دسترسی به محتوای اصلی
تاریخ تازه‌ها

انگلیسی‌هراسی نشانۀ درماندگی تاریخی است

نتشر شده در:

با درگذشت ملکه الیزابت دوم روز پنجشنبه هشتم سپتامبر ۲۰۲۲ گروه‌هایی از ایرانیان که در شبکه‌های اجتماعی بسیار فعال‌ اند، فرصتی یافتند تا «انگلیسی‌هراسی» خود را به نمایش بگذارند. رسانه‌های فارسی زبان نیز در چند روز گذشته مقاله‌ها و برنامه‌هایی را به این موضوع اختصاص دادند.

با درگذشت ملکه الیزابت دوم روز پنجشنبه هشتم سپتامبر ۲۰۲۲ گروه‌هایی از ایرانیان که در شبکه‌های اجتماعی بسیار فعال‌ اند، فرصتی یافتند تا «انگلیسی‌هراسی» خود را به نمایش بگذارند.
با درگذشت ملکه الیزابت دوم روز پنجشنبه هشتم سپتامبر ۲۰۲۲ گروه‌هایی از ایرانیان که در شبکه‌های اجتماعی بسیار فعال‌ اند، فرصتی یافتند تا «انگلیسی‌هراسی» خود را به نمایش بگذارند. © REUTERS
تبلیغ بازرگانی

 انگلیسی‌هراسی یا «آنگلوفوبیا» در بیشتر کشورهایی که زمانی مستعمرۀ بریتانیا بودند، مانند هند، پاکستان و حتی آمریکا پدیده‌ای کم و بیش رایج و شناخته شده است. در مجموع دو نوع انگلیسی‌هراسی در جهان وجود دارد: انگلیسی‌هراسی سیاسی و انگلیسی‌هراسی اقتصادی. در قرن‌ نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم در کشورهای اروپایی به ویژه آلمان و فرانسه هر دو نوع انگلیسی‌هراسی وجود داشت. اما اکنون ناپدید شده یا، دست‌کم، از شدت آن بسیار کاسته شده است. 

البته در پس انگلیسی‌هراسی آلمانی‌ و فرانسوی‌، ناسیونالیسم، توسعه‌طلبی و رقابت‌های سیاسی و اقتصادی نهفته بود. اما در کشورهایی که مستعمرۀ بریتانیا بودند، انگلیسی‌هراسی علت‌های دیگر داشت. ایران مستعمرۀ بریتانیا نشد، اما سیاستمدارانِ سرشناسی سرسپردۀ آن کشور بودند. دخالت‌های بریتانیا در امور داخلی ایران سبب شد که بسیاری از ایرانیان نسبت به آن بدبین شوند و بیزاری از بریتانیا در میان آنان جایگیر شود.

بریتانیایی‌ها با ایران در زمان شاه عباس اول در اواخر قرن شانزدهم میلادی رابطه برقرار کردند. برادران شِرلی که گروهی از نظامیان و کارشناسان انگلیسی آنان را همراهی می‌کرد رهسپار ایران شدند. مأموریت اصلی آنان تشویق شاه عباس به جنگ با عثمانی و تجهیز سپاهیان شاه عباس بود. البته آنان خواهان بستن پیمان‌های تجاری نیز بودند.

پس از تأسیس کمپانی هند شرقی در ۱۶۰۰ میلادی دامنۀ روابط ایران و بریتانیا گسترش یافت، اما تا زمان فتحعلی شاه قاجار در نیمۀ اول قرن نوزده از چارچوب روابط تجاری فراتر نرفت. ایران برای انگلستان هنگامی اهمیت سیاسی پیدا کرد که آن کشور با گسترش مستعمرات خود و تصرف سرزمین‌های بیشتری در هند، از طرف  کشورهای روسیه و فرانسه و حتی افغانستان احساس خطر کرد. 

از آن پس، ایران که همسایۀ غربی هندوستان بود برای مقام‌های انگلیسی در کلکته و لندن از نظر سیاسی اهمیت پیدا کرد. البته روابط دو کشور در زمینۀ بازرگانی ادامه یافت، اما این بار جنبۀ سیاسی روابط مهم‌تر از جنبۀ تجاری آن شد.

فراموش نکنیم که در اوایل قرن نوزده ایران و روسیه در جنگ بودند و ایران نیاز به متحدی نیرومند داشت. «سر جان مَلکُم»، افسر اسکاتلندی هند شرقی، با دربار فتحعلی شاه پیمان دوستی و هم‌پشتی بست. اما هنگامی که فتحعلی شاه از بریتانیایی‌ها درخواست کمک کرد، به گونه‌ای او را دست به سر کردند و شاه قاجار ناچار به فرانسوی‌ها روی آورد. پیمان فتحعلی شاه با فرانسوی‌ها معروف به «پیمان فین کنشتاین» نیز به نتیجه‌ای نرسید، زیرا روس‌ها با فرانسوی‌ها پیمان صلح بستند.

با پیشروی روسیه در قفقاز بریتانیایی‌ها احساس خطر کردند و دوباره  سر جان مَلکُم را به دربار قاجار فرستادند. او بار دیگر پیمان هم‌پشتی با ایران بست و حتی نظامیانی را برای آموزش قشون عباس میرزا به ایران فرستاد. در عوض، قرار شد ایران در جنگ احتمالی بریتانیایی‌‌ها با افغان‌ها به کمک بریتانیا بشتابد و آن کشور در جنگ ایران با روسیه به ایران کمک کند. اما با پیروزی ارتش ناپلئون بر روس‌ها و افزایش خطر فرانسوی‌ها معادلات به هم خورد و بریتانیا ایران را در جنگ با روس‌ها تنها گذاشت و عهدنامۀ گلستان را که ایران با روسیه بست به نفع خود دید.

در ماجرای هرات که زمان محمد شاه آغاز شد نیروی دریایی بریتانیا جزیرۀ خارک را اشغال کرد تا که سرانجام محمدشاه از محاصرۀ هرات دست کشید. در زمان ناصرالدین شاه نیز که ایران خواست هرات را پس بگیرد، بریتانیایی‌ها نه تنها جزیرۀ خارک بلکه بوشهر و خرمشهر را تصرف کردند. سرانجام در مارس ۱۸۵۷ پیمانی میان ایران و بریتانیا در پاریس بسته شد که به موجب آن ایران قوای خود را از هرات بیرون برد و از هرگونه ادعای ارضی در افغانستان چشم پوشید.

از آن پس بریتانیا تا توانست از ایران امتیاز گرفت و دخالت در امور داخلی ایران را بی‌پرواتر از پیش ادامه داد. چنین بود که «انگلیسی‌هراسی» به میان ایرانیان راه یافت. این هراس، چنان که در خاطرات بعضی از نزدیکان محمدرضاشاه آمده است، حتی در دل شاه نیز جایگیر شده بود. بسیاری از ایرانیان انقلاب ۱۳۵۷، بیرون رفتن شاه از ایران، استقرار نظام جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن خمینی و آخوندها را کار انگلیسی‌ها می‌دانند.

انگلیسی‌هراسی در میان گروه‌هایی از ایرانیان به یک بیماری تبدیل شده است. به سبب آنکه نمی‌خواهند اوضاع و احوال گذشته و مهم‌تر از همه، مسئولیت سیاستمداران و دولت‌های ایرانی را در ناکامی‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران در دو قرن گذشته بپذیرند. 

هِنری جان تِمپِل معروف به «لُرد پالمِرسْتوُن»، نخست وزیر انگلستان در سال‌های دهۀ ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ میلادی، جمله‌ای گفته است که تاریخ روابط بین‌الملل فراموش نکرده است. آن جمله این است: «انگلستان دوستان و دشمنان دائمی ندارد. بلکه تنها منافع دائمی دارد». رهنمود سیاستمداران و رهبرانِ بریتانیا تاکنون همین جملۀ لُرد پالمِرسْتوُن بوده است.

اما این جمله رهنمود همۀ کشورهای جهان در روابط بین‌الملل بوده است. تاریخ نشان می‌دهد که اگر دولتی روابطش را با دیگران بر پایۀ این رهنمود تنظیم نکند، در نهایت بازنده‌ است. با پذیرش این حقیقت، انگلیسی‌هراسی ملت‌ها از جمله ایرانیان توجیه تاریخی‌اش را از دست می‌دهد و به یک بیماری فرومی‌کاهد که باید درمان شود. درمان آن جز با مسئولیت‌پذیری، نگاه تاریخی به گذشته، خروج از درماندگی تاریخی و شناخت جایگاه کنونی کشورها در جهان ممکن نیست.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.