به دنبال جدایی مصطفی دنیزلی، سرمربی سابق پرسپولیس، از این تیم، در روزهای اخیر، انتخاب سرمربی جدید سرخپوشان به بحث اول ورزش ایران تبدیل شده است؛ و اما ماجرای انتخاب سرمربی پرسپولیس چنان پرحاشیه شده که میتوان آن را با سریالهای داستانی و جنایی تلویزیونی مقایسه کرد. شایعات فراوان، اعلام نام مربیان خارجی و داخلی پیاپی، همه و همه حاکی از جنگ قدرت و عدم انسجام هیأت مدیرهی سرخپوشان است.
اما در حالیکه اظهارات تمامی منابع آگاه داخل باشگاه، حاکی از انتخاب نهایی گابریل کالدرون آرژانتینی بود، در آخرین ساعات روز یکشنبه یازدهم تیرماه (اول جولای) ناگهان اعلام شد که سرانجام خوزه مانوئل پرتغالی سکان هدایت سرخپوشان را به دست خواهد گرفت.اما واقعاً در پرسپولیس چه میگذرد؟
توضیحات بیشتر از مرتضی شمس، روزنامهنگار ورزشی در تهران:
حتماً شما هم شنیده اید که میگویند یک روز آقایی دگمه ای پیدا کرده بود، رفته بود خیاطی و سفارش کت و شلوار برای آن دگمه میداد. به جرأت میتوانم بگویم این ماحصل وقایعی است که در پرسپولیس طی هفتههای گذشته رخ داده است.
از روزی که آقای رویانیان، در واقع پلیس سابق کشورمان، مدیریت تیم پرسپولیس را به عهده گرفت، این تیم دچار حاشیههای زیادی شد. ولی بزرگترین حاشیهای که من فکر میکنم به لطمات جبران ناپذیری به پیکرهی پرسپولیس زد، جدایی مصطفی دنیزلی، مربی خوشنام ترک بود که سابقهی خوبی هم در کشور ما داشت و بسیار بسیار هم محبوب بود.
مصطفی دنیزلی در شرایطی جدا شد و پرسپولیس بدون سرمربی ماند که آقای رویانیان با یک جیب پرپول و با استفاده از رانتهای دولتی، مثل گرفتن مجوز واردات ماشینهای خارجی، سوخت و امثالهم (که معمولاً مدیرهای دولتی ما از این رانتها زیاد استفاده میکنند)، وارد بازار مکارهی نقل و انتقالات شد و به دنبال همین روش بود که خیلی از ستارههای بزرگ فوتبال کشور را صید کرد. بازیکنان نامدار بزرگی که هرکدامشان به نوعی میتوانند در یک تیم تأثیر بهسزایی داشته باشند و میتوان گفت که از پرسپولیس تیمی را ساخت که شمای کاملی از تیم ملی فوتبال کشورمان داشت.
اما این اتفاقات در شرایطی بود که همان حکایت دگمه را تداعی میکرد. یعنی بر خلاف تمام عرف فوتبال که ابتدا سرمربی تیم انتخاب میشود و مربی به دلیل تاکتیکها و نیازهای خودش به دنبال جذب بازیکنان مورد نظرش میگردد، اینجا ما ابتدا بازیکنان را تهیه کردیم و حالا دنبال مربیای میگردیم که با این معجون بتواند کنار بیاید. طبیعی هم بود که اسامی بزرگی را قطار کردند، مثل همیشه و به تأسی از کل فوتبال ما. یک روز صحبت از برونو متسو شد، بعد صحبت از کالدرون به میان آمد و حالا ظاهراً خوزه مانوئل قطعی شده است.
اما در این جریان اتفاق خیلی جالبی رخ داده و آن اینکه همزمان با اوج گرفتن تب انتخاب سرمربی، علی دایی که عضو هیأت مدیره و سرمربی تیم راهآهن بود و جزو محبوبترین چهرههای تاریخ پرسپولیس محسوب میشود، به ناگاه از سرمربیگری راهآهن استعفا داد و این شبهه به وجود آمد که شاید ایشان آلترناتیو مصطفی دنیزلی محسوب بشود و علیرغم اینکه امروز آقای پروین به صراحت اعلام کردند که ظرف ۲۴ ساعت آینده قرارداد خوزه مانوئل منعقد میشود، میخواهم این هشدار را بدهم که اگر نام علی دایی از قوطی کمیته فتی پرسپولیس درآمد، متعجب نشوید.
آقای شمس، در همین زمینه، گویا هرکس در هیأت مدیرهی پرسپولیس ساز خود را میزند. علی پروین یک گزینه دارد، آقای رویانیان گفته که گزینهی اصلیاش برونو متسو بوده، حتی خوردبین، پیسکسوت صاحبنام باشگاه پرسپولیس هم به میدان بازگشته و او هم گزینهای برای خود داشته است. واقعاً پشت پردهی مسائل هیأت مدیرهی پرسپولیس چه خبر است؟
اجازه بدهید این را مقداری به کل فوتبال کشورمان تسری بدهیم. بحث هیأت مدیره یا کمیتهی فنی پرسپولیس نیست، اگر خاطرتان باشد، در کمیتهی فنی فدراسیون فوتبالمان هم به همین شکل بود. یعنی یک روز کمیتهی فنی فدراسیون فوتبال نشست و افشین قطبی را به عنوان سرمربی تیم ملی کشورمان انتخاب کرد و جالب اینجا بود که فردای همان روز پرسپولیس در شیراز بازی داشت و افشین قطبی رفت و از تماشاگران پرسپولیسی حتی خداحافظی کرد که از صبح فردایش سکان رهبری تیم ملی را به دست بگیرد، اما به ناگهان اعلام شد که علی دایی شده سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان. حالا کمیتهی فنی پرسپولیس هم همینطور است.
اولاً به نظر من این کمیته فنی نیست، چرا که جمع اضداد است. چرا که وقتی اسامی چهرهایی را که در این کمیته حضور دارند، کنار هم میچینید، حتی نسبت به اینکه خود اسامی با هم دعوایشان نشود، تردید دارید، چه برسد که اینها بخواهند سر یک میز بنشینند، تبادل نظر کنند و با تشریک مساعی به نقطهی خاصی برسند.
بله، من هم گفتهی شما را تایید میکنم که کمیتهی فنی باشگاه پرسپولیس و یا اعضای هیأت مدیرهشان، تماماً تحتالشعاع نظر علی پروین است و خود علی پروین هم آدمی است که با تمام اعتبارش، الان تمام قد جلوی سردار تازهی فوتبال، آقای رویانیان، خبردار ایستاده است. یعنی من فکر میکنم یک سیستم عمودی و فرمایشی بر پرسپولیس حاکم است تا کمیتهی فنی. با توجه به این سیاست، شما حتی نباید انتظار داشته باشید که انتخاب کارشناسانهای صورت بگیرد.
آقای شمس، در ارتباط با علی دایی، آقای رویانیان سه روز پیش در اردوی تیم پرسپولیس در برابر بازیکنان این تیم اعلام کرده بود که بدون تردید فقط مربی خارجی به پرسپولیس خواهد آمد و به خبرنگاران هم با طنز گفته بود: «مگر اینکه من مرده باشم که یک مربی ایرانی به پرسپولیس بیاید». دلیل اظهارات ایشان چیست و چه شد که ناگاه اسامی علی دایی و یا محمد مایلیکهن وارد قضیه شد؟
نقطهی تردید من همین تایید آقای رویانیان است. ما مخصوصاً در ارتباط با آقای رویانیان عادت کردهایم که وقتی ایشان مؤکداً روی چیزی انگشت میگذارند و به ضرس قاطع اعلام میکنند اینطور خواهد شد، منتظریم که اینطور نشود. چراکه ایشان زمانی که مسئولیت سوخت خودروهای کشور را بر اساس سهمیهبندی بر عهده گرفتند، به کرات اعلام کردند که مثلاً سهمیهی اتومبیلها در این ماه کم نمیشود، اما دیدیم که این سهمیه کم شد. یا اینکه گفتند قیمتها افزایش پیدا نمیکند، افزایش پیدا کرد
این است که حالا که ایشان اصرار کردهاند که مربی پرسپولیس قطعاً ایرانی نخواهد بود، حالتی است که من را دارد مجاب میکند که بیشتر منتظر شنیدن نام علی دایی باشم تا خوزه مانوئل ایتالیایی.
اما آقای شمس، چطور یک مربی میتواند بیاید با بازیکنهایی که در واقع آقای رویانیان انتخاب و جذب کرده است و یا حتی برخیشان را آقای مصطفی دنیزلی سرمربی سابق جذب کرده بود، و بدون بازیکنهایی که منتخب خودش باشند، موفق بشود یا تیم پرسپولیس را به قهرمانی برساند؟
اصلاً جای تعجبی ندارد! برگرفته از کل فوتبال ماست. در فوتبال ما همیشه همین اتفاقات میافتد. در خصوص تیم ملیمان هم همینطور بوده است. هربار که مربیای برای تیم ملی انتخاب کردهایم، فدراسیونمان یک لیست ۳۰ نفره را به دستش داده و گفته از این ۳۰ نفر دعوت کنید و محدودش کرده که انتخاب بازیکنان تیم ملی، منوط به حضورشان در این لیست ۳۰ نفره است. یعنی اینها به دلیل مشکلاتی که به لحاظ سیاسی با چند کشور دارند، چون ناچارند برای ویزای بازیکنان اقدام کنند، ابتدا یک لیست ۳۰ نفره انتخاب میکنند که کارهای مقدماتی ویزا و پاسپورتهایشان را انجام بدهند، بعد مربی را انتخاب میکنند و آن لیست را به دست او میدهند.
این کاری است که متأسفانه در فوتبال ما باب شده است، اما چیزی که من نمیفهمم و واقعاً برای من ابهام دارد، این است که چطور مربیهایی به خوشنامی خوزه مانوئل، یا کالدرون یا برونو متسو چنین مسئلهای را پذیرفتهاند. آیا واقعاً قیمتهایی که به این مربیان پرداخت میشود، اغواکننده است که حاضرند قید اعتبارشان را بزنند، یا به این نتیجه رسیدهاند که کلیت فوتبال ما همین است و مثلاً اختلافهای بین بازیکنان ما به رقمی زیر ۱۰درصد میرسد و این اختلافها همیشه یک رقمی بوده است؟! وگرنه در شرایط عادی بعید است که یک مربی خوشنام بیاید و سابقه و اعتبار خود را فدای یک پول عادی بکند و حق انتخاب را از خودش سلب کند، فقط به صرف اینکه عقد قرارداد کند. یا قطعاً آن مربی، مربی بزرگی نیست و یا پولهایی که ما میدهیم، بر خلاف ادعایمان مثل رعایت سقف قرارداد برای بازیکنها، پولهای بسیار اغواکنندهای میدهیم، اما کمتر اعلام میکنیم.
آقای شمس، در همین زمینه، دلیل فسخ قرارداد آقای دنیزلی، به نظر شما، چه بود؟ آیا آنطور که شایعاتی هست مبنی بر اینکه مبلغ قراردا آقای دنیزلی طوری بود که پولهای پشت پردهای که معمولاً مبادله میشود، به برخی از اعضای هیأت مدیره نرسد؟ آقای رویانیان بسیار صحبت میکردند از اینکه اتومبیلهای خارجی گرانقیمت وارد میشود تا بازیکنهای استقلال بتوانند از آن استفاده کنند و با استقلال قرارداد ببندند. ولی میبینیم که در پرسپولیس هم دقیقاً همین مسائل وجود دارد.
در اینکه در پرسپولیس این قضیه وجود دارد، اصلاً تردید نکنید. یکی از ارکانهای صدور مجوز ورود ماشینهای خارجی به کشور، ادارهای است تحت عنوان «تبصرهی ۱۳» یا «اتاق ماشین». این اداره یکی از ارکان اصلیای است که باید این اجازه را صادر کند و جالب است که رییس این اداره، شخص آقای رویانیان است. یعنی ایشان در واقع از این جیب به آن جیب میکنند.
به طور مثال، وقتی فرهاد مجیدی، ستارهی آبیها که به دلیل اختلاف نظر با امیر قلعهنویی به مس کرمان رفته بود، با قرارداد دو میلیارد و هفتصد میلیون تومان بازیکن پرسپولیس میشود، مسلماً بازیکنهایی که به پرسپولیس آمدهاند، آن هم بازیکنهای ملیپوش و طراز اول کشور، توقعات بیشتری دارند و این اساساً با پولهایی که وزارت ورزش به صورت مساوی بین باشگاهها تقسیم میکند و اسمش را میتوان بودجهی دولتی گذاشت، هیچ سنخیتی ندارد. مسلماً پولهای کاذبی میآید و مسلماً آقای دنیزلی با تمام اعتبارش، اساساً نباید تن به قرادادی میداد که اینها رقمش را اعلام کرده بودند.
به همین دلیل است که من میگویم وقتی یک مربی خارجی مثل کالدرون یا خوزه مانوئل اعتبار چندین سالهشان را زیرپا میگذارند و کار را با یک تیم بسته، تیمی که از قبل تعیین شده، شروع میکنند، مسلماً از این دو حالت خارج نیست. این مربیها قطعاً پیشنهادهای اغواکنندهای گرفتهاند. این هم جزو پولهای بیحساب و کتابی است که دارد به فوتبال ما تزریق میشود. متأسفانه هر مربی دولتیای که میآید، خیلی راحت دستش توی جیب دولت است و به نوعی پول مردم را خرج موفقیت دورهی مدیریت خودش میکند، یعنی دورهی مدیریت خودشان را با این پولها تضمین میکنند و برایش کسب اعتبار میکنند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید