دسترسی به محتوای اصلی
سالگرد تولد میرزا فتحعلی آخوندزاده

آخوندزاده‌ای که روشنفکر شد

یک روز میرزا شفیع از شاگردش پرسید: « هدفت از تحصیل چیست؟» میرزا فتحعلی گفت که می‌خواهد روحانی شود. میرزا شفیع در جوابش گفت: « می‌خواهی تو ریاکار و شارلاتان بشوی؟ عمر خود را در صف این گروه ضایع مکن. شغل دیگر پیش گیر.» فریدون آدمیت، تاریخ نویس ایرانی با ذکر این ماجرا معتقد است که میرزا فتحعلی آخوندزاده بعد از این ماجراٰ شروع به کشف دنیای دیگری کرد که که در نهایت او را از روحانیت «متنفر» کرد.

تبلیغ بازرگانی

 

دویست سال از تولد نخستین نمایشنامه‌نویس ایرانی می‌گذرد. کسی که نه تنها در این حوزه بر همه نمایشنامه‌نویسان مشرق تقدم داشت، بلکه از نخستین روشنفکران ایرانی است که نه تنها مبدع اندیشه‌های نو بود، بلکه بر بسیاری از متفکران عصر مشروطه نیز تاثیرگذار بود.
اندیشه‌ها و افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده یا آخوندوف، طی سفرها و آشنایی او با بزرگان عصرش تغییرات بسیاری داشت.
او که فرزند کدخدای روستایی در خامنه بود، بعدها با رفتن به گنجه مهاجرت کرد و در آن شهر، دچار نخستین مرحله تحول فکری خود شد.
همان زمان که برای آموختن خط و عرفان پیش آخوندی به نام میرزا شفیع با تخلص «واضح» می‌رفت که آخوندهای دیگر آن شهر به الحاد متهمش می‌کردند و او هم علیه آنان، شعرهای طنز می‌سرود و درآمدش از راه تدریس ادبیات فارسی و عربی و نسخه‌برداری کتاب‌ها بود.
به گفته فریدون آدمیت، میرزا فتحعلی، سنت آزاداندیشی را از استادش میرزا شفیع به ارث برده بود.

هرچند جرقه نگاه تازه و متفاوت به دنیای اطراف را میرزا شفیع در ذهن میرزا فتحعلی زد، اما برای تکمیل این دیدگاه، او می‌بایست راه دوری را از گنجه تا تفلیس می‌پیمود.
فتحعلی درکودکی به همراه خانواده مدتی در خامنه ومشکین‌شهر وچندی هم درگنجه زندگی کرد و بعد به همراه مادرش که تازه از پدر او جدا شده بود به گنجه و سپس نوخه رفت و از 22 سالگی به تفلیس مهاجرت کرد و تا پایان عمرش در همان جا به عنوان مترجم باقی ماند.
در تفلیس، میرزا فتحعلی با آموختن زبان روسی، با نویسندگان گرجی و قفقازی و روس آشنا شد. رابط او با روشنفکران این سرزمین هم، بکی خان، مترجم قفقازی سفارت روسیه بود.
نخستین شانس میرزا فتحعلی در تفلیس، همین آشنایی با بکی خان بود که نه تنها از پیشروان افکار غربی در قفقاز بوده، بلکه طنزنویس و نیز اولین مترجم آثار ادبی روسی به ترکی بود. بکی خان تاریخ قفقاز را هم نوشته بود.
او میرزا فتحعلی را با بزرگان ادبیات روس چون گریبایدوف، پوشکین و دکابریست‌های معروف آن دوره مثل مارلینسکی آشنا کرد.
دکابریست‌ها همان افراد اهل دانش و فکری بودند که در نیمه اول قرن نوزدهم از طبقه «بیک» های قفقاز (طبقه ممتاز) برخاستند و از سیاست تزارهای روس انتقاد می‌کردند.
 مارلینسکی به میرزا فتحعلی گفته بود که در روسیه آزادی نیست و تنها «بی قانونی و بی عدالتی »حکمفرماست.
در آن زمان، تفلیس از نظر فرهنگی و سیاسی اهمیت زیادی داشت و در واقع بعد از پترزبورگ، مهمترین کانون سازنده سیاست روس در مشرق به شمار می‌آمد.

از طرف دیگر قفقاز که طی عهدنامه گلستان از ایران جدا شده و به روسیه پیوسته بود، آن زمان به مرکزی برای مبارزه با استیلا و استعمار حکومت تزاری تبدیل شده بود و به همین دلیل بسیاری از روشنفکران روس به آن منطقه می‌رفتند.
میرزا فتحعلی در چنین محیطی رشد کرد و بالید و با آموختن زبان روسی هم توانست با آثار بزرگ ادبی دنیا آشنا شود.
زندگی در محیطی که روحیه نقد را در او پرورش می‌داد و دانش میرزا فتحعلی در زمینه ادبیات و تاریخ، از او نخستین نمایشنامه نویس ایرانی را ساخت که در آثارش به نقد اجتماع و سیاست می‌پرداخت.
در نمایشنامه «ستارگان فریب خورده» از زبان یوسف شاه می‌نویسد: «حالات حکام ولایات ما بسیار شبیه است به زالوهایی که خونی مکیده و گنده و کلفت شده باشند. صاحب زالو، آنها را گرفته، فشاری بدهد که همه آنها خون را قی کنند، بعضی به همین جهت بمیرند و بعضی به ضعف و نقاهت به سر برند.»
آثار میرزا فتحعلی، میزان دانش و حیطه او را از یک‌سو بر تاریخ ایران باستان و ایران پس از اسلام و از سوی دیگر چیرگی او بر ادبیات فارسی و ترکی، فقه اسلامی و عرفان ایران نشان می‌دهد.
از نمایشنامه‌های میرزا فتحعلی به خوبی روشن است که نویسنده آن، تکنیک‌های نمایشنامه نویسی غرب را به خوبی آموخته است. کمدی‌های میرزا فتحعلی، آئینه اجتماع اوست. نویسنده به خوبی از زیر و بم شخصیت‌های خود آگاه است و شخصیت‌هایش در عین باورپذیری، نماد مردم روزگار خود هستند.

مثلا در نمایشنامه «جادوگر ایرانی»  با کنایه از صدارت حاجی میرزا آقاسی می‌نویسد و درویش جادوگر در جایی از آن می‌گوید: «مگر دیوهای من سرباز ایرانی هستند که مفت خدمت بکنند؟ مگر من وزیر حاجی میرزا آقاسی هستم که هیج چی به آنها ندهم جز فحش و تهدید... من در تهران به چشم خود دیدم که حاجی میرزا آقاسی در میدان توپخانه، به توپ مروارید داشت نگاه می کرد که ناگهان هفتصد سرباز دور او را رفتند و مطالبه مواجب کردند. در حال ، حاجی میرزا آقاسی خم شد، لنگه کفشش را در آورد و به دستش گرفت و با هزاران ناسزا بسان عقاب به سوی آنها هجوم آورد... و دو مرتبه برگشت... رو کرد به خانم هایی که در حضور بودند، خطاب به آنها گفت: حضرات دیدید؟ با این قشون ترسو، نمی‌دانم هرات را چگونه خواهم گرفت، حالا خوب بود که من با شمشیر بر آنها حمله نکردم والا نمیدانم تا کجا فرار می کردند.»

یا  در یکی از داستان‌هایش، انتقاداتش نسبت به آخوندها را از زبان حاجی نوری شاعر روشن بین بیان می‌کند: «من ملا خلیل را ندیده ام، اما به فراست می دانم دستگاه عوام فریبی باز کرده است ... اکسیر در عالم وجود ندارد . ولی کیست که به حرف حسابی گوش بدهد ، نویسنده با تنبلی و مفتخوری سر پیکار دارد . منادی فلسفه عمل است ، صنعت هر کس برای خودش اکسیر و مایه گذران اوست ، دیگر چه لازم کرده پشت سر کیمیا گر ها بیفتد . مردم کاهل و کوردل را ، که برای تحصیل مال فریب شیادان را می خورند تحقیر می کند و نشان می دهد که همه آن بیچارگی ها ، از عوارض ظلمت نادانی است ، جایی که خرد به سستی گراید ، اوهام پرستی استیلا پذیرد ...»
اما اهمیت میرزا فتحعلی تنها به نخستین نمایشنامه نویس ایرانی ختم نمی‌شود، بلکه اصلاح و تغییر خط فارسی هم در کارنامه اوست.

اندیشه اصلاح و تغییر الفبا برای نزدیک شدن به تمدن غرب را نمی‌توان به طور کامل از ابداعات میرزا فتحعلی دانست. موضوع اشکالات خط فارسی یا عربی را کسان دیگری از جمله ابوریحان بیرونی، چند سده پیش از آخوندزاده مطرح کردند، اما آنچه در کار او اهمیت دارد، مساله تغییر خط برای ارتباط با جهان نو و دانش و تمدن غربی بود.
 اهمیت این اقدام میرزا فتحعلی در این است که وقتی او این موضوع را برای نخستین بار در سال 1274 مطرح کرد، به عنوان نخستین طراح این امر در بررسی تاریخ سیر فکر در کشورهای اسلامی یا مشرق اهیمت دارد و نیز آنچه او مطرح کرد، صرفنظر از درست و قابل اجرا بودن یا نبودنش، دربرگیرنده همه دلایل و بحث‌هایی است که بعد از او نیز افراد بسیاری در این زمینه مطرح کردند.

به نظر می‌رسد که نخستین بار، او تحت تاثیر اقدام پطر کبیر در تغییر خط قرار گرفته بود. جایی می‌نویسد: « چون پطر دید که روحانیان از خواندن و یادگرفتن رسم جدیدش ابا کردند، از ایشان دست برداشته، فرمود: شما بمانید با خط قدیم خودتان. من رسم جدید خودم را به اهتمام رعایا و نجبای مملکت خودم مجری خواهم داشت و تا امروز کتب روحانیان روس در کلیساها در خط قدیم روسی باقی است و در اشکال و نقصان، برادر خط ماست.»
و البته نفرت از اعراب هم در این زمینه بی تاثیر نبوده است: « یکی از آثار شوم غلبه تازیان وحشی بر مرز و بوم ایران این است که خطی را به گردن ما بسته‌اند که به واسطه آن تحصیل سواد متعارف هم برای ما، دشوارترین اعمال شده است.»

میرزا فتحعلی پس از ابداع خط تازه خود، به دولت ایران دو پیشنهاد می‌دهد که هردو نشان دهنده روحیه دانش طلب و ترقی خواه او در آن روزگار است:  یکی تعلیم اجباری عمومی، که در نامه‌ای به وزارت علوم ایران می‌نویسد: «دولت باید مانند فردریخ کبیر قدغن فرمایند که هیچ کس از افراد ملت، خواه در شهرها و خواه در دهات و ایلات، فرزند خود را از نه سالگی تا پانزده سالگی به غیر از خواندن و نوشتن موافق رسم جدی، به کار دیگر مشغول نسازد و به عهده جماعت هر قریه و ایل مقرر گردد که جهت تربیت اطفال یک نفر معلم نگاه داشته باشند.»
و پیشنهاد دیگر، همان تغییر الفبا و خط است. از ابداعات میرزا فتحعلی است که خطی تازه هم ابداع کرده بود، هم در زبان فارسی و هم در ترکی.هرچند الفبای فارسی ابداعی او مورد توجه قرار نگرفت و او هم وقتی با آن موافقت نشد، به مستشار‌الدوله نوشت: «طرح الفبای نو در مزاج وحشیان آفریقا و آمریکا نیز موثر می‌افتاد، اما در طبیعت اولیای طهران اثر نمی‌بخشد و تا امروز جوابم نمی‌دهند. من بیچاره چه کنم؟»
آن زمان پنج سال از انتشار الفبای او می‌گذشت و همزمان با ایران، آن را به عثمانی هم برد و در آنجا مطرح کرد. در عثمانی، این طرح همان زمان مورد قبول قرار نگرفت اما جرقه‌ای شد برای تغییر خط در این کشور و در نهایت تغییر الفبا در ایران برخلاف ترکیه عملی نشد.

آثار میرزا فتحعلی، به خوبی نشاندهنده سیر اندیشه او است؛ نوشتن را با نمایشنامه‌نویسی و داستان‌پروازی انتقادی آغاز کرد. بعد به فکر اصلاح و تغییر خط افتاد و پانزده سال از عمرش را در راه آن صرف کرد و سپس به نوشتن مقالات انتقادی در فلسفه و دین و سیاست و اقتصاد و تاریخ و ادب روی آورد.
او را به جز بنیانگزار تغییر خط، نخستین کسی می‌دانند که موضوع ناسیونالیسم جدید ایرانی را مطرح کرد. مروج اصول مشروطیت و حکومت قانون  و نیز جدایی دین از سیاست بود و همین مورد او را از همه متفکران ایران و مصر و عثمانی متمایز می کند. رساله « مکتوبات کمال الدوله» او به انتقاد از سیاست و دیانت یعنی مهمترین بنیادهای اجتماع آن دوره بود و موضوع اصلاح دین از راه پروتستانتیسم اسلامی را مطرح کرد.

از دیگر اندیشه‌های پیشرو میرزا فتحعلی آزادی زن و انتقاد از چند همسری و تاکید بر لزوم برابری حقوق زن و مرد در همه حقوق اجتماعی است. او روشنفکری است که نوشتن را رسالت یبرای خود می‌دانست تا به وسیله آن، به مشکلات و ضعف‌های روزگار خود بتازد و در این زمینه نه حاکمان و نه مردم از گزند انتقادات او در امان نبودند.
در یکی از نامه های خصوصی خود به مستشارالدوله ، از انحطاط فکری مردم اظهار ناراحتی می‌کند و می‌نویسد: «در زمان شاه عباس اول، به حکایت تاریخ عالم آرای عباسی، برای جلو گیری از نحوست کواکب تدبیر کودکانه و ظالمانه‌ای به کار می‌بردند و به خیال خودشان شاه را از مرگ محتوم رهایی می‌بخشیدند. از دوره شاه عباس اول تا این عصر، برای ملت ایران، در عالم تعلیم و تربیت و از بین بردن عقاید باطله ترقیات شایانی روی نداده است، شاید تفاوتی بوده باشد، ولی خیلی جزئی...‌»

 


منابع:

اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده نوشته فریدون آدمیت
تاریخ اجتماعی ایران، جلد دهم نوشته مرتضی راوندی
نمایشنامه‌های " ستارگان فریب خورده" ، " جادوگر ایرانی"و " مکتوبات" نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.