جمعۀ گذشته ۲۸ امرداد ۱۴۰۱ برابر با ۱۹ اوت ۲۰۲۲ شصت و نهمین سالگرد رویداد تاریخی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. امسال نیز در سالگرد آن رویداد، بحثهای دامنه داری در رسانههای فارسی زبان داخل و خارج کشور درگرفت و این پرسش که آیا برافتادن دولت محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نتیجۀ کودتا بود یا قیام ملی، بازهم گروههایی از ایرانیان را رو در روی هم قرار داد.
این دعوا در میان ایرانیان دعوای دیرینهای است. آتش آن از همان فردای برافتادن مصدق افروخته شد و پس از انقلاب ۱۳۵۷ نه تنها خاموش نشد بلکه روز به روز شعله ورتر شد. در یکی دو دهۀ گذشته اسناد تاریخی معتبری در بارۀ این رویداد تاریخی منتشر شده، اما دعوا بر سر اینکه برافتادن مصدق نتیجۀ کودتا بود یا قیام ملی همچنان ادامه دارد. البته پژوهشگرانِ تاریخ که با شیوههای بررسیِ بیطرفانۀ اسناد و مدارک تاریخی آشنا هستند، نتایج بررسیهای خود را در بارۀ آن رویداد منتشر کردهاند. اما چون جامعۀ ایران هنوز درگیر پیامدهای سیاسی و تاریخی آن رویداد است، دعوا دربارۀ چند و چون آن نیز ادامه دارد.
به راستی چرا بعضی از رویدادهای تاریخی فراموش نمیشوند و در حافظۀ جمعی مردم به ویژه سرآمدانِ سیاسی و فرهنگیِ جامعه جایگیر میشوند؟ چرا یاد آنها زمان درازی پایدار میماند؟ از سوی دیگر، چرا حافظۀ جمعی بسیاری از رویدادهای مهم و اثرگذار را به فراموشی میسپارد؟
برای مثال، چرا رویداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به رغم تبلیغات مُدام و گستردۀ رژیم کنونی کم و بیش از حافظۀ جمعی مردم پاک شده است و جز گروههای اندکی در جامعه، بیشینۀ مردم اعتنایی به آن نمیکنند؟ ۱۵ خرداد به هرحال یکی از چرخشگاههای تاریخی بود و روایت رسمی تاریخ انقلاب آن را سرآغاز جنبشی میداند که به برافتادن نظام سلطتنی و برپایی جمهوری اسلامی انجامید.
چه کسانی و چه عواملی سبب میشوند که حافظۀ جمعی از میان رویدادهای مهم تاریخی یک یا چند رویداد را دستچین و در خود جایگیر میکند، اما رویدادهای تاریخی دیگر را با همان اهمیت و گاه حتی بیشتر به حاشیه میراند یا حتی فراموش میکند؟ حافظۀ جمعی چیست و چگونه کار میکند؟
به گفتۀ «پییر نوُرا»، مورخ فرانسوی، حافظۀ جمعی خاطره یا مجموعهای از خاطرات خودآگاه یا ناخودآگاهِ بازمانده از یک رشته آزمون جمعی است که یک جامعۀ زنده از سر گذرانده است. اما این خاطرات خود به خود وارد حافظۀ جمعی نمیشوند. رسانههای دیداری و شنیداری، مطبوعات، نظرپردازان و هدایت کنندگانِ افکار عمومی در ورود آنها به حافظۀ جمعی و جایگیر شدنشان سهم عمده دارند.
حافظۀ جمعی بخشی از خورد و خوراک خود را از رسانهها میگیرد. چنین است که، به گفتۀ روانشناسان، حافظۀ جمعی «بُعد استعلایی» پیدا میکند، یعنی از سطح متوسط فهم عمومی بالاتر میرود و شعور متعارف آدمی را فلج میکند. یعنی ذهن فردی از اندیشیدن دربارۀ چند و چون آن آزمون جمعی و خاطراتِ دستکاری شدۀ برگرفته از آن درمیماند.
رویدادهای تاریخی به صورت گزینشی وارد حافظۀ جمعی میشوند. مورخان معتقدند که جدا از فعلیتِ پیامدهای رویدادهای گذشته و، به عبارتی، اهمیت تاریخی آنها برای اکنونیان، کنشگران سیاسی و فرهنگی نیز با استفاده از اوضاع و احوالِ مساعد تاریخی راه ورود آنها را به حافظۀ جمعی هموار میکنند.
این ساز و کار را پژوهشگرانِ علوم انسانی با پژوهشهای میدانی در کشورهای گوناگون ازجمله آمریکا و فرانسه نشان دادهاند. برای مثال، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را در نظر بگیریم. هنگامی که از مردم گوشه و کنار جهان میپرسند که در آن روز چه روی داد، کم و بیش همه برخورد دو هواپیما به برجهای دوقلوی نیویورک را به خاطر میآورند. اما پژوهشها نشان میدهند که اکثر قریب به تمام آمریکاییها از میان رویدادهای تراژیکِ آن روز از سومین رویداد یعنی سقوط هواپیمای چهارم در پنسیلوانیا یاد میکنند.
میدانیم که در آن رویداد مسافرانِ پرواز ۹۳ هواپیمای «یونایتد ایرلاینز» از قصد تروریستها خبردار شدند و کوشیدند کنترل هواپیما را در دست بگیرند. هواپیما هنگامی سقوط کرد که گروهی از مسافران با تروریستها گلاویز شدند. چه عواملی سبب میشوند که حافظۀ جمعی رویدادی را به رویدادهای دیگر ترجیح دهد؟
جامعههای انسانی همه به روایتی از گذشتۀ خود نیاز دارند. مورخان معتقدند که حافظۀ جمعی روایتی را از میان روایتهای گوناگون برمیگزیند که به نیازهای روانی و پرسشهای کنونیاش پاسخ دهد.
برای مثال، یکی از مرگ بارترین بیماریهای عالم گیرِ قرن بیستم و حتی تاریخ بشر «آنفولانزای اسپانیایی» بود که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ طول کشید. ویروس آن بیماری بیش از ۵۰۰ میلیون نفر یعنی در حدود ۲۷ درصد جمعیت جهان را مبتلا کرد. «انستیتو پاستور» شمار قربانیان آن را ۲۰ تا ۵۰ میلیون نفر نوشته است. اما برپایۀ مطالعات و بررسی های جدید، گویا آن بیماری سبب سازِ نابودیِ نزدیک به ۱۰۰ میلیون انسان شد.
جالب است که یاد آن رویداد تراژیک تا ظهور بیماری کُوید ۱۹ به مدت یک قرن از حافظۀ جمعی اروپاییان پاک شده بود. مورخان علت اصلیِ ناپدید شدن آن را از حافظۀ جمعیِ اروپاییان اوضاع و احوال تاریخی پس از جنگ جهانی اول میدانند. دولتهای آمریکا، بریتانیا و فرانسه که تازه از جنگ بیرون آمده بودند، نگران روحیۀ مردمشان بودند و از پخش اخبار ناامید کننده خودداری میکردند.
آن بیماری در اصل به این سبب به آنفولانزای اسپانیایی معروف شد که اخبار آن را اسپانیاییها پخش کردند. زیرا دولت اسپانیا در جنگ جهانیِ اول بی طرف مانده بود و به همین سبب نیازی به سانسور اخبار نمی دید.
باری، برگردیم به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و امیدوار باشیم که روزی ایرانیان دربارۀ چند و چون این رویداد تاریخی بتوانند به نوعی اجماع یا همرأیی برسند و آن را به تاریخ بسپارند. بیشک، با از میان رفتن فعلیتِ پیامدهای آن رویداد تعصبها دربارۀ آن نیز از میان خواهد رفت و مردم به نتایج پژوهشهای معتبر مورخان واقعی بیش از گفتارهای مبلغان و شورانشگرانِ سیاسی توجه خواهند کرد.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید