آیا موفقیت ایران در المپیک لندن شعلهای است پایدار یا شهابی است گذرا و بدون فردا؟
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۰:۵۹
در المپیک لندن، تا به حال کاروان ورزشی ایران موفق شده است به بهترین نتایج ورزش ایران در تاریخ المپیادها دست یابد. گرچه گذشته از مدال نقرهی احسان حدادی در پرتاب دیسک، موفقیت ورزش ایران مدیون دو رشتهی کشتی فرنگی و وزنهبرداری است. حال، آیا موفقیت ایران در المپیک لندن جرقهای است برای اشتعال شعلهای پایدار در ورزش ایران و یا این نتایج شهابی است گذرا و بدون فردا؟
توضیحات بیشتر از رامتین جباری، روزنامهنگار ورزشی ساکن سوئد:
۱۸ مرداد ۱۳۹۱ هم مثل هشت آذر ۱۳۷۶ یا سوم خرداد ۱۳۶۱، در حافظهی تاریخی شادی جمعی همهی ایرانیهای سراسر دنیا هک شد. روزی که ورزش ایران در المپیک با دو طلای بهداد سلیمی در وزنهبرداری و قاسم رضایی در کشتی فرنگی و نقرهی سجاد انوشیروانی صاحب مدال شد و همینطور مدال نقرهی با عیار طلای احسان حدادی که برای نخستین بار ایران را در تاریخ المپیک در رشتهی دوومیدانی صاحب مدال کرد، تجربهی بینظیری بود از لمس موفقیت و غرور در مقیاس المپیک.
چهار مدال طلایی که ایران هفتهی گذشته در سه شب پیاپی گرفت، جایگاه ایران را برای اولین بار در جدول مدالهای المپیک تا ردهی یازدهم بالا آورد و این اندازه از موفقیت غیرقابل پیشبینی بود. البته این به دست نمیآمد، مگر با اقتدار بلامنازعهای که فرنگیکارهای ما با هدایت محمد بنا داشتند و نتیجهای که وزنهبردارهای ما گرفتند که هردو سکوی طلا و نقرهی قویترین مردان المپیک را به نام ایران زدند و این شاید به نوعی سقف آرزوهای ورزشی ایران بود که در لندن رقم خورد.
پیش از شروع رقابتها هم پیشبینی میشد که ما در رشتههای مدالآورمان، مثل کشتی و وزنهبرداری صاحب مدال بشویم، اما تجربه به ما میگفت که همیشه کاروان ورزش ایران در رقابتهای المپیک، ذهنیت آماده را برای این مسابقات از دست میدهد و به نوعی این تیمها از درون فرومیریزند و آمادگی روحی مناسب را برای رویارویی با حریفانشان ندارند و این شاید برای نخستینبار بود که ورزشکارهای ما با شرایطی کاملاً حرفهای و مناسب به تمام آن پتانسیلی که پیشبینی میشد، توانستند دست پیدا کنند.
با احتساب این دورهی بازیها، وقتی به دورههای قبلی نگاه میکنیم، میبینیم که المپیک ۲۰۰۰ سیدنی، از حیث مرغوبیت مدال، با سه طلا و المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی با هفت مدال که سه نقره، چهار برنز و بدون طلا بوده، نقاط عطف ورزش ایران به حساب میآمدند که هردوی اینها در المپیک لندن با چهار طلا، چهار نقره و یک برنز، تا پیش از آغاز رقابتهای کشتی آزاد شکسته شده و مسلماً از آنجایی که تیم کشتی آزاد همیشهی تاریخ ورزش ایران در صف اول امید مدال بوده، این امید هست که تعداد مدالهای کاروان ایران، برای اولین بار دو رقمی بشود.
