دسترسی به محتوای اصلی
چهره‌ها و گفتگوها

سرور کسمائی : انقلاب می گفت ایرانی نیستیم، مسلمانیم؛ شهروند نیستیم، مومنیم؛ ملت نیستیم، امت‌ایم؛ امّا نسل من در جستجوی باورهائی بود که خود بتواند بدان اعتقاد داشته باشد

نتشر شده در:

برنامۀ "چهره ها و گفتگوها" این هفته میزبان نویسنده، مترجم و ناشری است که با ترک ناگزیر "گورستان شیشه‌ای" نیاکان تاریخی خود از "درۀ عقابها" گذشته و"یک روز پیش از پایان جهان" به اندیشه در باب هویّت و تلاش در کشف حقیقت پرداخته است.میهمان امروز من سرور کسمائی است که آنچه در بارۀ او گفتم، چیزی جزعناوین سه رمان وی نبود.

سرور کسمایی در استودیوی رادیو بین المللی فرانسه، 10 اکتبر 2015
سرور کسمایی در استودیوی رادیو بین المللی فرانسه، 10 اکتبر 2015 © RFI Persan
تبلیغ بازرگانی

آخرین رمان سرور کسمائی، "یک روز پیش از پایان جهان"، که بتازگی در پاریس توسط انتشارات "ربرت لافن"* به چاپ رسیده است، داستان دختری است بنام مریم که بهنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شانزده سال دارد و وارث بخشی از تاریخ حیات خواهر خویش است و شاید بشکلی نمادین وارث حیات تاریخی کشور خود نیز هست.

مریم روزی تاریخ مرگ خود را در شناسنامۀ پدر می بیند و پس از پرس و جو در می یابد که آن نام و آن تاریخ به خواهر بزرگتری تعلق داشته است که در زیر آوار در گذشته و وی، مریم، ساعاتی بعد به جهان آمده است. این آمدن، امّا، نخست در نظر دیگران و سپس در نگاه قدرت سیاسی – مذهبی تازه که در تلاش استوار کردن بنیان های عقیدتی خویش است، نوعی "بازگشت" و "رجعت" تلقی می شود. مریم که می خواهد خود باشد و نه دیگری، سر به شورش بر می دارد و در گام نخست به کوشش برای تغییر نام خود بر می خیزید. آیا مریم کسی جز نویسنده نیست که می خواهد خود باشد و خود بماند و در برابر انقلابی که "خود" بودن شهروندان را نمی پذیرد، سر به شورش بر می دارد؟

اگر "درّه عقابها" داستان فرار سرور کسمائی و خواهر او از ایران است که با گذر پر خطر از کوهها و کوهستانهای کردستان صورت می گیرد، در "یک روز پیش از پایان جهان" مریم، بگفتۀ نویسنده، می توانست او باشد، اما او نیست. مریم با این حال همۀ کسانی است که خشونت را در اشکال مختلف آن نمی پذیرند و شخصیت و اندیشۀ خود را مستقل می خواهند. سرور کسمائی می گوید : در فردای انقلاب تعریف ها عوض شد، زیرا انقلاب می گفت که "ایرانی نیستیم، مسلمانیم؛ شهروند نیستیم، مومنیم؛ ملت ایران نیستیم، امت ایم". اما "نسل شانزده سالگان انقلاب" یعنی نسل خود نویسنده با زیر سئوال بردن باورها و اعتقاداتی که اینچنین به او تحمیل می شد "در جستجوی چیزی بود که خود بتواند بدان اعتقاد داشته باشد و اصل و اساس آن بر شک استوار بود". 

در این گفتگو، سرور کسمائی از دشواریهای روزهای نخست زندگی در کشوری "بیگانه" سخن می گوید و به "بیگانگی" با زادگاه خود، پس از دهه ها دوری از آن اشاره دارد. وی بویژه به رابطۀ خود با زبان می پردازد و می گوید که برای او باز یافتن خود و باز ساختن خود از راه آموختن یک زبان تازه، زبان روسی، گذشته است. سرور کسمائی همچنین از چگونگی جوانه زدن رمان و بر آمدن شخصیت های آن سخن می گوید و به پیوند تنگاتنگ نویسنده، زمانه و تجربۀ او اشاره دارد.

در بارۀ میهمان هفته

سرور کسمائی چهره ای گشاده، گیسوئی سیم رنگ، حالتی استوار، سه رمان، داستانهائی کوتاه، فراوان ترجمه و تسلط به سه زبان فارسی، فرانسه و روسی است. او در سال ۱۳۴۱ در خانواده ای اهل ادب و فلسفه و فرانسه دوست در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در مدرسۀ فرانسه زبان رازی در همین شهر به پایان برد.

وی چهار سال پس از وقوع انقلاب اسلامی، راهی فرانسه شد و به تحصیل در زبان و ادبیات روسی پرداخت و سپس در مسکو و تفلیس مطالعات خود را پی گرفت. سرور کسمائی در همین سالها جذب تئاتر سنتی روس شد، به مطالعه و پژوهش در این باره پرداخت و به تالیفاتی در این زمینه دست زد.

از او تا کنون سه رمان "گورستان شیشه ای"، "درۀ عقابها" و "یک روز پیش از پایان جهان"، ترجمۀ چندین اثر ادبی و از جمله "دائی جان ناپلئون" به فرانسه منتشر شده است.

سرور کسمائی مدیریت مجموعۀ "چشم اندازهای زبان فارسی" را در انتشارات "اکت سود"** بر عهده دارد و کتابهای متعددی در این چهارچوب به نشر رسانده است.

 * Robert Laffont

** Actes Sud

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.