دسترسی به محتوای اصلی
گزارش ادبی

پاریس به روایت یک «بچه شهرستانی»

ریمون کنو (Raymond Queneau)، که متولد شهر «آور» در شمال فرانسه بود، پاریس را در پاییز سال ۱۹۲۰ کشف کرد؛ یعنی زمانی که هفده سال داشت و برای تحصیل در رشته فلسفه وارد سوربن شد. او در ابتدا، در مقابل پایتخت، کنجکاوی‌های یک بچه شهرستانی را داشت و اولین آرزویش این بود که تمام پاریس را قدم به قدم بگردد و از نزدیک بشناسد.

تبلیغ بازرگانی

پرسه‌هایی که «توکدُن»، قهرمان یکی از اولین رمان‌های کنو به نام «آخرین روز‌ها» (۱۹۳۶) در پاریس انجام می‌دهد، برگرفته از گردش‌های پاریسی خود کنوی جوان است.

او به هر جای پاریس که نگاه می‌کرد، همان‌دم دلبسته‌اش می‌شد.

ریمون کنو خیلی زود عاشق پاریس شد؛ اما این عشق، فقط یک احساس سطحی و گذرا نبود، بلکه دانش و اطلاعات بسیاری را پشتوانه داشت.

همچنین کنو علاقه شدیدی داشت که عشق و آگاهی‌اش به پاریس را به دیگران منتقل کند؛ گواه‌ این امر، ستون روزانه‌اش در روزنامه لنترازیژان (L’Intransigeant) است که درباره پاریس بود. این ستون که «پاریس را می‌شناسید؟» نام داشت، از ۲۳ نوامبر ۱۹۳۶ تا ۲۶ اکتبر ۱۹۳۸ به چاپ می‌رسید.

کنو در این ستون، هر روز سه پرسش را درباره پاریس مطرح می‌کرد و پاسخ‌ آن‌ها را نیز می‌نوشت، اما پاسخ‌ها در صفحه آگهی‌ روزنامه منتشر می‌شد. کنو در این پرسش‌ و پاسخ‌ها، ضمن بیان اطلاعات جغرافیایی و توریستی درباره پاریس، تاریخ این شهر را نیز روایت می‌کرد.

سال گذشته انتشارات گالیمار مجموعه‌ای از این پرسش‌ و پاسخ‌ها را در قالب کتابی با نام‌‌ همان ستون یعنی «پاریس را می‌شناسید؟» منتشر کرد. در این کتاب حدود یک چهارم ۲۱۰۲ پرسش و پاسخی که کنو نوشته، انتخاب شده و اولین اصل برای انتخاب این پرسش و پاسخ‌ها، ماندگاری آنهاست؛ به این معنی که برخی از اطلاعاتی که کنو در آن زمان داشته، با تغییراتی که طی زمان و پس از هشت دهه در پاریس به وجود آمده، اکنون دیگر کارایی خود را از دست داده‌اند.

به قول شارل بودلر: «پاریس قدیم دیگر وجود ندارد؛ افسوس! شکل یک شهر خیلی زود عوض می‌شود، همانطور که قلب یک میرا.»

ریمون کنو به هر جای پاریس که نگاه می‌کرد، همان‌دم دلبسته‌اش می‌شد
ریمون کنو به هر جای پاریس که نگاه می‌کرد، همان‌دم دلبسته‌اش می‌شد

خود کنو در ژوئیه سال ۱۹۵۵، یعنی سال‌ها بعد از انتشار ستونش در روزنامه لنترازیژان، ‌ در مقاله‌ای که در نشریه «سرویس» منتشر می‌کند، درباره این ستون توضیحاتی را می‌نویسد. او تأکید می‌کند که در آن سال‌ها می‌خواسته سوالاتی طرح کند که نه خیلی پیش پا افتاده باشد و نه خیلی پرت و عجیب غریب. اما سعی داشته که در تمامی این پرسش‌ها سادگی را حفظ کند، زیرا به عقیده کنو «سادگی، سنگ بنای عقاید مفید است».

کنو برای طرح این پرسش‌ها علاوه بر مشاهدات عینی خودش، ساعت‌ها وقت خود را در کتابخانه ملی فرانسه می‌گذراند؛ «بسیاری از کتاب‌هایی که درباره پاریس وجود داشت از روی هم نوشته شده بود.»

همچنین کنو خیلی زود به اشتباهاتی که در این کتاب‌ها وجود داشت پی برد، به همین دلیل برای اطمینان از اطلاعاتی که می‌خواست به خواننده بدهد، پیش از انتشار، خود از صحتش مطمئن می‌شد؛ «پاریس را خانه به خانه بررسی کردم.»

کنو در آن سال‌ها از فرانسه خارج نشد. وقتی خوب پاریس را شناخت، به خودش گفت: «انگار یک سفر خیلی خیلی طولانی بود.»

چند نمونه از این پرسش و پاسخ‌ها:

پرلاشز که بود؟
- کشیش دربار لوئی چهاردهم که خانه‌اش در محل کنونی قبرستان پرلاشر واقع بود.

اسم چند جنگ روی تاق پیروزی پاریس نوشته شده؟
ـ‌ صد و بیست و هشت جنگ.

چند تاق پیروزی در پاریس وجود دارد؟
- چهار تا: دروازه سن دونی در سال ۱۶۷۲ برای گرامیداشت پیروزی لوئی چهارده در هلند، دروازه سن مارتن در سال ۱۶۷۴ برای پیروزی در تورن، تاق پیروزی کاروسل در ۱۸۰۹ و تاق پیروزی اتوال در ۱۸۰۸ تا ۱۸۳۵.

قدیمی‌ترین کلیسای پاریس کدام است؟

- کلیسای سن ژرمن دپره.

کدام پادشاه پاریس را به عنوان پایتخت فرانسه در نظر گرفت؟
- پادشاه کلویس در سال ۵۰۸ میلادی.

مولیر در کجای پاریس درگذشت؟
- مولیر روز ۱۷ ژانویه ۱۶۷۳ در خانه شماره ۴۰ خیابان ریشلو درگذشت.

فرهنگستان علوم فرانسه اولین بار در کجا تشکیل شد؟
- سال ۱۶۵۹ در هتل مونتمور، ساختمان شماره ۷۹ خیابان تامپل.

چارچوب اصلی کدام ساختمان پاریس اولین بار به تمامی از آهن ساخته شد؟
ـ کتابخانه سنت ژونویو در سال ۱۸۴۳.

قدیمی‌ترین پل پاریس کدام است؟
- پن نوف، ساخته شده در سال ۱۵۷۸.

اولین تراموای پاریس چه سالی افتتاح شد؟
- ۱۸۵۴.

اولین کافه پاریس چه سالی تأسیس شد؟
ـ ۱۶۴۳ در خیابان سن ژاک که با استقبال مواجه نشد.

ساختمان شهرداری پاریس در چه سالی ساخته شد؟
ـ ۱۵۳۳.

اما پاریس در آثار ریمون کنو به همین پرسش و پاسخ‌ها، که حالا کتاب شده ختم نمی‌شود. ‌ هر رمان‌ کنو، یا به طور کامل یا بخشی از آن‌، به پاریس مربوط است، آن هم پاریس معاصر. داستان اغلب ‌رمان‌های کنو در پاریس زمان خودش اتفاق می‌افتد: «آخرین روز‌ها» (۱۹۳۶)، «اُدیل» (۱۹۳۷)، «پی‌یرو دوست من» (۱۹۴۷)، «یکشنبه زندگی» (۱۹۵۱) و دیگر رمان‌های کنو.

شاید بتوان گفت که «زازی در مترو» (۱۹۵۹) پاریسی‌ترین رمان ریمون کنو است، همچنین یکی از معروف‌ترین رمان‌هایی که درباره پاریس نوشته شده است. طرح این رمان، بر اساس کشف پاریس توسط یک دختر نوجوان کنجکاو پایه‌ریزی شده است.

گرچه رمان «زازی در مترو» در کل یک رمان فانتزی محسوب می‌شود، اما پاریسی که کنو در این رمان روایت می‌کند، یک پاریس «واقعی» است، یا به قول برخی از منتقدان «پاریس استاندارد». زیرا در این رمان، جاهای دیدنی پاریس به همراه بازدیدکنندگانی که از سراسر جهان آمده‌اند، موشکافانه توصیف شده است.

در این رمان و رمان‌های دیگر کنو، پاریس به عنوان شهر پررفت‌وآمد معرفی می‌شود، و وسایل حمل و نقل مدرن نقش محوری در روایت داستان‌ها دارد.

همچنین کافه‌های پاریس با گارسن‌ها و منو‌هایشان، حضور پررنگی در آثار کنو دارند. هسته مرکزی داستان‌های کنو در کافه‌های پاریس شکل می‌گیرد.

در رمان «گل‌های آبی» (۱۹۶۵) نیز کنو پاریس قرون سیزده، پانزده، هفده، هجده و بیستم را برای خواننده به تصویر می‌کشد.

به قول برخی از منتقدان، پاریس در رمان «زازی در مترو» یک «پاریس استاندارد» است.
به قول برخی از منتقدان، پاریس در رمان «زازی در مترو» یک «پاریس استاندارد» است.

پاریس همچنین در شعر کنو حضور دارد. او اشعارش درباره پاریس را در مجموعه‌ای با نام «دویدن در خیابان‌ها» گرد آورد که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد. این کتاب شامل ۱۵۴ شعر با مضمون پاریس است و اغلب آن‌ها، کوتاه و نوستالژیک است.

اشعار کنو درباره پاریس بیشتر به خیابان‌های فراموش‌شده پاریس مربوط می‌شود، یا گوشه و کنار پایتخت، یا کارهای روزمره اهالی آن.

شاعر در این کتاب، به چیزهایی توجه می‌کند که دیگر شاعران معاصرش چندان به آن‌ها اهمیت نمی‌دادند؛ جزییات امور شهری، جاهای بدیع و شخصیت‌های بدیع‌تر. کنو آدم‌ها و جاهایی را وارد ادبیات فرانسه کرد که پیش از آن سابقه نداشت.

او اگر چه تمامی رمان‌ها و اشعاری را که حتی رنگ و بوی پاریس داشت، خوانده بود، اما وفادار به سنت «ادبیات پاریسی» نبود. به عنوان نمونه، در آثارش به محلات مونمار، مونپارناس یا کارتیه لاتن، چندان توجهی نمی‌کرد.

محلات مورد علاقه ریمون کنو،‌‌ همان محلات دوست‌داشتنی زولا، ویکتور هوگو، بالزاک یا شاعران و نویسندگان سوررئالیست فرانسوی نبود، بلکه کنو به محلاتی توجه می‌کرد که «خنثی» بودند مثل محلات منطقه دوازدهم در شرق پاریس که در رمان «یکشنبه زندگی» خیلی به آن‌ها پرداخته است.

همچنین کنو به غرب پاریس هم علاقه‌ای خاص داشت، مخصوصا به «نوی سورسن» که محل زندگی‌اش بود.

در واقع، پاریس کنو، پاریس آدم‌های معمولی است؛ کارگردان، کارمندان، فروشندگان و حتی سرایداران و رفتگران. می‌توان گفت که کنو روایتگر «زندگی‌های معمولی» در پاریس است.

در کل، پاریس برای ریمون کنو، جایی است برای تحقیق، برای نوشتن، برای دانستن تاریخ و آشنایی با دنیای جدید و از همه مهم‌تر، شهری است رؤیایی برای ادبیات.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.