دسترسی به محتوای اصلی
تاریخ تازه‌ها

در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۵۷ چه چیز تازه‌ای می‌توان گفت؟

نتشر شده در:

شنبۀ گذشته ۲۲ بهمن، چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ بود. به همین مناسبت، جمهوری اسلامی در بیشتر شهرهای کشور و گروه‌هایی از مخالفان آن در چند شهر بزرگ اروپا و آمریکا، تظاهرات و سخنرانی‌هایی البته با دو انگیزۀ جداگانه برگزار کردند. جمهوری اسلامی مانند هرسال کوشید هستی خود را با بزرگداشت انقلاب توجیه کند و به هوادارانش دلگرمی دهد.

در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۵۷ چه چیز تازه‌ای می‌توان گفت؟
در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۵۷ چه چیز تازه‌ای می‌توان گفت؟ AFP - GEOFFROY VAN DER HASSELT
تبلیغ بازرگانی

اما قصد مخالفان از برگزاری تظاهرات و سخنرانی‌ها از سویی یادآوری همۀ بدبختی‌ها، ویرانی‌ها و کشتارهایی بود که انقلاب اسلامی برای ایران و ایرانی به ارمغان آورد و از سوی دیگر، پشتیبانی از خیزش جوانان کشور در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی بود.

باری، چهل و چهارمین سالگرد انقلاب ۵۷ در حالی برگزار شد که جوانان کشور از ۵ ماه پیش پایه‌های رژیم برآمده از انقلاب را به لرزه درآورده‌اند و بیشینۀ مردم، چه در ایران و چه در خارج، امیدوارند هرچه زودتر به عمر این رژیم پایان دهند.

سخن گفتن از چرایی انقلاب ۵۷ در چهل و چهارمین سالگرد آن شاید لزومی نداشته باشد. نخست به این سبب که در بارۀ آن تاکنون هزاران کتاب و مقاله از دیدگاه‌های گوناگون منتشر کرده‌اند و ایرانیان علاقمند می‌توانند از میان انبوه عظیم آن نوشته‌ها به روایت‌ دلخواه خود از انقلاب ۵۷ دسترسی پیدا کند.  

گفته می‌شود هنوز بسیار زود است که گروه‌های درگیر در آن انقلاب، چه در جبهۀ موافقان و چه در جبهۀ مخالفان، بتوانند به یک هم‌رأیی نسبی دربارۀ علل و سرچشمه‌های اصلی انقلاب برسند. ساده‌ترین راه برای توضیح انقلاب ۵۷ این است که قدرت‌های خارجی را سبب‌ساز اصلی آن بدانیم و با استناد به گفته‌های این و آن، از جمله خود شاه، بگوییم که قدرت‌های غربی و در رأس آن‌ها آمریکا و انگلیس نمی‌خواستند ایران به کشوری پیشرفته با اقتصادی توسعه یافته تبدیل شود.

شاید سنجیده‌ترین پاسخ به این ادعا را داریوش همایون، روزنامه نگار و یکی از خدمتگزارانِ وفادار محمدرضاشاه، داده باشد. به گفتۀ او: نقش خارجیان در انقلاب ایران بسیار مهم بود، اما نه به سبب آنچه کردند، بلکه به سبب اهمیتی که ایرانیان - از رهبران کشور گرفته تا تودۀ مردم - به آن‌ها می‌دادند.

انقلاب‌ها را معمولاً با علت‌های عینی توضیح می‌دهند. اما بعضی وقت‌ها عوامل ذهنی سهم تعیین کننده‌ای در انقلاب‌ها دارند. انقلاب ایران در زمانی روی داد که مفهوم «انقلاب» در بسیاری از کشورها به ویژه در کشور‌های در حال توسعه از جمله ایران به یک آرزو یا «آرمان» تبدیل شده بود. این «آرمان» یکی از عوامل اثرگذار در انقلاب ۵۷ بود، زیرا سبب‌ساز «کورذهنی» و «جمود فکری» بسیاری از جوانان و روشنفکران شد.

عامل ذهنی دیگر، عامل اخلاقی بود که زنده یاد داریوش همایون، یکی از راست‌گوترین و وفادارترین خدمتگزاران دورۀ پادشاهی محمدرضاشاه، از آن سخن گفته و آن را یکی از تعیین کننده‌ترین عوامل انقلاب دانسته است. امیدوار باشیم که ایرانیان به ویژه نسل‌های جوان به اندیشه‌ها و سنجشگری‌های دلسوزانۀ این سیاستمدار روشن‌اندیش توجه کنند.

باری، داریوش همایون یک سال پس از انقلاب و جان بردن از مهلکۀ انقلابیان، رساله‌ای زیر عنوان «دیروز، فردا» منتشر کرد که خواندن آن در اوضاع و احوال کنونی و در زمانی که خیزش سراسری جوانان هستی جمهوری اسلامی را نشانه رفته است، بسیار راه گشا می‌تواند باشد. بخش‌هایی از آن رساله را باهم می‌خوانیم:

به گفتۀ او، «فرو ریختن مبانی اخلاقی جامعه درست همان بود که در بیست و پنج سالۀ پس از ١۳۳٢ روی داد. رژیم به سبب اوضاع و احوال استقرار دوبارۀ خود (مبارزه با حکومت و رهبری که با همۀ کوتاهی‌ها و با وجود شکست و بن‌بست خود قهرمان پیکار با بیگانه بود، و نیز تکیه‌ای که خود رژیم به یک قدرت خارجی داشت) در برابر افکار عمومیِ ملت دست کم در وضع دفاعی بود». (منظور داریوش همایون مبارزۀ رژیم با حکومت محمد مصدق است)

داریوش همایون سپس می‌افزاید: «رژیم تنها با تکیه بر عنصر اخلاقی، با نشان دادن سرمشقی از گذشت و پاکیزگی و درستکاری بود که می‌توانست زمینۀ اخلاقی و مشروعیت از دست رفته‌اش را در میان مردم بازیابد. ولی درست در جهت مقابل عمل کرد. سرامدان وارد مسابقه‌ای پایان ناپذیر برای مال‌اندوزی و به چنگ آوردن امتیازات و به رخ کشیدن آن‌ها شدند. تأکید بر تفاوت‌ها و فاصله‌های طبقاتی با افزایش درآمدهای نفتی پیوسته بیشتر شد».

به گفتۀ او: «بی اعتنایی به افکار عمومی، احساس عدم مسئولیت در برابر مردم و جانشین کردن ارزش‌های اخلاقی با پول از سوی طبقۀ حاکمی که گویی برای جبران زیان‌های خود به کشوری اشغال شده پای نهاده بودند نه تنها به بیگانگی مردم از حکومت انجامید، باقیماندۀ هر احساس مسئولیت اجتماعی را نیز درهم شکست. هرکس در پی آن بود که «سهم نفت» خود را به هر وسیله به چنگ آورد».

«درخواست‌های گاهگاهی حکومت از مردم که بیشتر صرفه جویی و کار و کم‌تر مصرف کنند و کم‌تر بخواهند با ریشخند عمومی روبرو می‌شد. حتی «مبارزه با فساد» چنان تلقی می‌شد که انحصارکنندگان قدرت می‌خواهند فساد را نیز منحصر به خود سازند».

داریوش همایون سپس می‌افزاید: «یک طبقۀ حاکم بی اعتقاد، کلبی مسلکیِ (سینیسم) تاریخیِ مردم ایران را عمیق تر کرد. تملق که به زشتیِ دل‌آزار رسیده بود به اضافۀ سرمشق‌های کامیابی که هر روز مانند خار در چشم مردم می‌کشیدند – از دلالان و درصد بگیران و کار راه‌اندازان سیاسی و زمین بازان و سرمایه دارانی که به نظر می‌رسید چک سفید از منابع ملی به آن‌ها داده شده است و همۀ مقامات با نفوذ که قانون هیچ دستی بدان‌ها نداشت – مردمان را متقاعد کرد که در فضایی کاملاً تهی از ملاحظات اخلاقی به سر می‌برند».

به گفتۀ او، « کیش شخصیت که در شکل‌های زمختِ افراطی از سوی مقامات بالا تشویق می‌شد و تکیه بر یک دورۀ سی سالۀ تاریخ ایران به زیان بقیۀ آن، حتی احترام به میراث تاریخی و حس ملی را در مردم از نیرو انداخت. مردم احساس می‌کردند چیزی ندارند تا از آن دفاع کنند. صاحبان ثروت‌های بادآورد نیز که با تغییر سیاست های ناگهانی حکومت اعتماد خود را بیش از پیش از دست می‌دادند با استفاده از آزادی انتقال دارایی به خارج، بازمانده هر اراده مبارزه و ایستادگی را باختند. راز سرعت باور نکردنی واژگونی رژیم در ورشکستگی اخلاقیِ آن بود. کسی برای یک شرکت بازرگانی که سهام آن نیز عادلانه بخش نشده است برخود سختی روا نمی‌دارد. در برابر یک هجوم جدی بیگانه نیز شاید همان وضع پیش می‌آمد».

از همین مختصر درس‌های بسیار می‌توان آموخت. نخست آزاداندیشی و نیفتادن در دام تعصب. فراموش نکنیم گویندۀ این سخنان یکی از خدمت‌گزاران برجسته، وفادار و دلسوز دورۀ پادشاهی محمدرضاشاه بود. دومین درسی که داریوش همایون به ما می‌آموزد این است که نظام سیاسی و بالاتر از آن، یک کشور برای پایداری خود نیازمند مبانی اخلاقی است.

سومین درسی که می‌توان آموخت این است که به خیزش جوانان ایران از دیدگاه اخلاقی نیز بنگریم و ببینیم که چگونه آنان برای برچیدن بساط رژیمی بی‌اخلاق از همان آغاز بر یک رشته مبانی اخلاقی تکیه کردند. شعار «زن، زندگی، آزادی» و متن ترانۀ شروین حاجی پور را می‌توان مانیفست نه تنها سیاسی بلکه اخلاقی این انقلاب دانست.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.