دسترسی به محتوای اصلی
فرانسه

درگذشت ژاک شیراک: پایان نسل قَدَر قدرت‌ها

ژاک شیراک که مرگش در روز ٢۶ سپتامبر اعلام شد،  از سال ١٩٩٥ تا ٢٠٠٧ رئیس جمهوری فرانسه بود. وی تنها کسی است که در جمهوری پنجم فرانسه دو بار نخست‌وزیر شد: یک بار در زمان ژیسکاردستن و بار دوم در زمان فرانسوا میتران.  وی چندین بار نمایندۀ مجلس و طی هجده سال شهردار پاریس بود. شیراک همچنین در مقام وزیر کشور و وزیر کشاورزی خدمت کرده بود. او هنگام مرگ ٨۶ سال داشت.

ژاک شیراک رئیس جمهوری پیشین فرانسه
ژاک شیراک رئیس جمهوری پیشین فرانسه dr
تبلیغ بازرگانی

در گیر و دار پروندۀ اتمی و در روزهایی که تهدید حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران مدام مطرح بود، تنها یک سیاستمدار غربی، فارغ از ملاحظات سیاسی رایج، واقعیتی را که در ذهن همه بود اما به زبان نمی‌آمد صریحاً اظهار کرد. اوایل سال ٢٠٠٧ بود. یک سالی بعد از آن که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پروندۀ ایران را به شورای امنیت ارجاع داد. موضع‌گیری‌های جرج دبلیو بوش و محمود احمدی‌نژاد و لحن روزمرۀ تهدید و طعنه و زور، یافتن راه حلی  مسالمت‌آمیز  را دشوار کرده بود.

در چنین روزهایی، ژاک شیراک که آخرین ماه‌های ریاست جمهوری‌اش را می‌گذراند، در گفتگویی با روزنامه‌نگاران نوول‌ابسرواتور، نیویورک تایمز و هرالد تریبون گفت: «حتی اگر ایران بمب اتمی بسازد... یا شاید حتی دوتا... به چه دردش خواهد خورد؟ ایران بمبش را کجا خواهد انداخت؟ روی اسرائیل؟ هنوز ٢٠٠ متر در آسمان نرفته، تهران از روی زمین محو خواهد شد»...

٢٤ ساعت بعد از این سخنان غیرمنتظره، دفتر ریاست جمهوری فرانسه دوباره از همان خبرنگاران دعوت کرد تا برای شنیدن توضیحات تکمیلی به کاخ الیزه بازگردند. در این جلسه شیراک اظهارات روز قبل را رسماً پس گرفت اما کم و بیش همان حرف‌ها را در قالبی دیگر تکرار کرد و گفت: «منظور من این بود که سلاح اتمی چه نفعی می‌تواند برای ایران داشته باشد؟... منظور من البته این نبود که "ما تهران را از روی زمین محو می‌کنیم" اما واقعیت اینست که بمب اتمی ایران اگر هم ساخته شود، بلافاصله نابود خواهد شد»...

شیراک به طور کلی طرفدار مذاکره با ایران بود و تأکید داشت که نباید کاری کرد که «ایرانی‌ها احساس حقارت کنند».

پرسشی که وی بیش از ده سال قبل طرح می‌کرد، گویای همان دوراهی یا گزینه‌ای است که امروزه در کانون قدرت جمهوری اسلامی اختلافات جدی را دامن زده است. شیراک می‌گفت: «باید دید برای رژیم ایران کدام مهم‌تر است: تصاحب سلاح اتمی و یا کسب وجهۀ بین‌المللی و بخصوص به دست آوردن احترام نزد آمریکایی‌ها؟»...

تیزهوشی و عاقبت‌بینی ژاک شیراک را در باب سیاست خارجی  و به ویژه در مورد خاورمیانه بارها ستوده‌اند. در اواخر سال ٢٠١٥ ولادیمیر پوتین با اشاره به جنگ سوریه  گفت:«شیراک همۀ اینها را پیش‌بینی می‌کرد»... به گفتۀ پوتین «شیراک از هم پاشیدگی لیبی و سوریه و رونق تروریسم را پیش‌بینی کرده بود». رئیس جمهور روسیه که با لحنی ستایش‌آمیز از فرهنگ عمیق و شناخت گستردۀ شیراک سخن گفت، معتقد است که موضع‌گیری‌های وی در قبال مسائل خاورمیانه «ناشی از شناخت عمیق او از جهان اسلام است».

دوست اعراب

ژاک شیراک علاقه‌ای دیرینه و در عین حال رفتار سیاسی پیچیده‌ای در قبال خاورمیانه و آفریقا داشت. از یک طرف عاشق فرهنگ‌های دیرین و مجذوب قارۀ آفریقا بود و از سوی دیگر، مداخله در امور برخی کشورهای آفریقایی را ولو پنهانی، حق خود می‌دانست. رفاقت صمیمانۀ او با بعضی دیکتاتورهای آفریقایی و همچنین با برخی شخصیت‌های جهان عرب شناخته شده بود. او حتی در آغاز دوران بازنشستگی در آپارتمانی ساکن شد که متعلق به دوست قدیمی‌اش، رفیق حریری بود.

در سال ١٩٩٦، در نخستین دور سفرهای خاورمیانه‌ای شیراک  در مقام رئیس جمهور، دعوای علنی و خشم‌آلود او با محافظان اسرائیلی که فلسطینی‌ها را در کوچه‌های بیت‌المقدس پس می‌راندند و مانع دست دادن آنها با رئیس جمهور فرانسه می‌شدند، محبوبیت وی را ناگهان در میان اعراب دوچندان کرد.

شیراک در دوران نخست‌وزیری‌اش در اواسط دهۀ هفتاد، روابط خوبی با صدام حسین داشت و در جهت ساخت نیروگاه اتمی برای عراق سخت فعال بود. همچنین هنوز به درستی معلوم نیست که در سال ١٩٨٨، آزادی گروگان‌های فرانسوی حزب‌الله لبنان که احتمالاً به فرمان مقامات ایرانی ربوده شده بودند، تحت چه شرایطی انجام گرفت. اما گفته می‌شود که روابط شیراک و دوستانش در جهان عرب در این کار بی‌تأثیر نبوده است.

اما با وجود این محبوبیت و با وجود نزدیکی شیراک به برخی سران جهان عرب، سیاست‌های او در این منطقه چندان ثمری نداشت.

اهل فرهنگ

خارج از دنیای سیاست، شیراک علاقه‌ای شدید به تاریخ و فرهنگ خاوردور و بخصوص به فرهنگ ژاپن داشت. او که بیش از چهل بار به ژاپن سفر کرده بود، هنر این کشور را از نزدیک می‌شناخت.

ژاک شیراک علائق و دلبستگی‌های فرهنگی خود را با تأسیس موزۀ بزرگی در پاریس به سرانجام رساند. این موزه که در آغاز با توجه خاص به وجوه مردم‌شناختی اقوام بدوی طراحی شده و قرار بود موزۀ «هنرهای بدوی» نامگذاری شود بالاخره در سال ٢٠٠٦ تحت عنوان موزۀ «هنرهای نخستین» افتتاح شد. شیراک که عبارت هنر یا تمدن «بدوی» را نمی‌پسندید در انتخاب عنوان نهایی موزه مستقیماً دخالت داشت.

ادیب یا سیاست‌باز؟

اکثر کسانی که در بارۀ کارنامۀ سیاسی و زندگی شیراک نوشته‌اند، از هم‌زیستی دو وجه "روشنفکر" و "سیاست‌باز" در شخصیت وی ابراز تعجب کرده‌اند.

مطبوعات فرانسه مرتباً از «چهرۀ قلدر مآب و اهل زد و بند و پنهانکاری» و «مبارزطلبی و بی‌رحمی سیاسی» او نوشته‌اند. شیراک به عنوان سیاستمداری شهرت داشت که برای پیشبرد مقاصد و حذف رقیبان، آماده به توسل به هر وسیله‌ای بود.

شیراک که از همان آغاز فعالیت سیاسی شهامت و جاه‌طلبی زیادی داشت، در ٤٢ سالگی به نخست‌وزیری رسید. اما خیلی زود نشان داد که بلندپروازی‌هایش با شخصیت رئیس جمهور ژیسکاردستن، جور در نمی‌آید. دوسال بعد، شیراک با سر وصدای زیاد استعفا داد (١٩٧٦) و اعلام کرد که «در شرایط موجود امکان انجام وظایفش را ندارد». شیراک با زیرکی از استعفای خود در جهت تبلیغ سیاسی استفاده کرد و بدون معطلی حزب «RPR» (اجتماع برای جمهوری) را تأسیس کرد تا اهرم‌های لازم را برای انتخابات ریاست جمهوری آینده در دست داشته باشد.

از آن زمان به بعد دشمنی سیاسی شیراک و ژیسکاردستن، به رغم تعلق هر دو به جناح راست جمهوری‌خواه فرانسه، مثال زدنی شد.

اما پیش از آن، درست قبل از پیروزی ژیسکار دستن در انتخابات، ژاک شیراک به دار و دستۀ ژاک شابان دلماس تعلق داشت و از نامزدی او دفاع می‌کرد. اما به محض این که شابان دلماس – در مقام نمایندۀ اصلی گلیسم- تبلیغات انتخاباتی خود را به طور جدی شروع کرد (١٩٧٤)، شیراک در «چرخشی سیاسی» وی را رها کرد و به رقیب او یعنی ژیسکار دستن پیوست.

اما آنچه که گاه از سوی رقبای وی «خیانت بزرگ شیراک» نامیده شده، در سال ١٩٨١ رقم خورد. در این سال، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، ژیسکار دستن که می‌خواست برای دومین بار انتخاب شود در مقابل خود کاندیدای سوسیالیست، فرانسوا میتران را داشت. شیراک که همان دور اول حذف شده بود، می‌بایست مطابق سنت سیاسی فرانسه به نفع رقیبِ هم‌جناح خود فعالیت کند. اما شیراک در آخرین پیام رسمی خود گفت: «طرفداران من آزادند که با تکیه به وجدان خود به هرکس می‌خواهند رای دهند... من شخصاً موظفم که به ژیسکاردستن رای دهم». این پیام دوپهلو بدون شک به نفع ژیسکار دستن تمام نشد. نزدیک به سی سال بعد، به لطف انتشار خاطرات چند شخصیت سیاسی، معلوم شده که در آن ایام ژاک شیراک حتی در خفا با فرانسوا میتران دیدارهایی داشته است. سال گذشته ژیسکار دستن گفت که «در سال ٨١، شیراک حاضر بود به هر کاری تن دهد تا من انتخاب نشوم»...

نیکلا سارکوزی دست‌پروردۀ شیراک که بعدها با مرشد سیاسی خود همان رفتاری را کرد که شیراک با دیگران، گفته است «شیراک در ظاهر آدم خوب و در باطن بسیار بدجنس است».

درد خانواده

ژاک شیراک یک بار ازدواج کرد و با همسرش برنادت صاحب دو دختر شد. آنان همچنین یک دختر پناهجوی ٢٢ سالۀ ویتنامی را در سال ١٩٧٩ به فرزندخواندگی پذیرفتند.

دختر بزرگ شیراک، لورانس، پس از سال‌ها بیماری، در روز ١٤ آوریل ٢٠١٦ در ٥٨ سالگی درگذشت. ژاک شیراک و همسرش در سال‌های اخیر اعتراف کرده بودند که سرنوشت دختر بزرگ‌شان درد بزرگ زندگی آنان بوده است. لورانس که در نوجوانی به بیماری مننژیت مبتلا شده بود، بعد از بهبودی نسبی مدام دچار افسردگی بود و چند بار اقدام به خودکشی کرد. شیراک می‌گفت که در قبال رنج دختر و زندگی سراسر بیماری و افسردگی او احساس گناه می‌کند.

دختر کوچک‌تر، کلود، نزدیک به بیست سال به عنوان مشاور نزدیک پدر کار می‌کرد.

شیراک و حمله به عراق

در کارنامۀ سیاسی ژاک شیراک، مخالفت با حمله به عراق یکی از مواردی است که با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر قدر دانسته می‌شود.

در سال ٢٠٠٣ در شرایطی که کشورهایی چون بریتانیا، اسپانیا، ایتالیا، پرتغال، دانمارک و لهستان با قاطعیت از حملۀ آمریکا به عراق دفاع می‌کردند، دومینیک دوویلپن، وزیر خارجۀ فرانسه و شاگرد سیاسی شیراک، در نشست رسمی شورای امنیت جنگ را کاری اشتباه دانست و شرکت فرانسه را در عملیات نظامی رد کرد. ویلپن گفت: «فراموش نکنیم که بعد از جنگ باید صلح را ساخت و این کاری سخت و جانکاه خواهد بود: باید یکپارچگی عراق را حفظ کرد، و ثبات درازمدت را در کشور و منطقه‌ای حفظ کرد که به دلیل کاربرد زور، بسیار آسیب دیده است».

این ابراز مخالفت ویلپن که به پیروی از سیاست‌های رئیس جمهور ژاک شیراک ابراز شد و خشم دولت جرج دبلیو بوش را برانگیخت، امروزه حتی از سوی مخالفان تاریخی شیراک، تصمیمی شجاعانه و دوراندیشانه توصیف می‌شود.

بارها گفته شده که نسل سیاست‌مداران اروپایی از جنس ژاک شیراک به زوال رسیده است. نسلی که درس سیاست را در جهان دوقطبی بعد از جنگ دوم آموخته بود.

فرانسوی‌ها که در دوران ریاست جمهوری شیراک فراوان از او انتقاد می‌کردند، اینک با مناعت طبع و نوعی مهربانی از او یاد می‌کنند و آگاهند که نسل جدید،  نتوانسته کاردانی، اخلاق یا مهارت سیاسی بیشتری از نسل گذشته نشان دهد.

 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.