حسن شریعتمداری : بعید نیست که در نبود یک اپوزیسیون کثرتگرا، جامعۀ سرخورده به تغییرات درون نظام متمایل شود
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۲:۱۶
حسن شریعتمداری : :تنها گزینۀ قطعی این نیست که انقلاب حاضر بتواند نظام اسلامی را ساقط بکند. اگر مردم سرخورده و ناامید از نیروهای اپوزیسیون و جنگ قدرت در صفوف آن بشوند، آنوقت ممکن است به سمت راهحلهای درون نظام از خود تمایل نشان بدهند، یعنی برای نمونه به ائتلافی میان باصطلاح اصلاح طلبان و بخش هایی از نیروهای سرکوب حکومتی که به مردم خواهند گفت : وقتی نمی توانید از ما عبور کنید دستکم به ما رضایت بدهید تا بتوانیم تغییراتی در قدرت و جامعه ایجاد کنیم."
بحرانهای نظام ولایت فقیه در ایران یکی دو تا نیستند. از تلاطم های سیاسی-اقتصادی داخلی تا بحران منطقهای و نیروهای نیابتی آن و بالاخره تشدید فشارها و تحریمهای بینالمللی از سوی اروپا و آمریکا و کشورهای منطقه علیه سپاه پاسداران...همگی به گفتۀ نه فقط کارشناسان، بلکه بعضاً به اعتراف خود مقامات جمهوری اسلامی، آیندۀ تیره ای را برای شخص رهبر حکومت مذهبی ایران و نظامی که او در رأسش قرار گرفته تصویر میکنند.
این آیندۀ تیره یا در اصل فروپاشی نظام اسلامی چه صورتی به خود خواهد گرفت و گذار ایران – و اپوزیسیون آن – را به وضعیت تازه با چه چالشهایی روبرو خواهد کرد؟ در پاسخ به این سئوال و سئوالهای دیگر، حسن شریعتمداری، "دبیر کل شورای مدیریت گذار" از جمله گفته است :
"آنچه در افق دینی است این است که جمهوری اسلامی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و روز به روز از تعداد طرفداران و منتفعاناش در صحنۀ داخلی و خارجی کم میشود. این نظام به یک نظام بازندۀ در حال اضمحلال بدل شده است. اما، به موازات این تحّول، جامعۀ انقلابی ایران که حقیقتاً یک انقلاب فکری-فرهنگی یا گفتمانی نوین را پشت سر نهاده با چالش هایی روبرو است از جمله شکاف میان بخشهای باصطلاح خاکستری و طبقۀ متوسط و زنان و مردان رزمنده در میدان نبرد سیاسی جاری.
طبقۀ متوسط ایران برغم همدلیاش با زنان و مردان مبارز هنوز با آنان همگام نشده است. نشده است، چون این طبقه پرسشهایی دارد که هنوز پاسخی برای آنها پیدا نکرده است : ما به کجا میرویم؟ آیندۀ ایران چگونه خواهد بود؟ چه کسانی آمادهاند در آیندۀ سکان امور کشور را در دست بگیرند؟ آیا دموکراسی موعود می تواند آینده و امنیّت جامعه را تأمین کند؟ اینها از جمله پرسشهایی است که طبقۀ متوسط ایران برای شان هنوز پاسخهای قانعکنندهای نیافته است.
این تردیدها در سطح بینالمللی نیز وجود دارد، هر چند روز به روز کمرنگتر میشوند. در واقع، جامعۀ جهانی هنوز تصمیمی در زمینۀ تغییر رژیم در ایران نگرفته است و یکی از دلایلش این است که اپوزیسیون ایران نتوانسته از خود تصویر یک نیروی جانشین کثرتگرا را ارائه کند. بخشی از نیروهای اپوزیسیون – به ویژه نیروهای متمایل به سلطنت – میکوشد برای خود نوعی هیرارشی ایجاد کند. در واقع، اپوزیسیون ایران هنوز نتوانسته یک کُنسپت را به جامعۀ جهانی و جامعۀ ایران برای ادارۀ آیندۀ این کشور ارائه دهد.
جامعه انتظار دارد که در تعامل با نیروهای اپوزیسیون باشد و هر نوع رابطۀ یک طرفه را نفی میکند به ویژه بخشهایی از جامعه که عمیقاً ضد آتوریته و فرمانروایی شخصی، گروهی و ایدئولوژیک هستند. این بخش از جامعه انتظار دارد که نیروهای آزاد شده در روند انقلابی کنونی در کشور بتوانند به خیل مدیران آیندۀ ایران بپیوندند. بخشی از جامعه در پی اقتدار مرکزی است، ولی بخشهای گستردهای از جامعه با هر گونه اقتدار مرکزی مخالف است و خود را شهروند آزاد می داند - نه رعیت و امت- و میخواهد که نمایندگان خود را در مدیریت دورۀ گذار ببیند...
بنابراین، تنها گزینۀ قطعی این نیست که انقلاب حاضر بتواند این نظام را ساقط بکند. امیدواریم که این انقلاب به این نتیجه برسد. ولی اگر مردم سرخورده و ناامید از نیروهای اپوزیسیون و جنگ قدرت در درون آن بشوند، آنوقت ممکن است به سمت راهحلهای درون نظام از خود تمایل نشان بدهند. یعنی برای نمونه به ائتلافی میان باصطلاح اصلاح طلبان و بخش هایی از نیروهای سرکوب حکومتی که به مردم خواهند گفت : وقتی نمی توانید از ما عبور کنید دستکم به ما رضایت بدهید تا بتوانیم تغییراتی در قدرت و جامعه ایجاد کنیم. البته امیدوارم که مردم از نو اغفال نشوند...
اگر چه این ها همه فرضیات است و احتمال عبور از نظام اسلامی همچنان بسیار قوّی است. با این حال، نباید از یاد ببریم که ما خواستار یک رهبری کثرتگرا هستیم که نمایندۀ همۀ بخشهای جامعۀ ایران باشد. هیچ بخشی از اپوزیسیون نباید دیگر بخشها را مصادره کند، چون این آغاز اختلافات گسترده خواهد بود و احتمال شکست را بیشتر خواهد کرد.
این را هم بگویم که تغییرات درون نظام پیش از هر چیز نیازمند عبور از خامنهای است و خامنهای هنوز قدرتمندترین چهرۀ این نظام است، هر چند تنها بازیگر نیست. عبور از خامنهای، اما، یا با مرگ او صورت میگیرد یا از این طریق که جناحهایی از این نظام به این نتیجه برسند که بودن او منافع آنان را به خطر میاندازد. علائمی در دست هست که بخشهایی از عناصر نظام کم کم به این نتیجه رسیدهاند که خامنهای بیشتر مخل منافع آنها است تا حافظ این منافع. البته، این بدین معنا نیست که این بخش از عناصر حکومت به صفوف اپوزیسیون خواهند پیوست. ای بسا بخشی از آنان به این نتیجه برسند که چرا خودشان دست به تغییر نزنند و مثلاً قانون اساسی را تغییر ندهند یا خود را با جامعۀ واقعی تطبیق حداکثری ندهند و همزمان به جامعه نگویند : شما که نمیتوانید از کلیت نظام عبور کنید، دستکم بیایید با کمک هم از خامنهای عبور کنیم.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید