمدند مسابقات باشگاهها را چهار روز عقب بردند. تصور سردار محمدی هم از همین چهار روز عقب انداختن این بوده که به این ترتیب، برنامه درست شده و آقای کیروش که دارد شکایت میکند که این برنامه به نفع فوتبال نیست، خبر ندارد که برنامه عوض شده است. اما کیروش گفته که من کاملاً خبر دارم، تازه الان بدتر هم شده است. چون آن موقع حداقل بازیکن ها با آمادگی مسابقه ی قبلی میآمدند، ولی این برنامه یک مرحله ی اُفت ایجاد میکند و من باید آنها را دوباره به مسابقات برسانم. به هرحال بهانه ای است که با نادانی خودشان، دست مربی داده اند.
در ارتباط با عدم هماهنگی و اتحاد، باید بگویم که متأسفانه اینجا کاملاً حق با آقای کیروش است. در فوتبال ایران هستند کسانی که اصلاً سرمربی و مربیاند و فقط و فقط دعا میکنند که کیروش و تیم ملی ما موفق نشوند. متأسفانه این مریضی خیلی بدی است که دامنگیر فوتبال ما، حتی میتوانم بگویم ورزش ماست. اما در اینجا که تاکید روی فوتبال است، هیچ دوست ندارند که تیم به رهبری کیروش بتواند به جام جهانی برود. کمااینکه هیچ میل نداشتند تیم به رهبری آقای قطبی به جام جهانی برود یا توسط آقای علی دایی این اتفاق بیافتد.
نوعی کارشکنی ها و اختلاف سلیقه هایی هست که حتی در سطح بالای مدیریت فدراسیون فوتبال عمل میکند و یکی از عوامل دست و پا گیر برای هر موفقیت بین المللی است. به دلیل اینکه وقتی با هم اختلاف سلیقه پیدا میکنند، رأی ای که داده میشود، هیچوقت پشتیبان آن رأی نیستند. بلکه میخواهند حرف خودشان به کرسی بنشیند، حتی به قیمت شکست تیم ملی ایران، به قیمت شکست باشگاههای ایران و در قبال آن بتوانند بگویند: ما درست میگوییم! و آدمی که مثلاً اشتباه فکر کرده و باعث شکست شده، سقوط کند و جای او را بگیرند. این مسئله ای است که ما متأسفانه الان شاهدش هستیم و هیج نوع یکدستی برای رفتن به جام جهانی نمیبینیم، مگر به صورت شعاری و یا مگر اینکه مردم ایران واقعاً از ته دل بخواهند.
اما آقای شیبانی، یکی از انتقادهایی که آقای کارلوس کیروش کرده، این است که بازیکنان تیم ملی فقط میتوانند قبل از مسابقه های نخست مرحله ی انتخابی جام جهانی که همانطور که خودتان اشاره کردید، مسابقات بسیار مهمی است، تنها هشت روز در اردو باشند. در حالیکه آقای کیروش خواسته بود این بازیکن ها حداقل سه هفته در اردوی آمادگی بسر ببرند. از سوی دیگر هم مسئله ی مسابقات آماده سازی و بازیه ای دوستانه ی تیم ملی است که معضل تحریمها باعث شده ایران دو مسابقه ی اخیرش را با تیم هایی مثل موزامبیک و موریتانی برگزار کند. آیا با تمام این مسائل و مشکلات، فکر میکنید کارلوس کیروش با همه ی دانش، علم و توانایی های فوتبالی اش میتواند تیم ملی را به جام جهانی ببرد؟
البته تصور من این است که کیروش و هر مربی دیگری، امیدش و عامل دلگرم کننده اش، فقط میتوانند بازیکنان باشند. ما از نظر بضاعت انسانی و نیروی بازیکن و کسانی که در زمین میروند، کمبودی نداریم. استعداد را داریم. منکر این قضیه نمیتوانیم بشویم. آنچه بعدش بازدارنده میشود، نیروهای اداره کننده ی این بازیکنها هستند. ما این قضیه را همین امروز به وضوح در مورد تیم های پرسپولیس و استقلال میبینیم. یک روز میبینیم این تیم ها میتوانند ببرند، در همین یکی دو ماه اخیر پرسپولیس یک حریف عربی را شش بر یک میزند، اما بعد در همین ورزشگاه و در برابر یک تیم عربی دیگر، بازی را طوری یک- هیچ میبازد که بایستی شش بر صفر میباخته. یا تیم استقلال همین هفته ی گذشته یک بازی را سه- هیچ میبرد و قبلش در یک بازی با یک تیم اماراتی، اولین تیمی میشود که به یک تیم اماراتی در خاک ایران باخته است. در خاک ایران، در ورزشگاه آزادی و در جلوی سیل تماشاگران خودش میبازد.
این مسئله سرچشمه میگیرد از مصاحبه های دلسرد کنندهای که برگزار میشود. مقامات خود باشگاهها می آیند آشوب میکنند. اولاً خیلی مصاحبه میکنند. یعنی در هیچ جای دنیا اینطور نیست که از مدیرعامل، قائم مقام، مدیر فنی و… مصاحبه کنند تا برسد به بازیکن که دیگر در دنیا رسم است. ما میبینیم آنقدر که از مدیرعامل یک باشگاه و یا قائم مقامش صحبت میشود، از بازیکن نمیشود. همه چیز شده حاشیه ی قضیه.
این قضیه ی حاشیه ای مانع راه فوتبالی میشود که ما باید قبول کنیم، با همه ی ضربه هایی که خورده، حداقل در اندازه ای نیست که بگوییم جزو چهارتیم اول آسیا نمیتواند باشد که برود به جام جهانی. ما در دوره ی گذشته، جزو شش تیم اول هم نبودیم که بتوانیم به بازیهای حذفی برسیم. خُب این از چه چیزی سرچشمه میگیرد؟! چرا باید این ترمزها باشد که جلوی یک تیم را که نیرو را دارد، بگیرد و تیم متوقف بشود؟!
بعد حتی دست اندازی هایی هست که شعار علیه بازیکنی داده بشود که تا دیروز به نفع اش شعار داده میشده. عواملی وجود دارد که حتی روی شعار تماشاگرها روی سکوها تأثیر میگذارد. شعار تماشاگر روی سکوها، تا آنجایی که قبل از انقلاب یادمان میآید، همیشه چیزی بود که از خود همان مردم سرچشمه میگرفت و در تأیید بازیکن بود. ولی امروز بدترین الفاظ، بدترین توهینها و بدترین تهمت ها به بازیکن در داخل زمین میشود. وقتی آن بازیکن توی زمین داغان میشود، نمیتوانیم امید داشته باشیم که چون بازیکن خوب داریم، میتوانیم در راه جام جهانی تیمهای کره ی جنوبی٬ ازبکستان، قطر و لبنان را پشت سر بگذاریم و خیلی راحت برویم به جام جهانی.
ما همان تیمی هستیم که زمانی که بین دو قاره، یک تیم میرفت، یک تیم از بین ۱۶ تیم دنیا بود، ولی امروز در بین ۳۲ تیم برتر دنیا که به جام جهانی میروند، ما جزو پنج تای آن نیستیم که بتوانیم به مسابقه ی حذفی برویم. اینها مسئله ای است که واقعاً مردم ایران را نگران میکند. همیشه یک حالت اُفت و خیز و تنشهایی که دائم در فوتبال به وجود میآید؛ چه از طرف عواملی که میخواهند تیم را در دست بگیرند، چه از طرف عواملی که تیم را دارند و بیخودی خودشان آشوب و تنش به پا میکنند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید