فیلم "تهران تابو" از تابو شکنی در فستیوال کن گفت
هفتادمین فستیوال کن که در میان رفت وآمد جماعتی بزرگ جریان دارد، امسال به آرامی سالهای گذشته پیش نمیرود؛ بدین معنا که پس از توقف یکربعه سانس فیلمی که "نتفلیکس" تهیه کرده بود و خبرنگاران با هو و سوت، به تصمیم این شرکت مبنی بر نشان ندادن این فیلم و فیلمهای دیگر در سینماها، اعتراض کردند، روز گذشته به علت یافتن یک کیف یا بسته مرموز در سالن "دبوسی" دومین سالن مهم کاخ فستیوال، کمی ترس به وجود آمد.
نتشر شده در:
از این رو ما را به سالن راه ندادند واز محل دورمان کردند. البته فیلم پس از بیش از سه ربع ساعت نمایش داده شد اما این هشدار، مراسم رسمی بالارفتن از پله های کاخ را نیز به تأخیر انداخت.
مسئله پاسداری از امنیت کنترل ها را به بالاترین حد خود رسانده و بسیار خسته کننده شده است. صفها برای گذشتن از مراحل کنترل و بازهم مورد کنترل قرار گرفتن پس از چند قدم، همه را ناچار به پیشبینی وقت بیشتری برای رسیدن به سالن میکند.
ناگفته نماند که صدای موتور هلیکوپترها، مدام بر فراز کاخ فستیوال و پیرامون آن بسیار شنیده میشود.
از این وضعیت که بگذریم، میرسیم به فیلم "تهران تابو"، فیلم انیمیشن ساخته "احمد سوزنده" کارگردان ایرانی مقیم آلمان که در بخش هفته منتقدین به نمایش درآمد.
در این فیلم این کارگردان با استفاده از تکنیک "روتوسکپی" و "موشن کپچر"، زندگی موازی در ایران یعنی رفتارها در درون و بیرون را، با نشان دادن فساد، روسپیگری و مواد مخدر و دیگر معضلات جامعه نشان میدهد.
سه زن جوان، یکی روسپی اما معشوقه یک روحانی قاضی؛ یک زن شوهردار و یک زن جوان دیگر که به گفته خودش می رود ازدواج کند؛ همراه با یک جوان موزیسین به تابوشکنی و فرار از قید وبندهای جامعه دست می زنند.
کارگردان صحنههائی را با تکنیک انیمیشن نشان می دهد که به هیچ وجه در سینمای ایران ممکن نیست و افزون بر آن از به کار بردنِ روشنِ کلمات رکیک پرهیز نمیکند که در بین شماری از طبقات جامعه رایج است. کلماتی که ما همه شنیدهایم، اما به ندرت و نه به این اندازه که در فیلم به کار گرفته شدهاند.
فیلمی که بسیار مورد توجه بینندگان قرار گرفت و مدتها برای آن دست زدند.
"احمد سوزنده" که یک انیمیتور است، در گذشته نیز فیلم انیمیشن مستند "موج سبز" را ساخته بود که ماجراهای انتخابات سال 2009 را به تصویر میکشید.
و اما فیلمهای امروز "بخش مسابقه ای" که فیلمهائی از چهار فیلم آمریکا و چهار فیلم سینمای فرانسه حاضر در بخش مسابقهای را در برنامه داشت.
فیلم آمریکائی "داستان های مییرویچ: تازهترین و برگزیده شده" ساخته "نوآ بوم باک"، با شرکت "داستین هوفمن"، "اما تامپسون"، "آدام سندلر"، "بن استیلر" و "کندیس برگن" و یکی از تولیدات "نتفلیکس"، گرچه به دلیل حضور "داستین هوفمن" و دیگر هنرپیشگانش، جمعیت بسیاری را به سوی کاخ فستیوال کشیده بود، اما از نظر محتوا و پرداخت داستان که فیلمهای "وودی آلن" را به یاد می آورد بدون این که عمق فلسفی و شخصیت پردازی های او را داشته باشد، نمیتوانست جز فیلمی تفریحی، فیلم دیگری باشد.
بازهم ماجراهای خانوادگی و فرزندانی که از خانواده دور شده اند و سپس در پی رخدادهائی یکدیگر را باز می یابند. این هم تازگی ندارد.
فیلم فرانسوی امروز "رودوتابل"، ساخته "میشل هازاناویسیوس"، کارگردان فرانسوی بود که برداشتی است آزاد از کتاب "یک سال بعد" اثر "آن ویازمسکی"، نخستین همسر "ژان-لوک گدار" یکی از سردمداران "موج نوی" فرانسه.
در این فیلم که عنوان آن اشاره ای است به نخستین زیردریائی اتمی فرانسه که در پایان سالهای 50 آغاز و سپس رها شد و بار دیگر در سال 1964 آغاز گردید و درسال 1967 توسط ژنرال دوگل گشایش یافت.
این نام از این رو برگرفته شده که "گدار" مدام در آن سالها جمله خبرنگاری را تکرار می کرد که می گفت: «زندگی در درون ردوتابل چنین می گذرد»...
در این فیلم که چهره واقعی "گدار" را البته به زعم همسری که پس از دوران جوشش انقلابی، هیجانی که در همه بود، همچنین عشقش به گدار، از زیاده روی های کلامی، موضع گیری ها و ماجرا آفرینی های همسرش دلزده شده بود، او را ترک کرد، نشان می دهد، ما شخصیتی را می بینیم که معیار شکن، پر طنز و تند خوست.
گدار از بیان باور خود ترسی نداشت ولو این که مورد یورش و انتقاد قرار گیرد. از جمله سخنان وی که در فیلم شنیده می شود، دیگاهش نسبت به هنرپیشگان است.
گدار می گوید: «به باور من هنرپیشگان بزرگ احمق هستند؛ من برای آنها ارزش قائل نیستم؛ چون وقتی به آنها میگوئید گریه کنید، گریه می کنند؛ وقتی می خواهید بخندند، می خندند؛ اگر از آنها بخواهید روی چهاردست و پاحرکت کنند، می کنند. من این را مسخره می دانم».
در فیلم" رودوتابل" می بینیم که "گدار" که از آمدن به فستیوال کن برای همراهی نمایش فیلمش خودداری کرد و فستیوالها را کنگره دندان پزشگان می نامید، در آن سالها هم نمیخواست به فستیوال کن بیاید و باعث برهم خوردن آن در زمان انقلاب دانشجوئی در سال 1968 درفرانسه شد.
البته "گدار"، به هنگام نمایش فیلمهایش چندین بار از پلههای کاخ بالا رفته بود اما هنگامی که فیلم "تقدیس عشق" در سال 2001 مورد انتقاد شدید منتقدین فیلم قرار گرفت و نظر به این که او هیچ بار از این فستیوال جایزه ای نگرفت، در سال 2010 هنگام "فیلم سوسیالیسم" در کن، او حتا زحمت آمدن به این فستیوال را به خود نداد.
آن چه در فیلم "میشل هازانویسیوس" نظر را جلب میکند، بازی خوب "لوئی گارل" و شباهت بسیار او به "گدار" حتا در تقلید نحوه حرف زدن و گرفتگی زبانش بود؛ شباهتی که حتا همسر پیشین وی و نویسنده کتاب را شگفت زده کرده است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید