دسترسی به محتوای اصلی
هفته نامه های این هفتۀ فرانسه

کاوش تروریسم و شخصیت تروریست ها

چیزی حدود دو ماه بعد از سوء قصد های پاریس، هنوز هم مهمترین دلمشغولی مجله های فرانسه، مسئلۀ تروریسم، اسلام و جلوگیری از حملات آینده است.

تبلیغ بازرگانی

در مجلۀ «ابسرواتور»، با اعلان اینکه، برای اولین بار در فرانسه، یک «گردهم آیی» در مورد «رادیکالیزاسیون و علاج  آن»، صورت میگیرد، مصاحبه ای از برگزارکنندۀ آن را میخوانیم، که «فتح بن سلامه» نام دارد و روانکاو است. این گردهم آیی، در روز های پنج و شش ماه مارس، در دانشگاه «پاریس-دیدرو» پیش بینی شده است.

گفتگو با سوالی برای مشخص کردن شخصیت «تروریست» آغاز میشود و با جوابی که سوال را نفی میکند. فتح بن سلامه میگوید که صحبت از شخصیت، یا «پروفایل»، در مورد تروریست ها، درست نیست چون تنها شخصیت، پیچیدگی و پهنای مسئله را نمیتواند روشن کند. او بجای آن، از تشکل و روند صحبت میکند، که منتهی به سه فاکتور میشوند : محیط اجتماعی، تسلسل زندگی شخص و عضویت او در یک گروه رادیکال. او به این دلیل، موجودیت «گرگان یکه تاز» را رد میکند و میگوید که عضویت در یک گروه، یکی از پیش شرط های مهم تروریست شدن است. بعد از این مرحله، اشخاص وارد روند رادیکال شدن یا به اصطلاح «رادیکالیزاسیون» میشوند و با سرعت های متفاوت، این روند را طی میکنند.

در مورد برادران «کواشی»، عاملان حمله به مجلۀ «شارلی»، تحقیقات این را مشخص میکنند که تئوری های ساده در مورد آنان صدق نمیکنند. درست است که آنان یتیم بودند، ولی هر یتیمی تروریست نمیشود. درست است که طرز برخورد مادر آنان هم اشکال داشته است، ولی این دو جوان، کودکی و نوجوانی خود را بخوبی سپری کردند و واقعه ای در این مدت وجود ندارد که تروریست شدن آیندۀ آنان را توجیه کند. آنچه در زندگی آنان تعین کننده بود ملاقات آنان با کسی بود که آنان را بسوی رادیکال شدن سوق داد. ایدئولوژی جهادی یک ایدئال در اختیار آنان قرار داد که در برابر نفرتی قرار گرفت که در وجود آنان بود. و این ایدئال بود، که در ترکیب با نفرت چیزی مخربی بوجود آورد و این ترکیب ایدئال و نفرت، یکی از وجوه مشترک همۀ تروریست ها است.

خبرنگار ابسرواتور، «کریستیان رو» میپرسد که چگونه این ایدئالسیم پر از نفرت، عمل میکند؟ فتح بن سلامه، که باید گفت، کتاب های مهمی هم در مورد این مسایل نوشته است، میگوید که ما همه ایدئال داریم و ایدئال چیزیست که به ما اجازه میدهد اجتماعی شویم. عشق بیش از حدی که در کودکی به خود داریم، و ما را بسوی نارسیسیسم، یا «خود زیبا بینی» میکشاند، جای خود را تا حدی به ایدئال های اجتماعی میدهد، که یک نوع ارتقای نارسیسیسم است. این تعامل، در مورد اشخاص آسیب دیده و همچنان، آنانیکه در مورد شخص خود نظر منفی دارند، بیشتر از دیگران صدق میکند. در ترکیب ایدئال ها، هم محبت وجود دارد و هم نفرت، و گاهی هم، این دو جا عوض میکنند. این را هم نباید فراموش کرد که خود نفرت، در بطن خود، یک نیروی منظم کننده دارد.

خود نفرت هم به دو نوع است. یکی نفرت بر اساس ملکیت است، یعنی «داشتن»، و دلیل آن، خواهش به دست آوردن مال دیگران است، یعنی حسادت. نوع دیگر نفرت، که اساس آن، «داشتن» نه، بلکه «بودن» است، طرف مقابل را، نه به دلیل آنچه دارد هدف قرار میدهد، بلکه به دلیل آنچه که است. دلیل آن هم این است که فرض میشود که طرف مقابل نیروی دارد که مانع زندگی آن یکی میشود یا به شکلی از اشکال به زندگی آن یکی لطمه وارد میکند. این نوع دوم نفرت است که باعث بوجود آمدن نژاد پرستی و یهود ستیزی میشود و در عراق باعث عملیات های داعش علیه ایزدی ها و دیگران میشود.

* * *

برای درک اینکه چرا در فرانسه تروریست های اسلامی به نقاشان شارلی حمله کردند، تنها «گرد هم آیی» های دانشگاهی نیست، در مجله های این هفته، نحقیقات «پولیسی مانند» هم جریان دارد. باز هم در ابسرواتور، در دوسیۀ بزرگی، حساب معکوس دوازده روز اخیر زندگی تروریست های شارلی را میخوانیم. اینجا هم سخن بالا تایید شده است. قاتلان شارلی و مغازۀ یهودی، در حملات هفتم ژانویه در پاریس، عملیات خود را به تنهایی طرح نکرده بودند. کی به آنان کمک کرد؟ با کدام پول؟ با کدام اسلحه؟ ... قابل یاد آوری است که برادران کواشی، در هفتم ماه ژانویه، به «شارلی» حمله کردند و نهم ژانویه، امدی کولیبالی، در پشتیبانی از برادران کواشی، به مغازۀ یهودی حمله کرد. از قرار معلوم، همکاران تروریست سوم، «کولیبالی» قبل از آغاز سال 2015، به یک اسلحه فروشی در حومۀ پاریس رفته بودند. صحبت از خانم کولیبالی، «حیات بومدین» هم است، که همراه با «مهدی بالحسین»، به تاریخ دوم ماه ژانویه، یعنی پنج روز  قبل از حملۀ اول تروریستی، فرانسه را ترک کرده به استامبول رفتند. 

و اما خانواده، به نظر میاید که نقش مستقیم در رادیکال شدن شخص ندارد. خواهر کولیبالی، که در روز حملۀ دوم، یعنی در جمعه نهم ژانویه، همزمان با حملۀ برادرش و گروگانگیری در مغازۀ یهودی، توسط پولیس دستگیر شده بود، در جواب به این سوال پولیس، که آیا برادر او در خانه، ادیان و یا مردمان دیگر را مورد انتقاد قرار میداد ؟ گفته بود که برادر او تنها خود آنان را ، یعنی سیاه پوستان را مورد انتقاد قرار میداد و میگفت که دختران سیاه پوست زیبا نیستد و موهای مصنوعی دارند. البته این انتقاد او هم، بیشتر تمسخر بود، تا چیز دیگری. ولی زمانیکه پولیس او را در جریان حوادث قرار میدهد، خواهر کولیبالی سکوت میکند و در جواب به اینکه واکنش شما چیست؟ میگوید که واکنشی ندارد. او باور نمیکند و میگوید که این برادر من نیست. یعنی اگر او واقعاٌ جرئت کرده است این کار را بکند، برادر من نیست، یعنی او از برادر خود این انتظار را نداشت.

* * *

بعد از این چه میشود ؟ ابسرواتور این را هم بررسی کرده است.

زیر عنوان «فرانسه عقب نشینی کرده است»، میخوانیم که صفحۀ جهش جمهوریتی، و برادرانه، چرخ خورده است و یک تحقیق «سووی پوف»، که یکی از موسسات پژوهشی فرانسه است، نشان میدهد که در فرانسه، ترس و عدم اتحاد، جای جهش جمهوریتی را گرفته است. در اذهان فرانسویان از همه بد تر این است که از این عملیات تروریستی، راست افراطی استفاده میکند. یعنی در نهایت، این جنگ های که ریشه در دوردست ها دارند، میتوانند روی اوضاع سیاسی خود کشور فرانسه هم اثر داشته باشند و باعث به قدرت رسیدن کسانی شوند، که بدون آن، تصور این را هم، که روزی آنان به قدرت برسند، کسی نمیکرد.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.