اینکه نتیجهی لندن ۲۰۱۲ فراتر از انتظار بوده، شکی نیست، اما پیامد آنچه خواهد بود، شکبرانگیز است؛ با توجه به سابقهای که از خودمان و از مدیران ورزشی و از شیوهی برخوردمان برای خوابیدن در باد موفقیتها سراغ داریم. آیا لندن ۲۰۱۲ سقف ورزش ایران بود؟ یعنی تاریخ برای ورزش ایران از این حیث به پایان رسیده؟ یا اینکه کسب چنین نتیجهی درخشانی اعتماد مسئولان و تصمیمسازان ورزش ایران را تماماً جلب خواهد کرد که با سرمایهگذاری روی ورزش قهرمانی، با اعتماد به ورزشکارها، اختلاف سلیقهها را کنار بگذارند، منافع شخصی و گروهی خودشان را فراموش کنند، موفقیت ورزش را اصل قرار بدهند و محور اتفاق و اتحاد، چیزی جز نتیجهگیری نباشد؟ اگر پیامدها اینها باشند، لندن ۲۰۱۲ نقطهی عطف و شروع موفقیتهای ایران خواهد بود. اما اگر روال سابق پیش برود، جز یک جرقه و یک خاطرهی هرچند شیرین ماندگار -ولی با تاریخ انقضا- چیز دیگری نخواهد بود.
آقای جباری، ما در رشتههای پایهای، در المپیک لندن نتایج بسیار بدی به دست آوردیم و در واقع، نتایج درخشان کاروان ورزشی ایران، به جز مدال حدادی در پرتاب دیسک، در رشتههای وزنهبرداری و کشتی فرنگی به دست آمد. چرا این دو رشته توانستند اینقدر موفق بشوند؟
پرمدالترین رشتهها در المپیک شنا و دوومیدانی هستند که ما عملاً در این رشتهها حضور نداریم، اگر احسان حدادی را استثنا بدانیم که در تاریخ ورزش ایران استثنا هم هست. ما میبینیم که کشور امریکا بیشتر از ۳۰ مدالش را در رشتهی شنا و بسیاری مدالهای دیگر را در رشتههای دوومیدانی و یا ژیمناستیک به دست آورده است. اما با وجود استعدادهای درخشانی که مسلماً در ایران هستند، هنوز همیت برای یک سرمایهگذاری بلندمدت روی ورزشهای پایه در ایران وجود ندارد. آنچه در ورزش پایه اصل محسوب میشود، زمان است. شما حتی اگر از همین امروز هم برای المپیک چهار سال آینده سرمایهگذاری کنید، نمیتوانید در رشتههای مادر به نتیجه برسید. برای رسیدن به موفقیت در این رشتهها، یک برنامهی دودههای لازم است و به این دلیل در ایران اتفاق نمیافتد که عمر مدیریتهای ورزشی به شدت کوتاه است.
مدیران ورزشی ایران فقط آیندهی نزدیک را مد نظر قرار میدهند و برایشان مهم فقط این است که در دورهی مدیریتهای کوتاهشان که شاید حداکثر به چهار سال برسد، صاحب نتیجه بشوند و در کارنامهشان مدالهای رنگی داشته باشند و هیچ کس به زیرساختها اهمیت نمیدهد و سرمایهگذاری برای ورزشهای پایه را برگ درخشانی برای کارنامهاش به حساب نمیآورد که ما بتوانیم با چنین برنامهریزیای نگاهی به آینده داشته باشیم تا نقش اصلیمان را در رشتههای مادر، روزی در المپیک بتوانیم ایفا کنیم.
آقای جباری، بیاییم دو رشتهی ورزشی را در المپیک لندن با هم مقایسه کنیم: یکی کشتی فرنگی و نتایج درخشان، تاریخی و غیرمنتظرهی این رشته و از سوی دیگر، رشتهی تکواندو؛ رشتهای که توقع از آن بسیار بالا بود و انتظار مدال از آن میرفت. هر دو مربیان سابق این رشتهها، زمانی داشتند از فدراسیونهای ورزشی خودشان جدا میشدند -رضا مهمان دوست در تکواندو و محمد بنا در کشتی فرنگی- اما محمد بنا ماند و چنین نتایجی را به دست آورد و رضا مهماندوست رفت و ما الان نتایج بسیار بدی را در المپیک لندن به دست آوردهایم. خصوصاً به طور مثال، یکی از بختهای اصلی مدال طلا، آقای یوسف کرمی بود که در برابر حریف اسپانیایی خود، با نتیجهی بسیار بسیار بدی شکست خورد. نظر شما در این زمینه چیست؟
همهی افتخار ما در کشتی فرنگی، به دو مدال طلای فیروز علیزاده و رنگرز در سالهای گذشته برمیگشت. اما با نگاه درست حاکم بر این ورزش و نقش اصلیای که محمد بنا به عنوان یک مربی تمام حرفهای برای کشتی فرنگی ایفا کرد، نتیجهی درخشان و کاملاً دور از انتظاری را در این رشته شاهد بودیم. قهرمانی المپیک، حتی برای کشتی آزاد هم یک آروز است و ما به این افسانه در کشتی فرنگی دست پیدا کردیم. در هر سه وزنی که ایران صاحب مدال طلا شد، در المپیک گذشته، این مدالها بر گردن روسها بود و ما هر سه مدال را از گردن روسها گرفتیم.
در ورزش تکواندو که از حیث گرفتن مدال و امید به مدال، تا پیش از موفقیتهای دنبالهدار محمد بنا و کشتی فرنگی، بعد از کشتی آزاد، امید کسب مدال در ورزش ایران بود، در دو روز گذشته نشان دادیم که حرفی برای گفتن نداشتیم و اینجاست که ما اتفاقهای پاییز سال گذشته را باید مرور کنیم. جایی که هم محمد بنا با فدراسیون کشتی و هم رضا مهماندوست با فدراسیون تکواندو به مشکل خوردند و به تبع آن با کمیتهی ملی المپیک و سازمان ورزش.
منتها دعواهای شخصی در فدراسیون تکواندو، رضا مهماندوست را از این فدراسیون کنار زد. مهماندوستی که چیزی جز حقوق مالی خودش را بابت وقتی که تماماً در اختیار اردوی تیم ملی بود، نمیخواست. مسئولین وقت با نگاه کورکورانه به دور شدن او و اینکه نیروی جایگزینش هست و با اضافه کردن هادی ساعدی به عنوان گرفتن پست و مقامی در این فدراسیون، تبعات را در همان مقطع کنترل کردند، اما ما نتیجهاش را در المپیک لندن دیدیم. نقرهای که در این رشته به دست آوردیم، به نظر من، روی جسارت ورزشکار بود و اینکه او یک تکواندکار جوان بود که شاید حریفها آن آنالیز و برنامهریزی دقیق را روی او نداشتند. اما یوسف کرمی که از شانسهای اصلی کسب مدال و حتی طلا بود، در اولین مسابقهاش به راحتی حذف شد.
مسئولین ورزش ما فقط شریک شادیها و موفقیتها نباشد و اتفاقاً در چنین مواقعی است که تصمیمهای آنها خودش را نشان داده است. اگر در کشتی فرنگی محمد بنایی نبود، شاید امروز سرنوشت ما در المپیک، چیزی نبود که باعث این همه افتخار در لندن ۲۰۱۲ شده است. ما در لیست مدالهایمان، سه طلای فرنگیکارها و چهار مدال وزنهبردارهایمان را داریم. یعنی مدالها از دو فدراسیونی هستند که تماماً حرفهای کار کردهاند و صاحب دو مربی ارزشمند با کلاس جهانی بودهاند. چرا این دید و چنین برنامهای در باقی فدراسیونها و باقی جاهای ورزش ما وجود ندارد. این سئوال اصلی و توقع کاملاً به حق مردم ایران از مسئؤلان ورزش کشور است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید