یک هفته پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در برابر کرهی جنوبی در رقابتهای انتخابی برای راهیابی به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، کماکان بحث نتایج تیم ملی و موفقیت فوتبال ایران، یکی از مهمترین مباحث محافل سیاسی است. از یک سو، محمد عباسی وزیر ورزش و جوانان، با کارلوس کیروش سرمربی پرتغالی تیم ملی، جلسهای محرمانه برگزار کرده و تاکید کرده که توقع جامعه فراتر از وضع فعلی فوتبال است، ولی در سخنانی دیگر خاطرنشان ساخته که کارنامهی ورزش ایران در گرو موفقیت فوتبال نیست.
حال، آیا پیروزی در برابر کرهی جنوبی تغییری است در فوتبال ایران و میتواند جرقهای باشد برای آیندهای بهتر؟ و یا اینکه این پیروزی تنها پوششی است سطحی بر زخمهای عمیق ورزش و فوتبال ایران؟
توضیحات بیشتر از مرتضی شمس، روزنامهنگار و کارشناس ورزش در ایران:
آنچه که برای فوتبال ما رخ داده، جز یک اقبال بلند و خوششانسی، تا اینجای کار چیز خاصی نبوده است. اگر به لحاظ امتیازی نگاه کنیم، الان تیم ما با هفت امتیاز، همپای کرهی جنوبی در صدر گروه خودش قرار دارد، اما هفت امتیاز کرهایها کجا و هفت امتیازی که ما به دست آوردهایم، کجا؟! چون اگر به خاطر داشته باشید، ما در ازبکستان هم در شرایطی موفق شدیم بر این تیم غلبه کنیم که ۹۰ دقیقه تحت فشار بودیم و با اقبال بسیار بسیار زیادی موفق شدیم این تیم را در واپسین لحظات، بر اساس یک اتفاق شکست بدهیم. من فکر میکنم این اتفاق به شکل دیگری چند روز پیش در تهران و در ورزشگاه آزادی رخ داد. آنجایی که ما در نیمهی نخست حداقل مستحق دریافت دو سه گل از کرهایها بودیم و وقتی هم که تیممان ۱۰ نفره شد، به نظر میرسید که شانس برای کرهایها افزایش پیدا کرده، باز بر اساس یک اتفاق و یک توپ سرگردان که گیر کاپیتان تیممان افتاد، ما موفق شدیم کره را شکست بدهیم.
به نظر من، شاید این نتایج عامهپسند باشد، شاید مردم را خوشحال کرده باشد و شاید دلهرهی رسیدن به جام جهانی را در آنها کاهش داده باشد، اما این واقعیت فوتبال ما نیست. چرا که من معتقدم بُرد مقابل کرهی جنوبی بیشتر از آنچه که لذتبخش باشد، برای ما سم بود. چون خیلی از عیوب فنی تیم ملی و عدم تاکتیکپذیری این تیم، یا هدایت صحیح کارلوس کیروش، تماماً زیر سایهی این بُرد گم شد و این میتواند در درازمدت ضربات بسیار جبرانناپذیری به ما بزند.
اما آقای شمس، محمد عباسی وزیر ورزش ایران، امروز بعد از جلسهای در ارتباط با فوتبال اعلام کرده که «توقع جامعه فراتر از وضع فعلی فوتبال است» و خصوصاً تاکید کرده که کارنامهی ورزش کشور، به هیچ وجه در گرو موفقیت فوتبال نیست. نظر شما در ارتباط با اظهارات وزیر ورزش چیست؟
صحبتهای ایشان را میشود پنجاه، پنجاه، درست تلقی کرد. آن ۵۰درصدی که ایشان میفرمایند توقع جامعه فراتر از این نتایج فوتبال است، کاملاً طبیعی است. واقعاً مردم ما انتظار دارند، تیم ما شرایط بهتری داشته باشد، بهتر فوتبال بازی کند و فارغ از این نتایجی که با خوششانسی به دست آورده، یک فوتبال تماشاگر پسند را جلو ببرد.
ولی اینکه ایشان میفرمایند پروندهی ورزش در گرو نتایج فوتبال نیست، من صددرصد با ایشان مخالف هستم. چه بسا که ما در طول تاریخ به کرات دیدهایم، تمام مدالهای ورزشی
ما، توفقهای ورزشکاران ما در میادین مختلف، تماماً به دنبال یک شکست یا یک باخت تیم ملی فوتبال، تحتالشعاع قرار میگرفت و حتی ما برای مدال المپیک شادی نکردیم، چرا که فوتبال ما باخته بود. من فکر میکنم ایشان مقداری بیانصافی کردهاند یا بهتر است بگویم که ایشان به رغم یک سال حضورشان در ورزش کشور، هنوز جایگاه ورزش و فوتبال کشور را به خوبی درک نکردهاند که این حرف را میزنند. ما میتوانیم نمونههای تاریخی بسیاری را ذکر کنیم؛ حداقلش این است که وقتی ما در راه راهیابی به جام جهانی فرانسه، توانستیم در ملبورن استرالیا با استرالیا مساوی کنیم، همگان شاهد بودند که در کشور، به صورت خودجوش جشن فراگیری ترتیب داده شد. این است که من با قسمت دوم حرفهای آقای وزیر کاملاً مخالف هستم.
آقای شمس، میشاییل هنکه، سرمربی آلمانیای که در سال ۲۰۱۱ در باشگاه استقلال حضور داشت، در یک گفتوگو اعلام کرده که «فوتبال ایران در حال حاضر برای مسئولان و بازیکنان ایرانی، بیش از هر چیزی فقط موقعیت خوبی است برای پول درآوردن». در این ارتباط، نظرتان چیست؟
من فقط میتوانم به هوش بالای آقای میشاییل هنکه تبریک بگویم. چرا که ایشان پی به مسئلهای بردهاند که برای خیلیها در داخل کشور هنوز روشن نیست. به واقع، ایشان نگاه درستی داشتهاند و دستمایهی این فوتبال دولتی و فوتبالی که تماماً زیر پوشش نهادها و سازمانهای دولتی است، جز یک بستر مناسب برای پولسازی مدیران و بازیکنان، هیچ بازدهی دیگری ندارد و عملاً ما را از حرفهایگری در فوتبال کاملاً دور کرده و منفک کرده است.
به نظر من، آقای هنکه به نکتهی بسیار خوبی اشاره کردهاند و برای خود من جالب توجه است که ایشان علیرغم حضور کوتاهمدتی که در کشور ما داشتند، به این خوبی میتوانند این مسائل را تحلیل کنند. شاید اگر فقط بخشی از اندیشهی ایشان را مسئولین ورزش کشور ما داشتند، ما الان این مشکلات را پیش رو نداشتیم.
آقای شمس در همین زمینه، میشاییل هنکه در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشته که «ورزش ایران سیاسی است و در هدایت و فرمان سیاست قرار گرفته و فوتبال در ایران، بدون پشتیبانی دولت هیچ کاری را انجام نمیدهد» و در جای دیگری هم تاکید کرده که ورزش ایران «فاقد تفکرات و ساختار حرفهای است»...
این نکتهای که ایشان اشاره کردهاند، یک بار دیگر مؤید هوش بالای ایشان و فهم و برداشت صحیحشان از فوتبال و ورزش کشور ماست. متأسفانه این واقعیت تلخی است که باید آن را بپذیریم. چرا که همهی ما میدانیم فوتبال حرفهای باید در بخش خصوصی تبلور پیدا کند و مادامی که تمام تیمها دستشان در جیب دولت باشد، علیالقاعده از مدیران کوتاهمدت تیمها تا خود بازیکنها صرفاً به دنبال درآمدزایی هستند و کسب درآمد مقطعی. چرا که میتواند با هر اتفاقی، حتی با جابهجایی یک مدیر دولتی، آن پایگاه و کلیشه از هم گسسته بشود و از بین برود. به همین دلیل، متأسفانه اصل فوتبال را به پایگاهی برای درآمد و البته کسب شهرت در کنار درآمد تبدیل کردهاند.
آقای شمس، در بخش دیگری هم آقای میشاییل هنکه تاکید کرده که «وضعیت فوتبال ایران گرچه رو به بهبود است، اما مثل گذشته نیست که فوتبال ایران بتواند بازیکنهای برجستهای مانند علی دایی، علی کریمی یا مهدویکیا و نکونام، به لیگهای فوتبال خارج بفرستد». چرا؟
چرای آن را در همین شرایطی که ورزش دولتی میسازد، پیدا کنیم. "از کوزه همان برون ترآود که در اوست!" ما اصلاً نمیتوانیم از یک فوتبال دولتی انتظار پیشرفت داشته باشیم و نمیتوانیم از یک فوتبال انحصاراً تحت پوشش، چشمانتظار پویایی بکشیم. اینها همه به نوعی "خشت زدن بر دریاست". مسلماً تا جایی که بخش خصوصی وارد نشود، تا جایی که مدیران بخش خصوصی وارد این چرخه نشوند و دلنگران سرمایههای خودشان نباشند، طبیعی است که این روند ادامه داشته باشد.
من یک مثال کوچک میزنم؛ همین باشگاه استقلال، امسال در فصل نقل و انتقالات، در شرایطی که از رقیب دیرینهاش پرسپولیس عقب افتاده بود، برای اینکه جنگ روانی را به راه بیاندازد، برای جواد نکونام -که البته دوران بازنشستگیاش نزدیک شده و فکر میکنم حتی مقداری هم پیش از موعد دارد این اتفاق برای او میافتد- برای بازیکنی که دیگر جایی در ترکیب اصلی تیم نداشت، مبلغ پنج میلیارد تومان پول میدهد. پنج میلیارد تومان برای یک بازیکن تمام شده، مؤید آن است که این باشگاه و مدیریت آن، اساساً دلنگران آیندهی باشگاهش نیست، بلکه فکر امروزش را میکند و به دلیل نتیجهمحوریای که امروز حاکم بر فوتبال کشور ماست، نگران سهمیهی خودش است. وگرنه با پنج میلیارد تومان، میتوانست باشگاه استقلال را راه بیاندازد و حداقل پنجهزار بچه در آن آموزش ببینند. مدیریت باشگاه پنج میلیارد تومان به یک بازیکن تمام شده میدهد، به این امید که شاید این بازیکن بتواند برایش گرهگشا باشد.
آنچه که آقای هنکه اشاره میکند، واقعاً درست است. ما مدتهاست که بازیکن نساختهایم. وقتی امروز آقای مهدی مهدویکیا با ۳۵ سال سن، هنوز از بهترین بازیکنان پرسپولیس است، وقتی ما هنوز چشمانتظار هنرنمایی علی کریمی هستیم و هنوز در حسرت علی دایی کاسهی چهکنم دستمان میگیریم، تمامی اینها مایهی لطماتی است که از فوتبال دولتی داریم میخوریم.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید